تحلیل فرانسیس فوکویاما از پیروزی دونالد ترامپ
«نه» امریکاییها به لیبرالیسم کلاسیک
مهرانه صبری
خبرنگار
استثنایی که قاعده شد!
«وقتی در سال 2016 ترامپ رئیسجمهور شد همه فکر کردیم این یک استثناست که خلاف قاعدهها اتفاق افتاده است اما حالا فهمیدیم که ریاست جمهوری بایدن استثنا بود و بعد از یک ریاستجمهوری فاجعهبار، حال دوباره همه چیز به روال عادی بازگشته است و ترامپ عصر جدیدی را برای امریکا و کل جهان رقم خواهد زد.» این جملات آغازین یادداشت فرانسیس فوکویاما در تحلیل انتخابات ریاستجمهوری امریکاست که پیروزی ترامپ را «بازگشت به روال عادی» میخواند!
او انتخاب ترامپ را «نه بزرگ امریکا به لیبرالیسم کلاسیک» توصیف میکند که نشان میدهد امریکای امروز فهم متفاوتی از «جامعه آزاد» پیدا کرده است و بهدنبال ماهیت متفاوتتری است: «امریکاییها با چشم باز ترامپ را مجدد برگزیدند و خوب میدانند که او اکنون نماینده چه چیزی است و قرار است ماهیت تاریخ جدید امریکا را چگونه تغییر دهد.»
دو تغییر بزرگ در لیبرالیسم کلاسیک
فوکویاما ماهیت این تغییر را چنین تفسیر میکند: لیبرالیسم کلاسیک آموزهای است که از احترام به کرامت افراد از طریق حاکمیت قانون شکل میگیرد و برای دولت موانع قانونی میگذارد تا نتواند در حقوق افراد مداخله کند. اما طی نیم قرن گذشته، لیبرالیسم کلاسیک با دو تغییر بزرگ شامل «نئولیبرالیسم» و «لیبرالیسم بیدار» مواجه شد. در نتیجه ظهور «نئولیبرالیسم» طبقه سرمایهدار، ثروتمندتر شد و در عوض، طبقه کارگر هرچه بیشتر فرصتهایش را از دست داد؛ چرا که نئولیبرالیسم «بازار» را مقدس میشمارد و طبقه آسیبدیده از تغییرات اقتصادی را نادیده میگیرد. این بیتفاوتی نسبت به طبقه فرودست، تغییرات بنیادین اجتماعی را رقم زده است. از جمله اینکه جهان نئولیبرالیسم، قدرت را به کشورهای آسیایی و کشورهای در حال توسعه انتقال داده است و کشورهای قدرتمندی که پایگاه انقلاب صنعتی بودند را به حاشیه رانده است. لیبرالیسم کلاسیک یک تغییر دیگری را هم تجربه کرد و آن «لیبرالیسم بیدار» با ظهور سیاستهای هویتی بود که متعاقب آن، اقلیتهای نژادی، جنسی و مهاجران و... مورد حمایت قرار گرفتند. در همین برهه، بازارهای کار به سمت «اقتصاد اطلاعاتی» چرخش پیدا کرد چنانکه کارگران، پشت کامپیوترها نشستند و زنان فرصتهای برابرتری را بهدست آورند که همه اینها مناسبات قدرت در نهاد خانواده و بنیانهای اجتماعی، قدرت اقتصادی را متحول کرد و باعث شد فهم از لیبرالیسم مخدوش شود و متعاقب آن، طبقه کارگر پشت احزاب راستگرا و جمهوریخواهان قرار گرفت. اینچنین شد که «تجارت آزاد» نارضایتی گستردهای را در میان اقشار فرودست ایجاد کرد و دموکراتها پایگاهشان را در میان طبقه کارگر از دست دادند و «حزب متخصصان و تحصیلکردگان شهری» لقب گرفتند.
تزلزل در نظم لیبرال
فوکویاما معتقد است ردپای این تغییرات اجتماعی، در انتخابات ریاستجمهوری 2024 امریکا نمایان شد و برگ برنده را به دست ترامپ سپرد. چرا که طبقه کارگر اساساً برایش اهمیتی ندارد که ترامپ چقدر میتواند نظم لیبرال را متزلزل کند: «دونالد ترامپ نه تنها خواهان عقب راندن نئولیبرالیسم و لیبرالیسم بیدار است، بلکه تهدیدی بزرگ نسبت به خود لیبرالیسم کلاسیک است. این تهدید در تمامی مسائل مربوط به سیاست هویداست؛ ریاستجمهوری جدید ترامپ به هیچ وجه شبیه دوره اولش نخواهد بود.»
فوکویاما مینویسد که ترامپ واژه «تعرفه» را زیباترین واژه زبان انگلیسی خوانده است و وعده داده است که تعرفههای 10 تا 20 درصدی بر همه کالاهای تولید خارج وضع خواهد کرد. اما اقتصاددانان هشدار میدهند که این سطح از محافظتگرایی آثار بدی بر تورم، تولید و اشتغال خواهد داشت و زنجیرههای تأمین را بشدت مختل خواهد کرد، چنانکه تولیدکنندگان داخلی از پرداخت مالیاتهای سنگین عاجر خواهند شد. همه اینها بسترهایی را برای فساد و پارتیبازی فراهم میکند و شرکتهای بزرگ سعی میکنند خود را به کانونهای قدرت نزدیک کنند که این نزدیکی «اقتصاد» و «سیاست» و «قدرت» فسادزا خواهد شد و متعاقب آن، تجارت فرومیپاشد.
بــــرش
مأموریت بزرگ
فوکویاما در این یادداشت مفصل که سعی کرده تحلیلی از وعدهها، شعارها و سیاستهای ترامپ در ایام انتخابات ارائه دهد، بندی را به سیاستهای مهاجرتی ترامپ اختصاص داده است: «در زمینه مهاجرت، ترامپ دیگر صرفاً خواهان بستن مرز نیست؛ او میخواهد 11 میلیون مهاجر غیرقانونی امریکا را اخراج کند. اجرای این سیاست چنان مأموریت بزرگی است که نیازمند سالها سرمایهگذاری در زیرساختهای مرتبط است و این مسأله تأثیر مستقیم بر صنایعی خواهد گذاشت که بر کار مهاجران تکیه زدهاند همچون صنایع ساختمان و کشاورزی که در صورت اجرا شدن تمام و کمال آن، میتواند این صنایع را بشدت زمین بزند.»
البته فوکویاما میگوید اکثر رأیدهندگان به ترامپ، حرفها و تهدیداتش را جدی نمیگیرند و معتقدند به راحتی میتوان نظر او را تغییر داد و در سیاستهای او تغییر ایجاد کرد. آنها با تجربهای که از دور قبل ریاستجمهوری او دارند براین باورند آدمهایی که دور او قرار میگیرند، میتوانند چرخشی در سیاستهای او ایجاد کنند اما فوکویاما در یکجا استثنا قائل میشود و هشدار میدهد که احتمالاً ترامپ بر جنگ در خاورمیانه هیزم خواهد ریخت: «ظاهراً ترامپ ذاتاً از تهاجم نظامی متنفر است و به سادگی میتوان دستوراتش را تغییر داد اما در این زمینه ممکن است یک استثنا وجود داشته باشد و آن هم خاورمیانه است، جاییکه در آن احتمالاً حامی جنگهای بنیامین نتانیاهو علیه حماس و حزبالله خواهد شد. دلایل بسیاری وجود دارد که فکر کنیم ترامپ در دستیابی به این دستورالعمل بسیار موفقتر از دوره اولش باشد.» فوکویاما مدعی میشود به دلیل همین تأثیرپذیری ترامپ از اطرافیانش، اکنون محافظهکاران مشغول تهیه فهرستی از مسئولانی هستند که «وفاداری به ترامپ» عمدهترین ویژگی شخصیتیشان باشد. بنابراین او هشدار میدهد که ترامپ اینبار بیشتر از دور قبل میتواند برنامههایش را اجرا کند: «ما شاهد افول تدریجی نهادهای لیبرال خواهیم بود. این افول همین حالا هم آغاز شده است و ترامپ آسیب قابلتوجهی به نهادهای لیبرال زده است. او با قطبیسازی جامعه، ایالات متحده را از جامعهای با اعتماد بالا به جامعهای با اعتماد پایین بدل کرده است. او ادبیات سیاسی را تند کرده است، کوتهنظری و زنستیزی را مجاز کرده است.» همه اینها نشان میدهد که «نه امریکاییها به لیبرالیسم کلاسیک» پا به عرصه عمل گذاشته است.