محسن اسلام‌زاده از تجربه ساخت تازه‌ترین مستندش با عنوان«پایان افیون» به «ایران» گفت

روایتی از تبعات تخریب مزارع مواد مخدر در افغانستان

گروه فرهنگی/ «ما با مردم افغانستان هم‌سرنوشت هستیم» از میان صحبت‌های محسن اسلام‌زاده این عبارت را می‌توان بیرون کشید و به‌عنوان مانیفست فعالیت‌های تازه او در مستندسازی بر پیشانی خبر قرار داد؛ مستندسازی که سال 90 برای ساخت مستندی درباره شهدای دیپلمات کشورمان وارد مزارشریف شد و مستند «دلباخته» را ساخت، دو هفته را با اعضای طالبان افغانستان گذراند و خروجی‌اش شد مستند «تنها میان طالبان» و از همان ایام بخشی از رسالت او در مستندسازی به مردم افغانستان گره خورد. اسلام‌زاده در مجموعه 26 قسمتی «وطن‌دار» مشکلات مهاجران افغان را تصویر کرد و در مستند «میراب» به موضوع حقابه ایران از رود هیرمند و مشکلات سیستان پرداخت.  این مستندساز که بیش از یک دهه قبل در روزهایی که سرتیتر رسانه‌های دنیا نابودی طالبان بود، از سایه حضور طالبان پشت دروازه‌های تمام مراکز استان‌ افغانستان گفته بود این روزها در تازه‌ترین مستندش «پایان افیون»، سراغ موضوع تخریب مزارع خشخاش در افغانستان رفته و با نگاه اجتماعی درباره پیامدهای آن هشدار داده است. او که در عین حال طی این سال‌ها از موضوعات اجتماعی کشورمان غافل نبوده و مستند «هیچ‌کس منتظرت نیست» با موضوع زنان کارتن‌خواب در میدان شوش تهران و تلاش‌های سپیده علیزاده در مرکز نگهداری نور سپید هدایت از آثار متأخرش در این حوزه است، از دغدغه‌اش برای پرداختن به موضوعات مرتبط با افغانستان و موضوع مستند تازه‌اش با «ایران»  به گفت‌وگو نشست. اسلام‌زاده بر این باور است: «ما همزبانیم. هم‌دینیم. هزار کیلومتر مرز مشترک داریم. تحولاتی که آنجا اتفاق می‌افتد در امنیت ملی، شرایط داخلی و اجتماعی ما تأثیر مستقیم دارد. ما با مردم افغانستان هم‌سرنوشت هستیم.»
شما مستندسازی در شرایط بحران را تجربه کرده‌اید، چه از دریچه سیاسی و چه با نگاه بحران اجتماعی. درباره این تجربه مستندسازی در حیطه بحران سیاسی در کشور افغانستان بگویید.
«تنها میان طالبان» حرف جدیدی داشت و خوشبختانه مورد توجه هم قرار گرفت. بعد از سه چهار سال پیگیری موفق شدم به جمع طالبان بروم. این مستند در نخستین تجربه بین‌المللی‌ در جشنواره «آتن امریکا» تحسین شد. در بیانیه هیأت داوران عنوان شده بود که «این فیلم تمام رسانه‌های ما (امریکا) را زیر سؤال برد. ما بر‌اساس تبلیغات غالب تصور می‌کردیم طالبانی در کار نیست. اما این فیلم نشان می‌دهد که طالبان در افغانستان حضور جدی دارد.» این اتفاق برای سال 95 است و تولید آن برای سال 93. «تنها میان طالبان» بیش از یکصد اکران داشت و بعدتر حتی در آمازون هم برای فروش در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفت. هنوز هم بازخوردهای آن را دریافت می‌کنم. اثرگذاری این فیلم در نتیجه قدرت من نیست، بلکه بحث قدرت و میزان اثرگذاری سینمای مستند مطرح است. به اتکای مواردی از این دست ثابت می‌شود که اگر به مستندسازان میدان داده شود و جدی گرفته شوند، از نتایج کار آنها می‌توان حتی در حد یک تحلیلگر ارشد مسائل سیاسی بهره گرفت و رخدادهایی که در منطقه یا در جغرافیای فرامنطقه اتفاق می‌افتد به کمک ساخته‌های مستندسازان تحلیل کرد. سال 1400 افراد بسیاری در رسانه‌های مختلف اظهار شگفتی می‌کردند که معلوم نیست طالبان چطور آمدند و قدرت را به دست گرفتند در حالی که کاملاً مشخص بود چنین وقایعی رخ می‌دهد. اینکه عضوی از خانواده تأثیرگذار مستند هستم باعث افتخار من است. با توجه به کارکردهایی که مستندسازی دارد، باید دوربین و فعالیت‌های مستندسازان خیلی جدی‌تر گرفته شود.
اگرچه به‌تازگی از لبنان بازگشته‌اید و پیش از آن در ونزوئلا و لیبی بودید و در عین حال از مسائل مبتلابه جامعه خودمان هم غافل نبوده‌اید اما به نظر می‌رسد فعالیت شما در سال‌های اخیر بیشتر بر موضوعات مرتبط با افغانستان متمرکز بوده است. درباره چرایی اهمیت این دغدغه و مستند تازه‌تان «پایان افیون» بگویید.
در یک پیچ تاریخی، موفق به ثبت اتفاقی مهم در افغانستان شدم. وقتی بحث تخریب مزارع مواد مخدر مطرح شد من در کابل بودم. به مناطق بکر شمال افغانستان و ولایت بدخشان رفتم و موفق به تصویربرداری از مزارع خشخاش و روند تخریب آنها شدم. در مستند مذکور با رویکردی اجتماعی پیش رفتم. خوشبختانه یافته‌های من در این مستند به تأیید سازمان ملل هم رسید که گزارش‌ها حاکی از کاهش 95 درصدی کشت خشخاش در افغانستان بود و برای نخستین مرتبه طی دو دهه اخیر این کشور در کشت مواد مخدر رتبه اول را کسب نکرد و کشور میانمار جای آن را گرفت. در حین ساخت مستند حس کردم به کمک عکس می‌توان اثرگذاری بهتری داشت و از آن طریق با مخاطب جهانی هم ارتباط گرفت، بر همین اساس در حاشیه ساخت این مستند، مجموعه عکسی تهیه کرده‌ام که تصمیم دارم در جشنواره‌های بین‌المللی ارائه کنم.
سال 90 قرار بود مستندی درباره دیپلمات‌هایی که توسط طالبان کشته شدند بسازید، با همین نگاه وارد آن فضا شدید و بعدتر سراغ خود طالبان رفتید و از تغییر رویکرد آنها فیلم ساختید و حالا هم سراغ یک معضل اجتماعی رفته‌اید. فضای این کشور چقدر برای مستندسازان جای کار دارد و اساساً پرداختن به معضلات آنها در شرایطی که در کشور خودمان مسائل مبتلابه و سوژه‌های سیاسی و اجتماعی کم نیست، چه ضرورتی دارد؟
ورود من به افغانستان با ذهنیتی کاملاً متفاوت از نگاه امروزم بود. ابتدا گمان می‌کردم دیپلمات‌های ما توسط طالبان به شهادت رسیده‌اند. به این نیت رفتم که در این رابطه فیلم بسازم. یکی از اساتیدم اصرار داشت که اگر می‌خواهی درباره این فاجعه فیلم بسازی باید هرطور شده بازمانده حادثه را به افغانستان ببری. در همان روزها چنین مسأله‌ای شدنی نبود اما به هرشکلی که بود او را به افغانستان بردیم و همین مسأله فتح بابی شد که حرف‌های متفاوتی بشنویم. او گفت که این کشتار، کار طالبان نبوده است. در همان روزها من هم نظیر باقی مردم دنیا تصور می‌کردم طالبانی در کار نیست اما بعد سایه طالبان را پشت دروازه همه شهرهای افغانستان حس کردم. در ادامه و در همه این سال‌ها، مسائل اجتماعی و بحث مهاجرت را رها نکردم. مجموعه «وطن‌دار» و مستند «میراب» را ساختم و وقتی مسأله مواد مخدر و تخریب مزارع را شنیدم به این فکر افتادم که خودم بروم و ببینم چه خبر است. ما و افغانستان حدود یک هزار کیلومتر مرز مشترک داریم و سرنوشت‌مان جدا از یکدیگر نیست. از سوی دیگر هم‌دین و همزبان هستیم. تشابهات فرهنگی و دینی داریم. تحولاتی که آنجا رخ می‌دهد، تأثیری مستقیم در امنیت ملی و شرایط داخلی ما نیز دارد. موضوع عدم کشت و تخریب مزارع خشخاش برای کل دنیا مشخص است و سازمان ملل آن را تأیید کرده است. من در این مستند کوشیده‌ام به تبعات تخریب مزارع مواد مخدر بپردازم چراکه کشاورز افغانستانی که تمام امیدش کشت مواد مخدر بوده، از همراهی سازمان‌های بین‌المللی برای کشت جایگزین بهره‌مند نشده است. اینها حتی قادر به تهیه کود شیمیایی یا بذر اصلاح شده نیستند. بنابراین چاره‌ای جز کشت مواد ندارند و خب این مسأله‌ای است که نمی‌توان بی‌تفاوت از کنارش گذشت. این فیلم هشدار می‌دهد که اگر کشورهای همسایه و سازمان‌های بین‌المللی به داد کشاورز افغانستانی نرسند باید منتظر بروز تبعات سنگینی بود.
یعنی همچون مستند قبلی‌تان، بحث پیشگویی یا اخطار نسبت به یک بحران تازه مطرح است؟
الان دوران طلایی آن است که بتوان تولید تریاک و مواد مخدر در منطقه را تمام کرد. طالبان در این‌باره تصمیم قطعی گرفته و برخی اعتقاد دارند تصمیم‌شان شتابزده بوده چرا که هنوز پایه‌های کشورشان محکم نشده، کشاورزان را مقابل خود قرار داده‌اند. شاید انتقادات زیادی درباره دیگر رویکردهای طالبان باشد ولی این تصمیم خوبی است که اجرایی شده و ممکن است تبعات اجتماعی، اقتصادی و بعدتر سیاسی و امنیتی داشته باشد، که نمی‌شود آن را نادیده گرفت. درحالی که روی سازمان‌های بین‌المللی خیلی نمی‌توان حساب کرد، کشور ما که در بحث مبارزه با مواد مخدر پیشگام است، لازم است جدی‌تر وارد عمل شود. باید تجربیاتی که داریم را به آنها منتقل کنیم. شاید لازم باشد کشت جایگزین را ترویج دهیم و در فروش محصولات کشاورزی به آنها کمک کنیم. کشاورز افغانستانی را عادت بدهیم که کشت سالم داشته باشد. به‌جای برخی محصولات که از کشورهای دور وارد می‌کنیم، می‌توانیم با نظارت در افغانستان این محصولات را کشت کنیم و با قیمت خیلی پایین‌تر به کشورمان وارد کنیم. تا فصل کشت جدید 7 الی 8 ماه فرصت است. از مسئولان ذی‌ربط کشورمان تقاضا دارم، همت کنند تا بتوان کار اساسی کرد.
ساخت «پایان افیون» در چه مرحله‌ای است چرا آن را به جشنواره سینما حقیقت نرساندید؟
در مرحله بازبینی نهایی است. تدوین توسط محمد ثقفی تمام شده است و تهیه‌کنندگی آن را نیز مرتضی شعبانی برعهده دارد. این مستند به لحاظ موضوعی مهم است و به لحاظ فرم، کار جشنواره‌ای نیست. مخاطبان اصلی آن هم مسئولان کشورمان هستند. امروز بیش از هر زمانی به نزدیکی ایران و افغانستان نیاز داریم.
با گذشت بیش از 4 دهه، نه از امریکایی‌ها در افغانستان خبری هست و نه از انگلیسی‌ها. مردم افغانستان تلاش می‌کنند روی پای خودشان بایستند و زیرچشمی به مدل حکومت‌داری ما نگاه می‌کنند و ایران را از نزدیک‌ترین کشورها به خود می‌دانند. امیدوارم مسئولان ما در ارتباط با افغانستان و مردمش فعال‌تر عمل کنند و اگر قرار است مهاجرت معکوسی شکل بگیرد؛ مقدمات بازگشت افغانستانی‌ها به کشورشان فراهم شود. بخشی از این مسئولیت به عهده دولت افغانستان است و در بخش دیگر نقش پررنگ ایران بسیار جدی است.

 

برش

وقت خطر باید با چشمان باز عکس‌العمل نشان داد
محمد‌احسان مفیدی‌کیا/ بحران‌ها ناگزیرند؛ بخواهیم یا نخواهیم و آماده باشیم یا نباشیم زلزله خواهد آمد یا جنگ رخ خواهد داد. در این میان آن گروهی کمترین آسیب را از رخداد خواهد دید که نه از بحران بگریزد، نا با آن بستیزد. باید بحران را پذیرفت؛ باید بحران‌پذیر باشیم. یکی از اصلی‌ترین شرایط چنین رویکردی آگاهی ما پیش از برخورد با شرایط بحرانی است، اینکه خوب بدانیم چه نیرویی و در چه ابعادی سراغمان خواهد آمد و ما برای مقابله به چه نیاز داریم. وقت خطر باید با چشمان باز عکس‌العمل نشان داد.
مستندسازی یکی از لوازم آمادگی است. برای نمونه در مورد بحرانی که در مرزهای شرقی میهن عزیز ما سال‌هاست بالقوه و بالفعل در جریان است و هر از چندی تهدیدهای آن هم ما را متأثر می‌کند، مستندهای فراوانی ساخته شده که چندتایی از آنها به واسطه حضور مستقیم مستندساز در دل بحران و مشاهده مستقیم ابعاد موضوع، بسیار روشنگر و آینده‌پژوهانه تولید شده‌اند. آثار و آرای محسن اسلام‌زاده، مستندساز باسابقه‌ و کاربلد، با گذر زمان ارزش خود را بیش از پیش به ما نشان داده‌اند و امروز می‌توانیم به هشدارهایی که در متن و زیرمتن مستندهایش بود، آن‌طور که شایسته است ارزش‌گذاری کنیم؛ مستندهایی که اگر به آنها و مثل آنها به وقت و به اندازه توجه می‌شد، حتی می‌توانستیم در حوزه سیاست خارجی تصمیم‌های بهتری اتخاذ کنیم یا از شرایط بهره بهتری ببریم.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و سیصد و پنجاه و نه
 - شماره هشت هزار و سیصد و پنجاه و نه - ۳۰ آذر ۱۴۰۲