صفحات
شماره هشت هزار و سیصد و نود و یک - ۰۹ بهمن ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و سیصد و نود و یک - ۰۹ بهمن ۱۴۰۲ - صفحه ۱

خلق اثر هنری در سرزمین تحت اشغال در گفت‌وگو با رهاب نزال، هنرمند فلسطینی

بازنمایی فلسطین در غرب از منظر روایت صهیونیست‌هاست

فاطمه ترکاشوند
خبرنگار

 شما چند پروژه عکاسی نظیر «راه رفتن تحت اشغال»، «رانندگی در فلسطین»، «شکنجه صوتی» و چند اثر دیگر را در فلسطین انجام دادید. چه زمانی و به چه علت این پروژه‌ها را آغاز کردید؟ چرا روش خلق اثر هنری مبتنی بر پژوهش را برگزیدید؟ این روش چه تفاوتی در نتیجه ایجاد می‌کند؟
اولین پروژه من از این سری، پروژه «راه رفتن تحت اشغال» در سال 2007 بود. بعد از گذشت 20 سال که از ورود به خاک فلسطین توسط نیروهای اشغالگر منع شده بودم، بالاخره در سال 2006 توانستم با مجوز ملاقاتی به سرزمین مادری‌ام بازگردم. چیزی که در آن سال دیدم و مرا خشمگین کرد نابودی سرزمین اجدادی‌ام و رنج کشیدن مردمم بود که خشونت استعمارگرانه شهرک‌نشینان شرور را تحمل می‌کردند و هنوز هم می‌کنند. این مشاهدات مرا به شروع این پروژه واداشت.
پیش از آن، من روی نقاشی تمرکز داشتم اما در این پروژه زمینه کارم را به آثار مبتنی بر پژوهش تغییر دادم و از آن‌زمان تاکنون، همه آثارم ابتدابه‌ساکن مبتنی بر عکاسی، فیلم و صوت هستند و مشخصاً روی فلسطین و فلسطینی‌های بومی که برای آزادی مبارزه می‌کنند، تمرکز کرده‌ام.
من آثارم را با واقعیت زنده مفهوم‌پردازی می‌کنم و انتخاب‌های زیباشناسانه‌ای را به‌کار می‌گیرم که با موضوعات مدنظرم برای ارائه مطابقت داشته باشند. من هنگام تصمیم‌گیری درباره محتوا یا فرم آثارم هیچ محدودیتی برای خودم قائل نیستم. این شامل بررسی ریشه‌ها و زمینه‌های مسائلی هم می‌شود که از طریق بدن و حواس ما مثل دیدن، شنیدن، حرکت و هر نوع مستندسازی، درگیرمان می‌کنند. با آثار مبتنی بر پژوهش، در واقع خودتان را در جوامعی که آنها را بازنمایی می‌کنید، غرق می‌کنید و بیشتر یکی از اعضای آنها می‌شوید جای اینکه فقط یک مشاهده‌گر غایب باشید.

تجربه کار روی پروژه «شکنجه صوتی» برایتان چگونه بود؟ به نظر می‌رسد که این پروژه، ایده مشترکی با فیلم کوتاه شما «ارتعاشاتی از غزه» داشته باشد. پروسه تولید فیلم را با کودکان ناشنوا چطور گذراندید؟ تروماهای آنان چه بود؟
پروژه «شکنجه صوتی» تجربه بسیار دشواری بود. عملاً برای زندانیان سیاسی سابق، یک کار دردناکی به حساب می‌آمد که تجربیات عذاب‌آورشان در زندان‌های اشغالگران و کمپ‌های بازداشتی‌ها را به یادشان می‌آورد. مردان و زنانی که با آنها مصاحبه داشتم به شکنجه‌های فیزیکی و روانی وحشیانه‌ای که متحمل شدند اعتراف کردند که یکی از آنها پخش موسیقی و صداهای بسیار بلند برای روزهای متمادی بود.
هر دو پروژه «شکنجه صوتی» و «ارتعاشاتی از غزه» روی استفاده اسرائیل از صدا برای ضربه زدن به فلسطینی‌ها تمرکز دارند. اولی به استفاده تسلیحاتی اسرائیل از انواع صوت شامل موسیقی برای شکنجه زندانیان فلسطینی می‌پردازد درحالی که دومی نشان می‌دهد چطور کودکان ناشنوا در نوار غزه از بمباران‌های مکرر اسرائیل از جمله سلاح‌های صوتی و صدای پهپادهای مهاجم جان سالم به در می‌برند. اما در مجموع، هر دو تأثیر اعمال خشونت اسرائیل بر سلامت فلسطینی‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهند.
تولید فیلم کوتاه «ارتعاشاتی از غزه» اصلاً آسان نبود چون نیروهای اشغالگر از ورود به غزه از طریق کرانه باختری اشغالی جلوگیری می‌کردند. این باعث می‌شد مجبور به سفر از طریق مصر باشم و به جای یک ساعت، ورودم به غزه، سه روز طول می‌کشید که شامل دو شب اقامت در کنار جاده در قاهره هم می‌شد.
ایده فیلم وقتی به ذهنم رسید که در سال 2021 یک هفته پس از حمله اسرائیل از طریق مصر به غزه سفر کردم تا در یک برنامه هنردرمانی به کودکان آسیب‌دیده کمک کنم. در همین زمان بود که تجربه کودکان ناشنوا را از نزدیک لمس کردم و تصمیم گرفتم سال بعد مجدداً سفر کنم تا روی این تجربه بیشتر تمرکز داشته باشم. جامعه «اطفالنا» برای کودکان ناشنوا در غزه، محل ملاقاتم با این بچه‌ها، بهترین‌جا برای آغاز کار بود.
این کودکان در فیلم به زبان اشاره توضیح می‌دهند که چطور صدای بمباران‌های اسرائیل را از طریق ارتعاشاتی در هوا و لرزش‌هایی در زمین حس و درک می‌کنند. این کودکان تحت اشغالگری نظامی وحشیانه‌ای به دنیا آمده و بزرگ شده‌اند و از هوا، زمین و دریا تحت محاصره هستند و از حملات متعدد اسرائیل در سرزمینی جان سالم به در برده‌اند که ابعاد آن از 360 کیلومتر تجاوز نمی‌کند! در طول پروسه تولید، این مسأله را مورد پرسش قرار دادم که آیا اختلالات شنوایی این کودکان، نتیجه استفاده اسرائیل از غزه به عنوان میدانی برای آزمایش کردن سلاح‌های جدیدش شامل سلاح‌های صوتی بوده است.
در نسل‌کشی جدید اسرائیل در غزه، سازمان مردم‌نهادی که این کودکان را نجات داده گزارش کرده که به‌طور متوسط روزانه بیش از 10 کودک، در اثر بمباران‌ها یک یا هر دو پایشان را در غزه از دست می‌دهند. پیش از وحشت‌های جاری، آسیب‌های روانی کودکان در غزه به علت از دست دادن والدین‌شان، خانه‌هایشان، خواهر و برادرهایشان و دوستان‌شان بلافاصله پس از هر حمله اسرائیل آشکار می‌شود؛ از جمله کابوس، کاهش وزن، شب‌ادراری، ترس از تنها خوابیدن، از دست دادن توان تمرکز و سایر نشانگان رایج PTSD یا همان استرس.
با این حال، یکی از واقعیت‌های شگفت‌انگیز، نقشی است که این جامعه در کمک به بهبود کودکان آسیب‌دیده دارد. حمایت، عشق و مراقبتی که کودکان دریافت می‌کنند، مؤثرترین روش بهبود از نتایج آسیب‌های مداومی است که فلسطینی‌ها نسل به نسل در طول این 75 سال اشغال متحمل شده‌اند. مراکز اجتماعی، مکان‌های عبادی و مدارس، مهم‌ترین محل‌ها برای بهبودی هستند. فعالیت‌هایی که بدن را درگیر کند مثل ورزش، رقص، شنا و هنرهای بیانی مثل نقاشی، مجسمه‌سازی بویژه در بازیابی سلامتی کودکان نقش قابل توجهی دارند. با توجه به قدرت شفابخش این دست مؤسسات و فضاهای اجتماعی، من بشدت خشمگین شدم وقتی دریافتم که اسرائیل در حملات اخیرش، مرکز «اطفالنا» برای کودکان ناشنوا را هدف قرار داده و خراب کرده است.

چرا اسرائیل برای جرمی که در حق این کودکان مرتکب شده، به انجام جنایت جنگی متهم نمی‌شود؟
 اسرائیل باید به نسل‌کشی متهم شود؛ نه تنها به خاطر این کودکان ناشنوا بلکه به خاطر قتل بیش از 23 هزار کودک در 90 روز، مجروح ساختن ده‌ها هزار نفر از آنها و مجبور کردن صدها هزار نفر دیگر از آنان به مهاجرت. این تازه علاوه بر همه جنایات و جرائمی است که از سال 1947 مرتکب شده‌اند که شامل نسل‌کشی فعلی در غزه هم می‌شود.
به عنوان یک موجودیت استعماری مهاجرنشین که توسط قدرت‌های استعمارگر غربی، پایه‌گذاری و پایدارسازی شده است، اسرائیل توسط این قدرت‌ها از جمله بریتانیا و ایالات متحده امریکا، تأمین مالی و تسلیحاتی و در برابر پاسخگویی به قوانین بین‌المللی و حقوق بشری محافظت می‌شود. اسرائیل با تروریسم، سلب مالکیت، پاکسازی قومی و اخراج اجباری دوسوم جمعیت فلسطین و تصرف زمین‌ها و خانه‌های آنها، همراه با تخریب بیش از 500 شهر و روستا و محله‌های اصلی در شهرهای بزرگ پایه‌گذاری شد. سرپیچی اسرائیل از صدها راهکار سازمان ملل متحد از زمان پایه‌گذاری‌اش تا امروز، آن را تبدیل به دولتی فاشیستی بدون هیچ‌گونه محدودیت و لزوم رعایت استانداردها در ارتکاب جرایم کرده است.
 
 شما بازنمایی غرب از فلسطین و فلسطینی‌ها را چطور می‌بینید؟ به نظر شما این بازنمایی، عامدانه در چهارچوب خاص مدنظر اسرائیل در حوزه هنر و رسانه قرار گرفته است؟
 بازنمایی فلسطین و مردم آن در غرب، غالباً با علایق و روایت صهیونیستی-غربی شکل گرفته است. نژادپرستی ضدفلسطینی در مؤسسات هنر، مراکز تحصیلی و رسانه‌های غربی رایج است. تروریسم، اشغالگری نظامی، استعمار و آپارتاید اسرائیل، تحت عنوان «دفاع از خود» بازنمایی می‌شود درحالی که تصویرسازی از دفاع از خود و مقاومت فلسطینی‌ها، «تروریسم» نام می‌گیرد.
روایت فلسطینی‌ها و آزادی بیان، شامل آزادی هنری در کشورهای غربی سرکوب شده است. مثلاً در کانادا که من در آن ساکن هستم، زمانی که فلسطینی‌ها تجربیات خود را ارائه می‌دهند، مطالبات استعمارزدایی یا بومی‌سازی ناگهان پوچ می‌شوند. کتاب «شرق‌شناسی» ادوارد سعید (1979م) سیستم‌های بازنمایی استعماری، غرب را در آنچه که شرق را عقب‌مانده و نیازمند مداخله غرب نمایش می‌داد، افشا کرد. صهیونیست‌های اروپایی که اسرائیل را بنا کردند چنین ایدئولوژی را در توجیه حذف فلسطینیان بنیان نهادند.
برای مدتی مدید، فلسطین به عنوان جایی «خالی» بازنمایی شد و فلسطینی‌ها «تروریست» نشان داده می‌شدند؛ درحالی که ستمگران و استعمارگران به عنوان «قربانیان» معرفی می‌شدند.با این حال، این وضعیت، درحال تغییر است چرا که مردم جهان دیگر به دولت‌ها، رسانه‌های جریان اصلی و مؤسسات هنری و دانشگاهی برای کسب اطلاعات و دانش متکی نیستند. با ارتباطات الکترونیکی، جهان پیوسته‌تر از قبل شده و این امکان، به مردم فرصت داده است تا تضادها، استانداردهای دوگانه و انحراف در بازنمایی را شناسایی کنند. در نهایت، مردم استعمارزده، سرکوب‌شده و تحت ستم در سراسر جهان، آرمان‌های مشترکی برای آزادی، کرامت، حقوق و مبارزات مشترک را با هم به اشتراک می‌گذارند.
 
 شما یک هنرمند فلسطینی‌الاصل هستید. چرا برای 25 سال از سوی نیروهای اشغالگر اسرائیلی، از بازگشت به سرزمین مادری‌تان منع شدید؟ هیچ راهی وجود دارد که آثار هنری‌تان را از آثار تجسمی گرفته تا فیلم، در فلسطین به نمایش بگذارید؟
 من در جنین، واقع در کرانه باختری که در سال 1967 تحت اشغال ارتش اسرائیل قرار گرفت، بزرگ شدم. پس از پایان دبیرستان، یک بورسیه تحصیلی از دانشگاه دمشق دریافت کردم. وقتی مدرکم را گرفتم، مسئولان اشغالگر اسرائیلی، حق بازگشت به خانه و خانواده‌ام را از من گرفتند. تنها من نبودم؛ ده‌ها هزار فلسطینی اهل کرانه باختری، چه دانشجویان و چه آنها که برای کار از فلسطین خارج شده بودند، دیگر حق بازگشت نداشتند.
این تنها بخشی از پاکسازی قومی پنهانی است که اسرائیل با وضع قوانین خودساخته و کنترل رفت‌وآمد فلسطینی‌ها به بخش‌های اشغال‌شده فلسطین در سال 1967 انجام داد. در اورشلیم (بیت المقدس)، این وضع بسیار وخیم‌تر است چرا که در آنجا قوانینی وضع می‌شود تا رفت‌وآمد شهروندان را محدود کرده و حتی در اینکه عاشق چه کسی شوند و با چه کسی ازدواج کنند هم دخالت داشته باشند.من از عبارت «پاکسازی قومی پنهان» استفاده کردم چون اسرائیل مانع بازگشت همه پناهندگان روز نکبت که حالا تعدادشان متجاوز از شش میلیون نفر است، می‌شود. آنها کسانی هستند که در روز نکبت از سال 1948 به اجبار آواره شدند و حق بازگشت به خانه و سرزمین‌شان از آنها سلب شد.من در فلسطین، جاهایی مثل اورشلیم، غزه، رام‌الله، بیت لحم و جنین برخی آثارم را ارائه می‌دهم. ما همیشه تلاش می‌کنیم راه‌هایی برای عبور از محدودیت‌های اسرائیل پیدا کنیم.
 
 در سال 2015 در یک درگیری به پای شما شلیک کردند و مجروح شدید. ماجرا چه بود؟ برای دیده‌بان‌های حقوق بشری مهم نیست که نیروهای اشغالگر اسرائیلی حتی هنرمندان را هم هدف قرار می‌دهند؟
 در سال 2015 من درحال انجام تحقیقات برای مقطع دکترا در کرانه باختری بودم. بودجه این پژوهش را شورای تحقیقات علوم اجتماعی و انسانی کانادا تأمین کرده بود. به عنوان بخشی از آن پژوهش، روی استفاده اسرائیل از آنچه «سلاح‌های کنترل جمعیت» نامیده می‌شود، علیه معترضان غیرمسلح در کرانه باختری که خواستار پایان دادن به اشغال نظامی بودند، تمرکز کردم.
درحالی که به‌تنهایی در یکی از خیابان‌های اصلی بیت‌لحم ایستاده بودم و داشتم با دوربینم از یک کامیون «اسکانک» تصویر می‌گرفتم که درحال پاشیدن یک سلاح بویایی متعفن ساخت اسرائیل به خانه‌های فلسطینی‌ها و مکان‌های عمومی بود که ناگهان یک تک‌تیرانداز اسرائیلی به پایم شلیک کرد.
وقتی آمبولانس رسید تا به من امدادرسانی کند، نیروهای اسرائیلی به سمت امدادگران گاز اشک‌آور زدند که این‌کار شدیداً نقض قوانین بین‌المللی محسوب می‌شد. خوشبختانه، گلوله بدون هیچ آسیب قابل توجهی به استخوان‌ها یا عصب‌های اصلی از پایم رد شده بود.
من به عنوان یک عکاس که درحال ثبت وحشی‌گری اسرائیلی‌ها بود، مورد هدف قرار گرفتم. اسرائیل از عکس و عکاس می‌ترسد. از اینکه جنایات و وحشی‌گری‌های نیروها و شهروندانش علیه حقوق فلسطینی‌ها به نمایش گذاشته شود، هراس دارد.
دولت کانادا و دانشگاه من درباره شلیک به یک شهروند کانادایی سکوت اختیار کردند. اگر من از ریشه فلسطینی نبودم، مطمئنم که واکنش آنها طور دیگری بود. این تنها یک نمونه از نژادپرستی ضدفلسطینی است که در کانادا و سایر کشورهای غربی رواج دارد.
شاید این ماجرا تأکید مجددی بود بر اهمیت رسانه‌های مستندساز و تهدید آنها علیه قدرت ظالمان؛ این مسأله، مرا متوجه خطراتی می‌کند که روزنامه‌نگاران و عکاسان خبری درحال حاضر در غزه متحمل می‌شوند. هدف قرار دادن تعداد بی‌سابقه‌ای از روزنامه‌نگاران و عکاسان فلسطینی توسط اسرائیل، بویژه در غزه، برای پنهان کردن وحشتناک‌ترین جنایاتی است که علیه فلسطینی‌ها درحال انجام است.
طبق گزارش دیده‌بان حقوق بشر اروپا-مدیترانه در ژنو، در سه ماه گذشته، اسرائیل 105 ژورنالیست را در غزه هدف قرار داده و به قتل رسانده است. این عدد از مجموع کشته‌شدگان حوزه خبر در جنگ جهانی دوم و جنگ ویتنام بیشتر است. همچنین جنایات اسرائیل شامل قتل کودکان و نوزادان، مهاجرت اجباری بخش بزرگی از جمعیت غزه از خانه‌هایشان، تخریب منازل مسکونی، مکان‌های عبادی، مدارس، مراکز فرهنگی و زیرساخت‌ها نیز می‌شود.

 

بــــرش

تولید فیلم کوتاه «ارتعاشاتی از غزه» اصلاً آسان نبود چون نیروهای اشغالگر از ورود به غزه از طریق کرانه باختری اشغالی جلوگیری می‌کردند. این باعث می‌شد مجبور به سفر از طریق مصر باشم و به جای یک ساعت، ورودم به غزه، سه روز طول می‌کشید که شامل دو شب اقامت در کنار جاده در قاهره هم می‌شد.

جستجو
آرشیو تاریخی