آیا حملات امریکا به انصارالله مؤثر بوده است؟

یمن، استخوانی در گلوی بایدن

فائزه سادات یوسفی
خبرنگار


پس از آنکه ایالات متحده نتوانست بازدارندگی لازم در مقابل دولت یمن را برای خود فراهم کند و تهدیدات عملی صنعا، اعتبار امریکا را به عنوان ژاندارم جهانی با گذر زمان در سراشیبی قرار داد، ایالات متحده به همراهی انگلیس و برخی کشورها با کسب مجوز حمله از شورای امنیت چند نقطه را در داخل خاک این کشور مورد هدف قرار دادند، چرا که امریکا در کنار تلاش برای جلوگیری از خسارت‌های چندوجهی یمن به پیکره صهیونیست‌ها، می‌کوشد تا حیثیت خود را در دریای سرخ احیا کند. یمن که تحت تحریم‌ها و محاصره شدید قرار دارد، توانسته جایگاه امریکا را در مقابل دیدگان دولتمردان جهان شکننده کرده و تسلط خود را در دریای سرخ و پیرامون آن اثبات کند.
در نهایت، یمن به عنوان عضو ناشناخته جبهه مقاومت در دیدگان جهانیان، توانست در مدت کوتاهی در قامت یک بازیگر فعال و البته مؤثر منطقه‌ای در مقابل منافع صهیونیست‌ها ظاهر شود و از این رو در میان ملت‌های منطقه و جهان محبوبیت کسب کند. علاوه بر آن، توان نظامی و استراتژیکی یمن در موازنه قدرت با ایالات متحده در دریای سرخ به تعادل قابل قبولی رسید و از این رو، در دیدگاه دولتمردان جهان یک حربه قدرتمند در برابر امریکا و رژیم صهیونیستی مبدل شده که ضربات راهبردی آن سهم بسزایی در معادلات منطقه و سرزمین‌های اشغالی خواهد داشت.
 
ضربات راهبردی یمن
اساسی‌ترین دلیل حمله امریکا به یمن که به وضوح خودنمایی می‌کند، کارآمدی حملات یمن به محور عبری-غربی و کانونی کردن بحران در دریای سرخ است. امریکا به عنوان پلیس ‌دریای سرخ و محیط پیرامون گمان نمی‌کرد جبهه مقاومت یمن تا این اندازه، کریدور حیاتی رژیم صهیونیستی را متأثر کند.
روز گذشته یک منبع آلمانی به نقل از سرویس اقدام خارجی اروپا (EEAS) در گزارشی اعلام کرد که حملات ارتش ملی یمن (به کشتی‌هایی که به سمت اراضی اشغالی در حرکتند)، ۳۶۰ میلیون یورو در ساعت خسارت وارد می‌کند. در این گزارش دلایل این هزینه سنگین، طولانی شدن مسیر کشتی‌‌های تجاری تا ۶ هزار کیلومتر، افزایش هزینه‌‌های انرژی، حمل و نقل و تردد کشتی‌‌ها و اختلال در زنجیره تأمین عنوان شده است؛ همچنین روز گذشته انگلیس هشدار داد در صورت ادامه مسدود شدن مسیر کشتی‌های باربری، قیمت‌ها در انگلیس افزایش خواهد یافت.
فارغ از مسائل اقتصادی، حملات یمن توانسته تهدید جدی امنیتی برای امریکا و متحدان رژیم صهیونیستی رقم بزند و توان نظامی آنها را در عرصه جهانی به چالش بکشاند. گسیل چندین ناو امریکایی و همچنین ناو انگلیسی به دریای سرخ بعد از حملات ارتش یمن گویای ناکافی و ناکارآمدی توان رزمی امریکا در جبهه تقابل با یمن بوده است.
در این میان، دولت بایدن که سیاست خارجه آن سهم عمده‌ای در تهدید و جنگ‌افروزی داشته و اکنون در باتلاق جنگ اوکراین و هزینه‌های متعدد در سرزمین‌های اشغالی گرفتار شده، با چالشی دیگر در یمن روبه‌رو شده است که نبود چشم‌انداز برای آن، امکان برآورد هزینه را از کاخ سفید سلب کرده است. از همین رو، تجاوز امریکا به مواضع مختلف جبهه مقاومت در یمن و همچنین در عراق به تداوم درگیری‌ها دامن زده و هزینه‌های گزاف و پیامدهایی غیرقابل بازگشت را برای این کشور دربرخواهد داشت، چنانچه منجر به ایجاد باتلاقی دیگر خواهد شد؛ همچنین، ضربات راهبردی یمن موجب عدم همراهی کشورهای مطرح خلیج فارس با آنچه ائتلاف امریکایی نامیده می‌شود، نیز شده و شکستی دیگر را هم برای این کشور که سال‌ها ادعای امپراطوری بر این منطقه را داشت، رقم زد.

تشدید تنش در منطقه
حملات اضطرابی امریکا، ‌قمار بزرگی را در برابر تشدید تنش در منطقه فعال کرده است. با وجود آنکه آنالیز نوع تعرض امریکا و دیگر کشورهای مشارکت‌کننده، بیانگر اتخاذ تاکتیکی جهت کاهش حملات یمن به اهداف اسرائیلی و امریکایی بوده اما توقف‌ناپذیری و اعلام گسترش دامنه حملات به اهداف انگلیسی و امریکایی و دیگر بازیگران مؤثر از سوی مقاومت یمن در کنار پافشاری بر تداوم راهبرد عملیاتی پیشین، گویای تشدید تقابل در دریای سرخ است. نیروهای مسلح یمن در همین راستا اعلام کردند که تمام منافع امریکا و انگلیس و دیگر کشورهای مشارکت کننده را در دریا و در زمین یک هدف مشروع برای نیروهای مسلح این کشور محسوب می‌کنند. در سوی دیگر، بازی امریکا با برچسب نهادن«تهدید جهانی» برای صحنه‌گردانی در شورای امنیت، شاید بتواند اقدامات خشونت‌آمیز آن را به لحاظ حقوقی مشروع جلوه دهد، اما در اصل فضایی را علیه امریکا به وجود آورده و دیگر بازوان مقاومت را مصمم به گسترش و ارتقای رویارویی با این کشور کرده است.
با وجود این، در سوی مقابل نیز انگلیس و امریکا هشدار می‌دهند که در صورت ادامه مسدود شدن مسیر کشتی‌های باربری حملات خود را افزایش خواهند داد که در مجموع، این اقدامات نه تنها دریای سرخ، بلکه منطقه را گداخته‌تر از قبل خواهد کرد و تأثیرات شگرفی را در اقتصاد و امنیت جهانی ایجاد می‌کند. در همین راستا، اقتصاددانان هشدار دادند توسعه و گسترش درگیری‌ها در منطقه، عواقب عمیق‌تری بر بازارها و تجارت بین‌المللی خواهد داشت.