گفتوگوی «ایران» با دکتر احمد اولیایی استاد مطالعات فرهنگی و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم(ع)
اندرمصائب فاصله روشنفکران با مردم
پروانه فردوست
خبرنگار
جناب دکتر اولیایی، در مراسم تشییع میلیونی شهید آیتالله رئیسی، حضور اقشار مختلف مردم با پایگاههای دینی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مختلف حتی با ظاهر و پوششهای متفاوت را چگونه میتوان فهم و خوانش کرد؟ البته چنین مشارکتهایی، در تاریخ معاصر ما بیسابقه نیست و چنین حماسههایی را در تشییع شهید حاج قاسم سلیمانی یا 22 بهمن 1401 هم شاهد بودهایم ولی میخواهیم بدانیم آنچه که مردم با هر فرهنگ و عقیدهای را به «میدان» میآورد، چیست؟
فرهنگ جامعه متشکل از یک بخش «ذاتی» و یک بخش «برساخته» است. بخش ذاتی فرهنگ را شاید بتوان در تعبیر دینی همان «فطرت» خواند. به این اعتبار میتوان گفت انسانی نداریم که هیچگونه درونیات فرهنگی نداشته باشد و همه فرهنگ او «برساخته» باشد. از همینرو است که مثلاً یک فرد کمحجاب که برخی تحلیلگران از او انتظار کنشگری مطلوب دینی ندارند، در مراسم تشییع شهید حاج قاسم سلیمانی یا مراسم تشییع شهید آیتالله رئیسی مشارکتی فعال پیدا میکند. در واقع بخش ذاتی فرهنگ که در انسان نهادینه شده در چنین پدیدههای اجتماعی و بزنگاههای تاریخی خود را نمایان میکند و فرد را به سمت کنشگری مطلوب سوق میدهد. بنابراین مقولههایی چون «ایمان»، «اخلاص» و «وفاداری به ارزشها» و «احساس همدردی با مظلوم» و... در چنین پدیدههایی، به سطح رویین فرهنگ میآید و خود را در عرصههای اجتماعی بروز میدهد. به همین دلیل است که ما در مراسم تشییع شهدای خدمت شاهد بودیم که اقشار مختلف مردم از همه صنوف با سلیقههای مختلف فکری، سیاسی و فرهنگی شرکت کردند. حتی این مشارکت به فراتر از مرزهای جغرافیایی و مذهبی رفت و دیدیم که حتی افراد مسیحی هم برای یک «فرد مسئول مسلمان شیعه» احساس تأثر و عزاداری میکنند و آن عقلانیت ابزاری غربی وبری در کنشگری او دخیل نمیشود چراکه او با بخش ذاتگونه فرهنگ که در وجود او نهادینه شده با این واقعه اجتماعی برخورد میکند.
ما در مواجهه با چنین پدیدههایی با «غافلگیری تحلیلی» مواجه میشویم. در چنین پدیدههایی آن بخش ناخودآگاه و ذاتگونه فرهنگ به کمک بخش برساخته فرهنگ میآید و گویی فرهنگ یک جامعه مجدد ترمیم میشود و به سمت مطلوب خود سوق پیدا میکند.
از برخی اصحاب علوم اجتماعی شنیدهایم که مرجعیت روحانیت در جامعه کمرنگ شده است. حضور باشکوه مردم در مراسم تشییع شهید آیتالله رئیسی و همراهان شهیدش با این اظهارنظرها چطور قابل جمع است؟
«گروههای مرجع» در ادبیات علوم اجتماعی از سرفصلهای قابل تأمل است. مردم با حضور میلیونی خود در مراسم تشییع آیتالله رئیسی و یک روحانی متعهد و مردمدار و انقلابی که امام جمعه یک شهر بود نشان دادند که چنین تحلیلهایی واقعبینانه نیست. این تحلیلهای غلط «اگر مغرضانه نباشند» بیشک از نظریههایی برمیآیند که منطبق با جامعه ایرانی-اسلامی ما نیست و مردم را انسانهایی بدون تشخیص تعبیر میکنند، در حالی که نگاه ما به مردم خلاف این رأی و نظر است.
چه میشود که تحلیل چنین پدیده اجتماعی عظیمی، از سوی برخی روشنفکران و جامعهشناسان ما بایکوت و نادیده گرفته میشود. این سکوت یا تحلیلهای ناصواب را چطور میتوان تعبیر و تفسیر کرد؟
پدیدههای اجتماعی اغلب سویههای مختلف سیاسی، نظامی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی دارند و متعاقب آن انتظار میرود جامعهشناسان و تحلیلگران اجتماعی ما هم بیتفاوت و منفعل نسبت به پدیدههای اطرافشان نباشند، اما اینکه یک تحلیلگر اجتماعی با پدیدههای اجتماعی چگونه مواجههای داشته باشد به دو عامل «معرفتی» و «غیرمعرفتی» مؤثر بر او بستگی دارد. عوامل معرفتی اشاره به دانش تحلیلگر از جمله دانش انسانشناسی، هستیشناسی، معرفتشناسی و فرهنگشناسی او دارد. اینکه جامعهشناس ما یک پدیده ایرانی-اسلامی را در زمینه و گفتمان جامعهشناسی اسلامی و نظریههای بومی تحلیل کند یا اینکه جامعهشناسی اثباتگرا و نظریههای غربی را مبنای تحلیل خود قرار دهد خروجیهای تحلیلی متفاوتی خواهد داشت.
اما مؤلفههایی چون رسانه، خانواده، شرایط اقتصادی، تجربههای زیسته و حتی خصوصیات اخلاقی فرد جزو عوامل غیرمعرفتی هستند که میتوانند در تحلیل یک جامعهشناس تأثیرگذار باشند. با توجه به همین عوامل «معرفتی» و «غیرمعرفتی» است که میبینیم برخی جامعهشناسان ما از حضور میلیونی مردم در مراسم تشییع شهید آیتالله رئیسی با عنوان «حماسه» یاد میکنند و آن را پدیدهای کمنظیر و درخور تأملات جامعهشناسی میخوانند و برخی از جامعهشناسان هم این شکوه حضور مردم را نادیده میگیرند و نمیتوانند تحلیل درستی ارائه دهند.
البته قابل انکار نیست که هستند تحلیلگرانی که معاندانه و مغرضانه این حضور میلیونی مردم را نادیده گرفتند و سکوت پیشه کردند؛ این جماعت حتی به علم و تعهدات مذهبی و ملی و ایدئولوژیک خود هم وفادار نیستند و اینچنین یک واقعیت اجتماعی را بایکوت میکنند.
برخی معتقدند نادیده گرفتن «ایمان» و «اخلاص» در بطن جامعه ایران باعث میشود که در تحلیل جامعه به بیراهه برویم. برخی هم میگویند با نظریههای غربی و وارداتی وقتی سراغ تحلیل جامعه ایرانی-اسلامی میرویم ابعادی از هویت ایرانیان ناشناخته میماند که همین باعث تحلیلهای غلط از جامعه میشود. چقدر با این اظهارنظرها همدل هستید؟
آن جامعهشناسی که متعهد به جامعهشناسی غربی و علم اجتماعی وارداتی است و انسان را به مثابه شیء و موجودی منفعل میپندارد طبیعتاً نمیتواند «مردم» را به مثابه «کنشگران نخبه» در تحلیل خود وارد کند. این در حالی است که هم در نظریههای انقلاب اسلامی و هم در گفتار و عمل رهبران و مسئولان جمهوری اسلامی ما، منزلت مردم و جایگاه آنان در تصمیمگیریها و تصمیمسازیها به مثابه «نخبگانی کنشگر» در نظر گرفته شده است. از همینرو است که مردم در بزنگاههای تاریخی و اجتماعی ایران حتی گاه خاصتر از برخی خواص در میدان حضور پیدا کردهاند و مشارکتهای اجتماعی- سیاسی تاریخسازی را رقم زدهاند. حضور میلیونی مردم در مراسم تشییع شهید آیتالله رئیسی و یاران شهیدش، شرکت در راهپیماییهای 22 بهمن و مراسم تشییع شهید حاج قاسم سلیمانی شواهدی بر این مدعاست.
بنابراین آن تحلیلگری که در چهارچوب اسلامی به جامعه بنگرد حضور میلیونی مردم را «حماسه» خواهد یافت و آن جامعهشناسی که در پارادایمهای غربی غرق شده است وقعی به مردم نمینهد و چنین حضور اجتماعی را نادیده میگیرد یا انکار میکند.
بــــرش
حضور مردم در بزنگاه های تاریخی
هم در نظریههای انقلاب اسلامی و هم در گفتار و عمل رهبران و مسئولان جمهوری اسلامی، منزلت مردم و جایگاهشان در تصمیمسازیها به مثابه «نخبگانی کنشگر» در نظر گرفته شده است. از همینرو است که مردم در بزنگاههای تاریخی و اجتماعی ایران حتی گاه خاص تر از برخی خواص در میدان حضور پیدا کردهاند. بنابراین آن تحلیلگری که در چهارچوب اسلامی به جامعه بنگرد حضور میلیونی مردم در مراسم تشییع شهدای خدمت را «حماسه» خواهد یافت و آن جامعهشناسی که در پارادایمهای غربی غرق شده است وقعی به مردم نمینهد و چنین حضور اجتماعی را نادیده میگیرد یا انکار میکند.