کارشناس مسائل منطقه، دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در جنگ غزه را تشریح کرد

راهبرد فشار بر امریکا برای توقف تجاوز اشغالگران

ریاض هفته گذشته میزبان چندین نشست مهم با حضور سران کشورهای اسلامی و عربی بود. پیش از برگزاری این نشست اضطراری، فضای منفی مبنی بر شکست آن شکل گرفته بود. با توجه به بیانیه صادر شده در پایان این نشست، روند همسویی کشورهای اسلامی منطقه در رابطه با بحران غزه را چطور می‌بینید؟
نشست سران کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی در حالی هفته گذشته برگزار شد که پیش از آن انتظارات زیاد و تا حدودی غیرمعقول درباره دستور کار این گردهمایی شکل گرفته بود. طبیعی است که سیاست و راهبرد بلندمدت دولت‌ها ذیل راهبرد منطقه‌ای و بین‌المللی‌شان در وجوه متعدد با یکدیگر تفاوت داشته باشد. چنانکه به عنوان نمونه میان کشورهای عربی در رابطه با گروه حماس اختلاف‌نظرهایی وجود دارد. ممکن است گاهی اقدامات صهیونیست ها را محکوم کنند اما با قدرت‌یابی حماس هم موافق نباشند، چرا که آن را به مثابه یک تهدید می‌بینند؛ به عنوان مثال، مقامات عربستان به‌رغم اینکه ممکن است هر اقدامی در جهت محکومیت جنایات اسرائیل انجام دهند اما گزینه نابودی حماس هم گزینه مطلوبشان باشد. بنابراین، این امر که همه بخواهند با هم یک راهبرد جدی و یکسانی را اعمال کنند، ناممکن به نظر می‌رسد. درست است که همه این کشورها با کوچ اجباری فلسطینی‌ها به هر جایی غیر از غزه مخالف هستند، اما آن هم به دلیل آگاهی‌شان نسبت به چالش‌های جدی است که این کار برای کشورهایشان در پی دارد.

در این رابطه می‌توان به انتقاداتی که نسبت به اقدام ایران در رابطه با امضای قطعنامه‌های بین‌المللی و حتی بیانیه اخیر مطرح شده است، اشاره کرد.
بله، برخی شروع به انتقاداتی علیه دولت کردند و اقدام ایران در امضای این بیانیه را درست ندانستند. این نوع انتقادات به نوعی متأثرکردن مسائل بین‌المللی از سیاست داخلی است، زیرا برخی می‌خواهند مسائل داخلی را به هر بهانه‌ای نقد کنند و ناچاراً به انتقاد از رخدادهای بین‌المللی که ایران در آن نقش آفرین بوده دست می‌زنند. اما دلیل مهم دیگری هم وجود دارد و آن اینکه برخی در حالی انتقاد را در دستور کار خود قرار دادند و امضای ایران پای قطعنامه و بیانیه‌هایی که بحث دو دولت را در موضوع فلسطین مطرح کرده است، زیر سؤال برده‌اند که معلوم است پیش از این پیگیر چنین موضوعاتی نبوده و از دیپلماسی ایران در این مورد خبر ندارند. آنچه که در ریاض رخ داده مسبوق به سابقه است. در اجلاس سران کشورهای اسلامی که در سال 96 در استانبول برگزار شد، ایران نسبت به برخی بندهای اسناد تصویب شده در این نشست که به نوعی متضمن شناسایی رژیم غاصب صهیونیستی تلقی می‌شد، اعلام تحفظ کرد. حالا دوستان چنان رفتار می‌کنند که انگار پیش از این بیانیه‌هایی به این شیوه به امضا نرسیده بود.
مثال دیگری می‌زنم. جمهوری اسلامی خانم «سلام زواری»، سفیر جدید فلسطین در تهران را با نامه محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان پذیرفته است. آیا پذیرش سفیر از تشکیلات خودگران، چیزی غیر از رسمیت‌دادن به موضوع دودولتی در سرزمین‌های اشغالی است؟ پس اگر مخالفان می‌خواهند انتقادی را مطرح کنند، بهتر است که جدیدترین نمونه آن را بیابند. همه جهان به خوبی می‌داند که اگر ایران از موضوع دو دولت به طور رسمی صحبت کند هم در پلن نهایی آن جایی ندارد. ایران صراحتاً حرف از آزادی کل قدس می‌زند. همه هم این را می‌دانند. در سند سیاسی جدید حماس که حدود 6 سال پیش تدوین شد، این جنبش، تشکیل دولت فلسطین در محدوده مرزهای 1967 را پذیرفت. هیچ کشوری در دنیا حساسیتی نسبت به این موضوع از خود نشان نداد و تعجبی از اقدام جمهوری اسلامی در عدم مخالفت با آن نکرد و نگفت که ایران عقب‌نشینی کرده است.

از منظر سیاست خارجی، بعد از سال‌ها روابط بحرانی تهران و ریاض، نشستی در سطح سران کشورهای اسلامی برگزار شد. رئیس‌جمهور ایران نیز مورد استقبال ویژه شاهزاده سعودی قرار گرفت. این میزبانی و صدور بیانیه‌ای که کشورهای عضو در بیشتر موارد با هم اشتراک نظر داشته‌اند نشان از یک تغییر اساسی در همگرایی میان ایران و کشورهای اثرگذار منطقه دارد. غزه هم این موضوع را بیشتر برجسته کرد. دیپلماسی ایران در چنین وضعیتی چگونه اثرگذار شد؟
جمهوری اسلامی ایران بخصوص در هفته‌های نخست از آغاز جنگ، دیپلماسی پویایی را دنبال کرد. سفر آقای امیرعبداللهیان به کشورهای مختلف و دیدارهای وی با مقامات این کشورها و همچنین گفت‌و‌گوهای تلفنی رئیس‌جمهور ایران با همتایان خود در سایر کشورها، نشان از دیپلماسی فعال جمهوری اسلامی داشت. در کنار این تلاش‌ها باید دیپلماسی دولت در جهت فشار به امریکا را هم به عنوان یک کار مهم برشمرد. جمهوری اسلامی یک پلن را در دست اجرا دارد و آن فشار بر امریکایی‌ها جهت متوقف شدن در جنگ است. همگان به‌خوبی می‌دانند که مدیریت جنگ غزه در دست امریکایی‌هاست. در این شرایط چه کاری می‌توان انجام داد؟ نیاز به ورود جدی به جنگ نیست بلکه باید از روش‌های مختلف برای فشار به امریکا استفاده کرد.
در حوزه دیپلماسی عمومی نیز در دو هفته اول پویایی نسبتاً خوبی داشته‌ایم و امروز نیز جمهوری اسلامی باید در این حوزه فعال‌تر عمل کند. گفتنی است موضعگیری‌های شخصیت‌های مختلف در رسانه‌های خارجی، مانند گفت‌و‌گوی محسن رضایی با الجزیره یکی از این راه‌هاست که تداوم آن مورد استقبال افکارعمومی منطقه قرار می‌گیرد.
همین اتفاقات را در کشورهای دیگر نیز به‌کرات می‌بینید. اردوغان چندین راهپیمایی در ترکیه برگزار کرده و در چند تا از آنها هم حضور داشته است. گفت‌و‌گوهای زیادی هم با سران کشورهای دیگر داشته است. دیپلماسی‌ای که فرانسه اجرا می‌کند، شکل عجیب و غریبی به خود گرفته است.  مزیت ایران البته فشار به امریکاست و اما در زمینه دیپلماسی عمومی نیز باید جدی‌تر رفتار کرده و ابتکار عمل را در پیش بگیرد.

شما به تلاش اردوغان در دفاع از مردم غزه اشاره کردید. این تلاش او در حالی است که دولتش به همراه برخی دیگر از کشورها همچون جمهوری آذربایجان در بحث همکاری‌های اقتصادی و انرژی با اسرائیل روند ثابتی را از چند سال پیش آغاز کرده که حتی با وجود جنگ اخیر ادامه دارد. این روند خلاف مواضع اعلامی رؤسای‌جمهور این دو کشور در محکومیت حملات اسرائیل نبوده است؟
اردوغان در یک سال گذشته به‌شدت به سمت و سوی عادی‌سازی روابط با اسرائیل رفت. در حالی که حتی کشورهای عربی هم عادی‌سازی را به نوعی نمی‌پذیرند. اگر این جنگ رخ نمی‌داد اردوغان برنامه سفر به اسرائیل را در سر داشت که طبق تقویم باید دو هفته پیش انجام می‌شد که اگر انجام می‌گرفت در 20 سال گذشته بی‌سابقه بود.
اما وقتی که جنگ آغاز می‌شود، تغییر موضع می‌دهد و طرف فلسطین را می‌گیرد. او از این فرصت کمال استفاده را برد. درست است که مهر ناصادقی بر پیشانی وی می‌خورد اما به دلیل منافع مشترک با بیشتر کشورها، خود را مجبور به کاهش روابط می‌کند. طبق اخبار منتشرشده، حجم روابط تجاری ترکیه و اسرائیل پس از 7 اکتبر یعنی روز آغاز جنگ در غزه، 50 درصد کاهش یافت. این ناشی از فشار دیپلماسی عمومی است. حالا ما هم باید از این فرصت استفاده کرده و ترکیه را به سمت و سوی خود سوق دهیم.

جستجو
آرشیو تاریخی