نگاهی به فیلم «باغ کیانوش» که این روزها روی پرده سینماست
نوجوانی به مثابه قهرمانی
رضا صائمی
منتقد سینما
فیلم سینمایی «باغ کیانوش» را از حیث فرم و ساختار روایی باید یک ژانر ترکیبی یا فیلمی بیناژانری دانست که سینمای کودک و جنگ را به هم گره زده و در یک قصه چندلایه بازنمایی میکند. ضمن اینکه در این میانه میتوان به واکاوی و خوانشی روانشناختی از تجربه دوران نوجوانی و سویههای هویتطلبانه آن هم اشاره کرد. ناگفته نماند با یک اثر اقتباسی هم روبهرو هستیم که از یک رمان اقتباس شده است؛ اقتباسی از کتابی به همین نام نوشته علیاصغر عزتیپاک که توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است. در جایی از فیلم که به خاطرهگویی از دوران جنگ مربوط میشود، از انیمیشن در فلاشبک استفاده شده، به اینها میتوان رویکرد ماجراجویانه داستان را هم اضافه کرد که با سویههایی از ژانر وحشت نیز تنیده میشود و یک جاهایی لحن کمیک هم به خود میگیرد و همه این عناصر و مؤلفههای فرمی و مضمونی در نهایت قرار است به روایتی هویتمند از نوجوانی ختم شود.
داستان رمان «باغ کیانوش» در زمان جنگ تحمیلی ایران و عراق در روستایی از توابع شهر همدان اتفاق میافتد. حمزه و عباس تصمیم میگیرند در روز جشن ازدواج پسر کیانوش به باغ او دستبرد بزنند. این ماجرا با سقوط یک هواپیمای بمبافکن عراقی در نزدیکی باغ همزمان میشود. سقوط هواپیما و ورود خلبان آن به باغ کیانوش، ماجراهای جالبی رقم میزند. بسیاری از فیلمهایی که در سینمای نوجوانانه ساخته شده، فردمحور بوده و پیرامون یک شخصیت نوجوان روایت شده اما در اینجا با یک گروه از نوجوانان مواجه هستیم که هر کدام به سهم خود، نقشی در شکلگیری قصه و پیشبرد آن دارند. از این حیث میتوان فیلم را نه در مورد یک نوجوان یا حتی تعدادی نوجوان که باید درباره تجربه نوجوانی و مؤلفههای آن دانست. این اثر از هیچ بازیگر نوجوان چهرهای استفاده نکرده اما فیلمساز به خوبی توانسته از آنها بازی بگیرد و بازی خوب گرفتن از تعداد زیادی نوجوان در قصهای پُرفراز و نشیب که با تجربههای حسی متعددی از خشم و ترس تا شادی و غم گره خورده، کار سادهای نیست و فیلمساز از پس این کار به خوبی برآمده است؛ چنانکه بازیگران نوجوان فیلم، مخاطب را به جهان داستانی خود وارد کرده و با روند ملتهب آن همراه و همدل میکنند. «باغ کیانوش» بدون اینکه مستقیم به موضوع جنگ بپردازد از منظر نوجوانی به آن توجه دارد و گویی هویتطلبی فردی که تجربهمحوری این دوره است، با هویت ملی و جمعی گره میخورد و از این طریق نقش نوجوانان در جنگ به شکلی دیگر از حضور ایثارگرانه و جانفشانه بازنمایی و روایت میشود.
فیلم «باغ کیانوش» بدون اینکه در ورطه شعارزدگی بیفتد، تلاش کرده مفاهیم و ارزشهای خود را در بستر درام و شیوه روایت و شخصیتپردازیاش صورتبندی کند و به سانتیمانتالیسم اعتقادی دچار نشود. شاید یکی از مهمترین نقاط قوت فیلم را باید التزام فیلمساز به قصهگویی دانست که تمرکزش را بر تعریف قصه و بسط آن میگذارد و عجلهای برای بمباران پیام به مخاطب ندارد. دقیقاً به همین دلیل، مخاطب ارتباطی همدلانه با قصه و شخصیتهایش پیدا کرده و مفهوم دفاع از وطن و ارزش هویت و غرور ملی به میانجی این همذاتپنداری در ذهن و دل مخاطب رخ میدهد. در پس این روایت انضمامی، میتوان به خوانشهای نمادینی از مضمون و درونمایه اثر هم رسید؛ مثلاً نجات مردم روستا در مجلس عروسی که میتواند نمادی از نجات مردم از آسیبهای جنگ و شکلی نمادین از جانفشانی و دفاع از وطن و هموطن باشد.
این اثر شعار نمیدهد و بیانیه صادر نمیکند؛ همین آن را از افتادن به ورطه پروپاگاندا نجات میدهد و دامنه و عمق نفوذ تأثیرگذاری پیام آن را تضمین میکند. جغرافیای قصه را نباید فراموش کرد که در روستایی در همدان است. بافت طبیعی و جغرافیای قصه به فضاسازی متفاوتی از فیلم بویژه بازنمایی صحنههای جنگی ختم شده و زیبایی بصری آن را برجسته ساخته است. فیلم سرشار از قابهای زیبایی است که حظ بصری را هم برای مخاطب فراهم میکند. فیلمساز همچنین سعی کرده از فضای این جغرافیا و طبیعتش استفاده کند تا در یک فیلم نوجوانانه، سویههای خشن جنگ تلطیف شود در عین اینکه هولناکی و مخرب بودن آن انکار نشود.
«باغ کیانوش» گرچه در بستر یک موقعیت واقعگرایانه، لحنی رئالیستی دارد، اما سویههای فانتزی و جهان رؤیاگون و خیالبافانه نوجوانی را هم از یاد نمیبرد و آن را درون قصه جاری میسازد. فیلم یک شهرام حقیقتدوست متفاوت و عباس جمشیدیفر خوب دارد که در کنار بازیگران نوجوان به همکاری دلنشینی رسیدهاند. «باغ کیانوش» به مثابه یک فیلم خوب و تأثیرگذار در سینمای نوجوان قابل تحسین است که در پس تصویر قهرمانانه از نوجوانان، زیباییها و زیر و بمهای هویتی آن را هم بازنمایی میکند؛ فیلمی متفاوت در روایت نوجوانی.