«دینداری در عصر سکولار» به روایت جیمز اسمیت، استاد فلسفه دانشگاه کالوین
چگونه سکولار نباشیم؟
در دانشگاه، دانشجویان دیگر را نفهمیدم و خودم هم فهمیده نشدم... چون من فهمی عمیقاً دینی از جهان داشتم و همیشه این را از خود میپرسیدم که چرا من نقطه شروع بدیهی قضایا را کاملاً متفاوت از اطرافیانم میفهمم؟
مریم محمدی
روزنامه نگار
غرق در سکولاریسم باشی و بتوانی عیبهایش را ببینی هنر است؛ هنری که «چارلز تیلور» در اندیشهورزی خود بروز میدهد و باعث میشود به متفکری در مقیاس جهانی بدل شود. او برای ما ایرانیها هم، فیلسوفی نامآشنا است؛ بویژه کتاب «عصر سکولار» او در جامعه ما بازتاب بسیاری پیدا کرد؛ کتابی که در آن، سِیرِ شکلگیری سکولاریسم در غرب را شرح میدهد و مسائلی را مطرح میکند که جوامع غربی، بهواسطه سکولاریسم، با آنها مواجهند. اندیشهورزی تیلور در کتاب «عصر سکولار»، چند سال بعد، دستمایه اثری دیگر برای فیلسوف دیگری شد؛ جیمز کی. ای. اسمیت، فیلسوف کانادایی-امریکایی، استاد فلسفه سیاسی دانشگاه کالوین و سردبیر مجله ادبیِ تصویر، کتاب «چگونه سکولار نباشیم؟» را به منظور تقریر اندیشههای تیلور نگاشت که به تازگی به قلم دکتر حامد قدیری و به همت انتشارات ترجمان روی پارسی گرفته است. اسمیت درباره نسبت کتابش با کتاب «عصر سکولار» تیلور مینویسد: «ساختار کتابم با طرح کلی تیلور همساز است. من از جنگل عصر سکولار، نقشهای به خوانندگان میدهم به این امید که امکانِ موقعیتیابی را طوری برایشان فراهم کنم که بتوانند واردِ جنگل انبوهِ کتاب تیلور شوند. من در فرایند تلخیص و ذکر جان کلام استدلال و تحلیلِ تیلور تلاش کردهام که برخی مدعیاتِ او را چنان پرداخت کنم که دلالتِ وجودیشان عیان شود.» اسمیت در کتاب «چگونه سکولار نباشیم؟» پروژه فکری چارلز تیلور را جمعبندی میکند و برای مخاطبانش میگوید که چرا تیلور و نوع فلسفهورزیاش برای ما و جوامع امروزی ما مهم است.
سیاستمداری که برنده «نوبل فلسفه» شد
دانشجویی چارلز تیلور در دانشگاه آکسفورد باعث شد او «تفاوتی» را تجربه کند که سرنوشت علمیاش را رقم زد و بذر کتاب «عصر سکولار» را در او کاشت؛ او درباره این تجربهاش میگوید: «در دانشگاه، دانشجویان دیگر را نفهمیدم و خودم هم فهمیده نشدم... چون من فهمی عمیقاً دینی از جهان داشتم و همیشه این را از خود میپرسیدم که چرا من نقطه شروعِ بدیهیِ قضایا را کاملاً متفاوت از اطرافیانم میفهمم؟» بعدها آثار فلسفی که در پاسخ بدین پرسش سر برآورد حیات فکری تیلور را ساخت.
چارلز تیلور استاد دانشگاه مکگیل مونترال کانادا و استاد مدعو دانشگاههایی چون پرینستون، برکلی، فرانکفورت و توبینگن بوده که در حلقه شارحان هگل مینشیند و تأملاتش در باب چالشهای مدرن و سیاست روز، او را پرآوازه کرده است. این اندیشمند 91 ساله، تنها در فلسفهورزی محدود نماند و راه سیاستورزی را هم طی کرد و چندین بار به عنوان نامزد حزب «دموکراسی نوین» کانادا پا به سیاست گذاشت. او در سال ۲۰۰۷ جایزه تمپلتون را برای «دینپژوهی» و در سال ۲۰۰۸ جایزه بنیاد کیوتو را برای تحقیق در زمینه «فلسفه و هنر» از آن خود کرد و از آنجایی که آثار او فهمِ فلسفی را به زندگیِ روزمره ما پیوند میزند، بیآنکه از قوت و غنای فلسفه بکاهد، جایزه جان کلوگه به او تعلق گرفت؛ جایزهای که از آن به عنوان «نوبل فلسفه» یاد میشود.
چگونه نزیستن در عصر سکولار
در جوامع پیشامدرن، ساختار سیاسی با دین مرتبط بود اما «دولت مدرن» از این اتصال فارغ شد و «سکولاریسم» اتفاق افتاد؛ عصری که ایمان و اعتقاد دینی هر لحظه با چونوچرایی تازه روبهرو میشود. برخلاف دورهای که دینداری کالایی رایج بود، اکنون دینداری صرفاً یکی از گزینههای متعددی است که به انسان عرضه میشود بنابراین ساکنان این عصر با نوعی پریشانی مواجهند؛ نه میتوانند بهراحتی دین را بپذیرند و نه میتوانند بهسادگی آن را کنار بگذارند. چارلز تیلور عامل این تغییر را «سکولاریسم» معرفی میکند و در کتاب «عصر سکولار» خود سعی میکند راهی به رهایی از این مخمصه بگشاید و جیمز اسمیت این گرهگشایی تیلور را به اختصار و با زبانی ساده در کتاب «چگونه سکولار نباشیم؟» در فصل «چگونه نزیستن در عصر سکولار» روایت میکند.
در سکولاریسم «امر متعالی» به اشکال مختلف مورد مخالفت یا غفلت قرار میگیرد و هرگونه ارجاع به ورای انسان، نفی میشود که به بیاعتقادی دینی یا انکار خدا منتهی میشود. گذار به سکولاریسم یعنی؛ به جامعهای بدل شویم که در آن «اعتقاد به خدا» تنها یکی از گزینههای پیش روی ما باشد و چنین گذاری مورد نقد تیلور است. بنابراین سعی میکند درباره اینکه «زندگی دیندارانه در دنیای مدرن چگونه ممکن میشود؟» بیندیشد و حاصل این تفکرورزی، او را بر یکی از قلههای جهان فلسفه نشانده است.
زندگی دیندارانه در دنیای مدرن چگونه ممکن میشود؟
در نگاه تیلور، مفهوم «خیر» ایجاب میکند تا ما حیاتی فراتر از مرزهای طبیعی زندگی - که با مرگ به پایان میرسد- را باور کنیم؛ چرا که دین از کمالی فرا انسانی سخن میگوید که انسان میتواند و باید به آن برسد. به این اعتبار، او «انسانمحوری» را مهمترین رقیب «دین» میخواند و منتقد جهانبینی سکولار است که در آن همه اهداف، تحتالشعاع رشد انسان قرار میگیرد. او بر دینداری به مثابه پادزهری برای فرهنگِ خودمحور سکولار تأکید میکند.
تیلور «عقلانیت ابزاری» را که معیار سنجش ما در دنیای مدرن شده، زیر سؤال میبرد و میگوید: در غیاب امر مقدس، «رفاه» به یگانه معیار ارزشمندی بدل شده است و موفقیت انسان با بیشترین سود و اقتصادیترین محصول عیارسنجی میشود. نتیجه چنین رویکردی، فقدان معنا و اخلاق، فقدان هدف و فقدان آزادی واقعی است؛ چالشهایی که آرمانهای سکولار برای ما آفریده است.
تیلور مثال جالبی میزند تا نشان دهد که بشر به دین و تعالی دینی نیاز دارد: «دین، ارائهدهنده اموری است که انسانمحوری قادر به تأمین آنها نیست. علاقه انسان مدرن به هنر، رجوع افراد به دین در وقایع مهم زندگیاش مانند تولد، ازدواج و مرگ و بسیاری دیگر از تنشها و عطشهای جامعه سکولار نشان میدهد که بشر به راهکاری برای فراتر رفتن از قالبهای مدیریت سکولار نیاز دارد.» او نسبت به رویکرد جزمگرایانه سکولاریسم که مذهب را به عنوان حیطهای غیرعقلانی پس میزند، هشدار میدهد و میگوید با چنین رویکردی، جهان ما گرفتار خشونت بیشتری خواهد شد. وضعیت پارادوکسیکال دینداری در جامعه غربی و چه بسا در کل جهان مدرن چنان است که او تلاش میکند راه تنفس دین و دینداران را در جامعه غربی باز کند که تقدیر دیگری جز سکولاریسم ندارند.
فلسفهورزی به دور از ژستهای آکادمیک
جیمز اسمیت در کتابش، تیلور را فیلسوفی معرفی میکند که با ذرهبین یک انسانشناس، کنشهای جامعه را مورد مداقه قرار میدهد؛ چراکه تیلور معتقد است آنچه تجربه ما را از مدرنیته میسازد «نظریه» نیست، بلکه به تعبیر خودش «تخیل اجتماعی» است: «طریقی که مردمان عادی با آن پیرامونِ اجتماعیشان را تخیل میکنند.» گویی، پیش از تفکر درباره جهان، آن را تخیل و آن تخیل را در قالب تشبیهها، افسانهها، داستانها و آداب و رسوم جامعه درونیسازی میکنیم. شاید همین تعهد تیلور به «واقعیت زیسته» است که او را به فیلسوفی جذاب برای عموم مردم بدل کرده است؛ ظرافتی که اغلب به چشم دیگر فیلسوفان نمیآید. تنوع و کثرتگرایی در جامعه مدرن متأخر از جمله «توجه به نقش جماعت دینی در جوامع غربی» از نکات مورد تأمل تیلور است. جستوجو برای یافتن پاسخ این پرسش که «چگونه جامعهای سکولار میتواند تجلیات دینی را در عرصه عمومی بپذیرد؟» باعث شد تیلور صندلی راحت دانشگاهی و ژست آکادمیک اش را کنار بگذارد و در متن جامعه ماجراجویی کند؛ جستوجویی که او را در اردوگاه فکری «اجتماعگرایان» مستقر کرده است.