غذا دادن به حیوانات؛ از دلسوزی تا آسیب اجتماعی
سه کودک مشهدی، دزفولی و نکایی در روزهای گذشته به دلیل گزیدگی توسط سگهای ولگرد و ابتلا به بیماری هاری جان خود را از دست میدهند و خانوادههایی داغدار میشوند با وجود این در این زمینه چاره جدی اندیشیده نمیشود؛ شکی نیست که رفتار غیرفرهنگی و احساسی افرادی از سر ناآگاهی و دلسوزی بیجا برای حیوانات بویژه سگها موجب تردد گلهای این حیوانات در سطح شهرها و پارکها شده و به طور کلی طبیعت این حیوانات را دستخوش تغییر کرده و اکنون تبدیل به معضل جدی برای جامعه شده است.
باکلاستر نیستید
روحالله ساعی، جامعه شناس در گفتوگو با «ایران» با اشاره به اینکه فرهنگ حمایت بیقید و شرط از حیوانات به نوعی از فرهنگ غربی تبعیت میکند، میگوید: مدرنیته باعث شده تا گروهی تصور کنند از این طریق میتوانند خودشان را با کلاستر نشان بدهند و در واقع نگهداری یا حمایت افراطی از این حیوانات را نشاندهنده فرهنگ بالاتر خود قلمداد میکنند، البته عوامل مختلفی در این رابطه دخیل هستند. متأسفانه رشد جمعیت در جامعه روند کاهشی دارد و در برخی از جوانان گرایش به تجرد بیشتر شده است. در گذشته اگر کسی به سنی میرسید و ازدواج نمیکرد و بچهدار نمیشد انگار ناقص بود ولی حالا انگار جوانان اهمیت کمی به این موضوع میدهند و مجرد بودن کمکم به فرهنگ تبدیل میشود و همین گرایش به تجرد باعث میشود افراد با حیوانات خودشان را سرگرم کنند و به این سمت گرایش پیدا میکنند.
با افراط و تفریط مواجهیم
این جامعه شناس در پاسخ به این سؤال که برای حل این مشکل باید چه اقداماتی انجام دهیم، میگوید: در همه جای دنیا امکاناتی برای نگهداری حیوانات خیابانی فراهم شده است و هر حیوانی براحتی نمیتواند در محیط زندگی انسان حضور پیدا کند؛ در واقع با برنامههایی این حیوانات را کنترل میکنند اما متأسفانه در کشورمان در مورد این موضوع افراط و تفریط وجود دارد. گروهی از هواداران حیوانات به شکل افراطی مسأله حق حیات را مطرح میکنند و کسانی هم میگویند که باید محیط برای زندگی انسانها امن باشد و تولید مثل این حیوانات مورد کنترل قرار
گیرد.
ساعی با بیان اینکه رفت و آمد گلهای این حیوانات در شهرها و مزاحمتهای زیادی که ترس از سگهای ولگرد برای زنان و کودکان ایجاد میکند، میگوید: سازمانها و ارگانهای مسئول از قبیل سازمان محیط زیست، شهرداریها، دامپزشکیها و به طور کلی ارگانهای دخیل در این موضوع حتی نیروی انتظامی باید برای حل این مشکل اقداماتی را تعریف و بر مبنای آن عمل کنند، زیرا گزارشهای زیادی از حمله این حیوانات به افراد بخصوص کودکان و زنان میبینیم؛ از این گذشته حضور پر تعداد این حیوانات باعث انتقال بیماریهایی که بر اثر گاز گرفتن یا بیماریهای دیگری که از طریق حیوانات منتقل میشود را فراهم میکند و هم امنیت روانی افراد جامعه را به خطر میاندازد و هم فشار و هزینههای زیادی بر سیستم درمانی کشور تحمیل میکند. بنابراین باید این شرایط مورد کنترل قرار
گیرد.
چه کاری میشود انجام داد؟
تمام حیوانات به صورت غریزی میتوانند غذا پیدا و شکار کنند.
وقتی مثلاً به گربه یا سگ غذای خشک میدهید، آن حیوان دیگر غذای تر نمیخورد با این کار به مرگش کمک میکنید. حیوانات بر خلاف انسانها اگر غذا نداشته باشند زاد و ولد نمیکنند. وقتی به آنها غذا میدهید مرتب بچه میآورند و این باعث افزایش تعداد سگها و گربهها میشود.
وقتی اکوسیستم را با غذادادن دستکاری میکنید، جمعیت حیوانات بیشتر میشود، حالا غذای بیشتری لازم دارند پس به سراغ گونههای دیگر میروند.
شما با غذا دادن به سگها به منقرض شدن گونههای باارزش جانوری مثل یوز ایرانی، گور، پلنگ و.... کمک میکنید.
همیشه در طبیعت انتخاب طبیعی وجود دارد. حیوانی که نتواند غذا پیدا کند یا مریض باشد، محکوم به مرگ است. ضعیفها از بین میروند تا ژن قوی نسل را ادامه دهد اما میبینیم گاهی بچه گربههای مریض را به دامپزشکی میبرند غافل از اینکه گربه مادر آنها را رها کرده تا بمیرند، چرا؟ چون میخواهد نسلش قویتر باشد.
غذا دادن به حیوانات خارج از خانه، صرفاً باید در مورد گونههای در خطر انقراض و زیرنظر محیطبانی صورت گیرد.
حتی غذا دادن به پرندگان مخصوصاً در زمستان را جدی بگیرید اگر به حیوانات مهاجر مخصوصاً پرندهها غذا بدهیم، آنها دیگر به سرزمین خودشان برنمیگردند و این برای محیط زیست واقعاً مخرب است. با افزایش دستکاری شده سگها در طبیعت، امکان رصد و رسیدگی مثل واکسینه کردن و پایش هم کم و کمتر میشود.