«ایران» از تحرکات جریان سازش در آستانه انتخابات ریاست جمهوری گزارش میدهد
کاسبان جنگ و تحریم بار دیگر در عرصه انتخابات
در بحبوحه تلاش جریانهای سیاسی برای جلب اقبال عمومی، یک جریان خاص مجدداً در حال برجستهسازی مسأله تحریم به عنوان مسأله اول کشور است. در حالی که یکی از مهمترین ابتکارات و اقدامات شهید رئیسی، باز کردن قفلهای متعددی بود که به بهانه تحریم به حرکت کشور زده شده بود و در نتیجه آن ادبیات تحریم که نوعی سیگنالدهی به خارج برای تشدید فشارها بود، در ادبیات سیاسی کشور کمرنگ شد، جریان سیاسی خاصی که حیات خود را در معتبر کردن گزینه تحریم میداند، به بهانه انتخابات دوباره دست به کار شده است. نکته قابل توجه، همزمانی بالا آمدن این ادبیات در فضای انتخابات با عملیات سه کشور اروپایی برای تصویب قطعنامه علیه ایران در شورای حکام است.
سیاست آزموده
«ترساندن از جنگ و تحریم»
با نمایش تحریکآمیز تروئیکای اروپایی در نشست اخیر شورای حکام آژانس، درست در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایران و حمایتی که شماری از گروههای سیاسی داخل در دفاع بیچون و چرا از یک سیاست پیشتر آزموده شده در زمین مذاکرات هستهای از خود نشان میدهند، با تصویری جدیتر و قابل اعتناتر از صحنه جاری سیاست روبهرو هستیم. بر کسی پوشیده نیست هدف غرب از فشارهای مضاعف بینالمللی، گرداندن عفریته جنگ جلوی چشم کسانی در داخل ایران است که در یک همنوایی میکوشند آن را به حربهای برای دفاع از سیاست جنگ هراسی تبدیل کنند؛ سیاستی که در برخی ادوار گذشته بویژه در دولت یازدهم و دوازدهم فارغ از آنچه در پشت پرده تحولات قدرت در مواجهه با ایران جریان داشت، تنها راهکار برای برون رفت از تنگنای اقتصادی و سیاسی برخاسته از موج تحریمها را در گزاره مذاکره صرف با غرب جستوجو میکرد. حاصل این نگاه، پیگیری اقدامات و تصمیماتی بود که مواجهه با نظام تحریمهای سختگیرانه غرب را نه در «پشتوانهسازی میدانی» و «تنوع بخشی در سبد سیاست خارجی» بلکه در لبخند نمایشی قدرتهای غربی ممکن میدید. رویکردی که زیر سایه آن، ایران به حاشیه نشین صحنه مناسبات منطقهای و بینالملل تبدیل شد که نبض اقتصادش با سیگنالهای مخابره شده از جریان مایل به غرب میتپید.
دادن فرصتی تاریخی به غرب
تأکید و تکرار حامیان این گزاره که آلترناتیو «توافق»(و نه مذاکره)، جنگ است، امکانی تاریخی به طرفهای غربی داد تا با وجود توافق هستهای، بهواسطه عهدشکنی قابل انتظار ایالات متحده، فهرست تحریمهای فرابرجامی نیز به تحریمهای هستهای پیوست شود. واقعیتی که رئیسجمهور وقت بعد از دریافت آن و برای سرپوش گذاشتن بر اینکه برجام چاره کار سیاست اقتصادی دولتش نبوده، این جمله را ترجیع بند سخنرانیهای خود بعد از خروج امریکا از توافق هستهای قرار داد که «با برجام توانستیم سایه شوم جنگ را از سر مردم برداریم». این چنین بود که امریکا سیاست «جنگ هراسی» دولت پیشین را به فرصتی برای مواجهه میدانی در زمین خاورمیانه تبدیل کرد و برای نشان دادن دست برتر خود تا اقدام به ترور فرمانده شهید نیروی قدس سپاه پاسداران پیش رفت.
اثرگذاری بر افکارعمومی ایرانی از سوی اروپا
حالا طرفهای غربی بویژه تروئیکای اروپایی که پیشتر «صبر استراتژیک» را امکانی برای همراهی با سناریوی فشار حداکثری ایالات متحده میدیدند، در آستانه چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران با هدف هدایت افکار عمومی ایران، سعی بر تکرار این سناریو دارند. پیگیری پروندههای انحرافی آژانس و سوء تفسیر هدفمند درباره فعالیتهای دفاعی موشکی ایران برآمده از نگاهی است که بازتاب خود را در هراس افکنی در افکار عمومی ایران جستوجو میکند و دست بر قضا تحرکات شماری از جریانهای داخلی طرفدار غرب را به این رویکرد، قابل اعتنا میداند.
تمرکز دوباره
بر کلیدواژه «تحریم»
در چنین فضایی، سنت مألوف حامیان مذاکره در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایران با تمرکز بر کلیدواژه «تحریم» بار دیگر به اجرا در آمده است. این جریانها در حالی از برنامه مطلوب دولت بعدی برای مدیریت سیاست خارجی سخن میگویند که در عمل ایدهای جز دیپلماسی التماسی ندارند و به جای تکیه بر واقعیات، طرح اظهارات هیجانی را در دستور کار قرار داده اند؛ رویکردی که میتواند همچون ادوار گذشته، بهانه خبرسازی منفی دلالان شده و با تکمیل پازل انتظارات تورمی به مانعی جدی برای سنجش عملکرد سیاستمداران در صحنه رقابت انتخابات شود.
تجربه آزموده و موفق
اینها همه در حالی است که سیاست سه ساله دولت سید ابراهیم رئیسی، مبنی بر پیگیری توأمان رفع تحریمها، تنوع بخشیدن به سیاست خارجی و در عین حال بازدارندگی برپایه قدرت نظامی و موشکی ایران، به عنوان تجربهای در پیش روی مردم قرار دارد که بازتاب آن را در مواجهه با سناریوهای ایران ستیزان به مراتب مؤثرتر و نتیجه بخشتر از تعاملات فرسایشی و کم بهره دیده اند؛ مردمی که سال 1400 روی خوش خود را به چهرهای گشودند که با شعار سیاست خارجی متوازن و تکیه بر ظرفیتهای داخلی به میدان آمد و توانست کشور را از بزنگاه مخاطرهجویی حامیان غرب به سلامت عبور دهد و به عامل تعیینکنندهای در کاهش یا تشدید فضای امنیتی پیرامونی کشور تبدیل شود.
این رویکرد به فروپاشی تصویر غیرواقعی دولت گذشته از روند پیگیری دیپلماسی پرغلط در مواجهه با واقعیات سیاست خارجی و تعدیل آشکار سیاست جبهه غرب در پی عملیات «وعده صادق» و تلاش برای جلوگیری از تسری جنگ در غرب آسیا انجامید و این امکان را مهیا کرد تا دولت سیزدهم فارغ از ایدههای یکجانبه و مطلق اندیشانه حامیان غرب، یک سازکار روشن، قابل اجرا و مورداقبال بینالمللی برای فرصتسازی و تحقق خواستهای ملی فراهم سازد.