بررسی برنامه پیشنهادی گزینه وزارت امور خارجه در گفتوگوی «ایران» با رحمان قهرمانپور، تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل
تداوم قدرتمندانه سیاست همسایگی
«دیپلماسی مقاومت» یکی از محورهای مطرح شده در سخنرانی آقای عراقچی بود. امکان اجرای این دیپلماسی را در فضای کنونی منطقه و بالا گرفتن تنش میان تهران و تل آویو چطور میبینید؟
پس از خروج امریکا از افغانستان، حضور این کشور در منطقه خاورمیانه در قیاس با گذشته بسیار کمتر شده است. این امر دلایل متفاوتی هم دارد. نخست اینکه امریکا به سمت دیگری از آسیا عزیمت کرده و دوم اینکه، در داخل امریکا در مورد تداوم حضور نظامی امریکا در خاورمیانه اجماع نظر وجود ندارد. در این شرایط فضایی به وجود آمده که بازیگران و قدرتهای منطقهای از جمله ایران، بتوانند از آن بخوبی بهره ببرند و در پی افزایش قدرت خود برآیند. نه تنها ایران بلکه کشورهایی همچون عربستان و ترکیه هم تلاش دارند که از این فضا استفاده کنند. این شرایط در حالی است که به نظر میرسد به نفع سه کشور ذکر شده باشد و قدرت مانور آنها را در منطقه افزایش دهد اما به ضرر اسرائیل است. رژیم صهیونیستی احساس میکند که با کاهش حضور نظامی امریکا در منطقه، به قدرت مانور حداقلی خواهد رسید. پس در اینجا فضایی برای محور مقاومت به وجود میآید که بتواند از این شرایط نوظهور استفاده کند. یعنی شرایطی که در آن حضور امریکا در منطقه کمتر شده و به تبع آن حمایت تمام عیار دیپلماتیک و نظامیاش از اسرائیل هم کمتر شده است. البته درست است که در میان بحثهای سیاستمداران همچنان گفته میشود که امریکا حامی تمام عیار اسرائیل است اما واقعیت امر این است که دست امریکا در حمایت از اسرائیل همچون گذشته باز نیست. این یکی از دلایلی است که نتانیاهو را وادار به ادامه جنگ میکند.
آیا کمرنگ شدن حمایت امریکا از اسرائیل میتواند به تقویت موقعیت مقاومت با وجود چالشهای جاری بینجامد؟
در این شرایط جدید دیپلماسی محور مقاومت میتواند چند معنا را در خود جای دهد؛ یکی به این معناست که با کاهش حضور امریکا محور مقاومت میتواند قدرت خود را افزایش دهد؛ حوثیها در یمن، نجبا در عراق، حزبالله در لبنان و دیگران میتوانند به هم نزدیکتر شوند. معنای دیگر این است که محور مقاومت برخلاف گذشته میتواند اسرائیل را بیشتر از گذشته تحت فشار قرار دهد که در موضوع فلسطین مجبور به دادن امتیاز شود. معنای سومی را هم باید در نظر داشت و آن گسترش همکاریهای بهداشتی، خدماتی، علمی، مهندسی و... بین کشورهای محور است. اخیراً شنیده شده که اعضای محور مقاومت باید پیمان دفاعی امضا کنند. مبنای نظری این تحولات این است که دیپلماسی محور مقاومت ورای مخالفت با امریکا و فشار بر اسرائیل میتواند جنبه ایجابی هم داشته باشد. بنابراین وقتی از دیپلماسی محور مقاومت حرف میزنیم، همین سه معنا را به ذهن متبادر میسازد.
با تأکیدی که دولت چهاردهم بر حمایت از مقاومت داشته است، امکان پیگیری سیاست خارجی «فرصت محور» با تکیه به تقویت مناسبات همسایگی و منطقهای را چطور میبینید؟
در زمینه سیاست منطقهای یک اجماع نظر فراجناحی و گسترده در ایران وجود دارد. هم دولت مرحوم رئیسی و هم دولت آقای پزشکیان بر این مسأله تأکید داشته و دارند اما یک ضعف اساسی وجود دارد و آن کندی عملکرد بوروکراسی داخلی است. یعنی نهادهای داخلی همچون وزارت امور خارجه، راه و ترابری، نفت و دیگرانی که باید این مسیر را هموار سازند، آن هماهنگی و چابکی لازم را ندارند. میتوانیم به توسعه بندر چابهار اشاره کنیم. این بندر به رغم برنامهریزیهای انجام شده و با وجود اهمیتی که توسعه سواحل مکران داشته، ولی توسعه آن در حد پیشبینیها جلو نرفته است. این نشان میدهد که سیاست همسایگی ما از مرحله اجماع نظر در سطح تصمیمگیران سیاسی عبور کرده است. یعنی کسی مخالف این نیست که با همسایهها وارد تعامل شویم. اما به سازکارها و هماهنگیها و نهادهایی نیاز است، تا آن سیاست مدنظر بتواند محقق شود. ما الان در مرحله بوروکراسی مشکل داریم. سیاستمدار تصمیم خود را گرفته و به ردههای پایینی خود ابلاغ کرده است. اما در این مرحله هماهنگیهای لازم بین وزارتخانههای مربوطه به وجود نمیآید. اگر بخواهیم این سیاست مد نظر رئیس جمهور یعنی دیپلماسی فرصت محور را اجرایی کنیم، نهادهای داخلی باید آن را در اولویت قرار دهند تا این سیاست به پیش رود.
در سازکارهای اجرایی چه چالشی
پیش روی این مناسبات قرار دارد؟
عامل دیگر تحریمهاست. بخشی از همسایگان با اینکه تمایل همکاری با ایران را دارند اما با ترس از تحریم از سوی امریکا پا پیش نمیگذارند. نمونه این موضوع را هم در مورد سرمایهگذاری هند در چابهار دیدهایم. آن زمانی که تحریمها در دوران ترامپ برگشت، هند هم به تدریج سرمایهگذاری خود را در این بندر کاهش داد.
روند حل و فصل تحریمها هم میتواند گام مهمی را برای تحقق اهداف کشور در زمینه منطقهای بردارد.