علی باقری در نخستین سفر خود در قامت سرپرست وزارت امور خارجه راهی لبنان و سوریه شد

به غرب آسیای جدید خوش‌آمدید

علی باقری، نخستین مقصد سفر کاری خود را در قامت سرپرست وزارت امور خارجه، بیروت و دمشق برگزید. ‌وی در جریان سفر به لبنان و سوریه با سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان و بشار اسد، رئیس جمهور سوریه دیدار کرد و این مهم را یادآور شد که سیاست اصولی ایران مبنی بر حمایت از جبهه مقاومت و تلاش برای ایجاد آتش بس فراگیر تداوم خواهد یافت.

مهدی خانعلی‌زاده
مدرس دانشگاه


«اگر‌ کسی نگاه چپ به لبنان داشته باشد، با پاسخ سخت ایران روبه‌رو می‌شود.» این جمله‌ای است که علی باقری‌کنی، سرپرست وزارت امور خارجه در دیدار روز دوشنبه خود از بیروت و در کنار همتای لبنانی خود بیان کرد؛ دیداری که در جریان نخستین سفر بین‌المللی او پس از شهادت دکتر حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه سابق کشورمان صورت گرفت و بازتاب گسترده‌ای در فضای عمومی و در میان سیاستمداران منطقه داشت.  
اهمیت بیان این جمله و استخدام این نوع خاص از ادبیات را باید در یک فاصله زمانی جست‌و‌جو کرد؛ جایی که حدود ۱۸ سال پیش و در جریان جنگ ۳۳ روزه میان ارتش اسرائیل و نیروهای مقاومت حزب‌الله لبنان، کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده امریکا جنایات حاصل از عملیات نظامی صهیونیست‌ها را «درد زایمان خاورمیانه جدید» نامید؛ غرب آسیایی که قرار بود با شکست حزب‌الله به عنوان نماینده شبکه مقاومت از اسرائیل، شاهد شکل‌گیری نوع جدیدی از نظم امنیتی در محدوده جغرافیایی خود باشد. حالا و با گذشت حدود دو دهه از آن طراحی، سرپرست وزارت خارجه ایران با حضور میدانی در لبنان و سوریه، هرگونه تلاش برای زیرسؤال بردن تمامیت ارضی کشورهای منطقه و زیرپا گذاشتن حقوق ملت‌های نزدیک به شبکه مقاومت را خط قرمز امنیتی تهران، معرفی و تهدید می‌کند که رژیم ناقض این خط قرمز، تاوان سختی را پرداخت خواهد کرد.  
برای درک بهتر اهمیت این راهبرد که از سوی علی باقری‌کنی و در توصیف سیاست خارجی بدون تغییر ایران در قبال شبکه مقاومت مطرح شده، می‌توان کمی عقب‌تر رفت؛ جایی که رئیس جمهور کنونی ایالات متحده در جایگاه سناتوری، وجود اسرائیل در منطقه غرب آسیا را یک موهبت برای امنیت ملی امریکا معرفی کرد و به صراحت اعلام کرد که حتی در صورت عدم وجود حکومتی به نام اسرائیل، ایالات متحده می‌بایست دست به خلق چنین رژیمی بزند تا بتواند نظم امنیتی مدنظر خود را در این منطقه حاکم کند و زمینه برای تأمین منافع ملی واشنگتن فراهم شود.
حتی از این تاریخ هم می‌توان عقب‌تر رفت؛ جایی در حوالی سال ۱۹۱۷ میلادی و ماه‌های پایانی‌ جنگ جهانی دوم. دو ژنرال فرانسوی و انگلیسی در یک جلسه مشترک، نقشه تقسیم اراضی باقی‌مانده از امپراتوری فروپاشیده عثمانی را روی کاغذ کشیدند و هر کدام، بخشی از سرزمین‌های گسترده غرب آسیا و شمال آفریقا را به عنوان منطقه تحت حمایت و نفوذ خود برگزیدند. در این‌ طراحی، سوریه و لبنان به پاریس تعلق گرفتند تا منابع ملی این کشورها خرج تأمین منافع ملی فرانسه شود. حالا و بعد از گذشت بیشتر از یک قرن از امضای طرح «سایکس-پیکو»، نماینده ویژه فرانسه در امور لبنان که برای تعیین تکلیف انتخاب نخست‌وزیر در بیروت حضور داشت، با ناکامی به پاریس بازگشت تا زمینه برای حضور نماینده ایران باز شود؛ جایی که کشورهای منطقه به صراحت اعلام کردند خواهان نقش‌آفرینی درون‌منطقه‌ای برای ایجاد ثبات و امنیت در غرب آسیا هستند.
حالا حدود ۱۰۰ سال از سایکس-پیکو، ۳۰ سال از دوران سناتوری بایدن و ۲۰ سال از سخنان رایس می‌گذرد و غرب آسیای جدید متولد شده است اما نه بر مبنای طراحی غرب بلکه با محوریت شبکه مقاومت و مدیریت راهبردی ایران. این دقیقاً همان نقطه‌ای است که فیصل مقداد، وزیر خارجه سوریه در دیدار با علی باقری آن را توصیف کرد: غربی‌ها و برخی از کشورهای عربی منطقه «کم کم» متوجه قدرت واقعی تهران شده‌اند.