امریکا و شرکایش در گرداب عملیات‌ الاقصی فرو رفته‌اند

تغییر دینامیسم‌های سیاسی خاورمیانه

اسرائیل و امریکا با جنایات ضدانسانی‌شان، بازنده‌ معادلات سیاسی هستند

مروان کابالان
مدیر دپارتمان ارزیابی در «مرکز مطالعات سیاسی عرب»
مترجم: وصال روحانی

حمله روز 7 اکتبر سازمان حماس به مواضع اسرائیلی‌ها که حداقل هزار و 400 کشته روی دست صهیونیست‌ها گذاشت و شروعی کوبنده در عملیات «طوفان‌الاقصی» بود، سیاستگذاری‌های دیرباز امریکا در خاورمیانه را درهم ریخت و متحدان اروپایی این کشور را زیر فشار قرار داد و مخالفان امریکا و رژیم صهیونیستی را صاحب بهترین شرایط برای بهره‌گیری از آشفتگی آنان کرد.
رژیم تل‌آویو در روزهای بعد برای جبران این شکست اطلاعاتی، با نهایت قساوت نوار غزه را زیر بمباران بی‌وقفه هواپیماهای جنگی خود قرار داد و اکنون شمار شهدای فلسطینی این عملیات از مرز 9 هزار نفر هم عبور کرده و تعداد زخمی‌ها در غزه و کرانه غربی هم از عدد 32 هزار نفر فراتر رفته است. اثر بزرگ‌تر ستیزه فوق، عوض شدن بسیاری از انگاره‌های سیاسی و مکانیسم‌های عملی در خاورمیانه بوده است؛ فرایندی که جای پای امریکا در منطقه را محوتر می‌کند و وسعت عمل روسیه و چین را بیشتر خواهد ساخت.
 
پیامدهای یک شوک واقعی
در دو سال و 10 ماهی که از شروع زمامداری لرزان جو بایدن در امریکا می‌گذرد، وی با بی‌اعتنایی نسبی نسبت به وقایع خاورمیانه و متمرکز شدن روی رقابت با چین کوشیده بود توان شگرف اقتصادی این اژدهای شرق آسیایی را محدود و بازارهای شرق و غرب را از زیر سلطه چینی‌ها خارج کند اما «طوفان الاقصی» و بحران بزرگی که به دنبال آن سرزمین‌های اشغالی را فراگرفت، بایدن را واداشته که یک بار دیگر خاورمیانه را در اولویت مسائل خود قرار بدهد. بایدن در دو سال نخست ریاست جمهوری‌اش، به منظور آرام کردن خاورمیانه طرح عادی‌سازی روابط بین اسرائیل و برخی کشورهای عربی این منطقه را دنبال می‌کرد و در برخی موارد به دستاوردهایی هم نائل شده بود. کنار آمدن امارات با سران فاسد تل‌آویو و پیشروی مذاکرات اسرائیلی‌ها با ریاض تا نقطه‌ای نه چندان دور از ثمردهی کامل، کاخ سفید را به این باور اشتباه رسانده بود که تیرش به هدف نشسته و می‌تواند با فراغ بال روی عملیات تخریبی‌اش در چین کار کند. طوفان‌الاقصی همه این باورها را درهم پیچید و مذاکرات ریاکارانه صلح در خاورمیانه را متوقف و رویارویی فلسطین و اسرائیل را به مشغله نخست تبدیل کرد و بایدن چون دو، سه سالی از معرکه خاورمیانه دوری گزیده بود و تیرهایش را به سمت چین می‌انداخت، حالا نمی‌داند در کوتاه مدت چه باید بکند تا سیاستگذاری‌های تازه و اجباری‌اش در مناقشه جدید خاورمیانه اثرگذار باشد.
این تنها وجهی نیست که حاکمیت «ضربه خورده» کاخ سفید باید راه حل عاجلی برای آن بیابد و موضوع دیگر چگونگی ترسیم حضور فیزیکی ارتش امریکا در خاورمیانه پس از شکل‌گیری طوفان‌الاقصی است.
پیش‌تر بایدن با اجرای سیاست موسوم به «حضور حداقلی و نامحسوس» ارتش امریکا در این منطقه کاری کرده بود تا به نظر جهانیان این طور بیاید که این کشور دیگر سودایی در خاورمیانه ندارد و هر چه در آنجا روی بدهد، برای پنتاگون بی‌تفاوت است اما حالا ترس عظیم کاخ سفید از پررنگ‌تر شدن جای پای چینی‌ها و روس‌ها لزوم تغییر دادن سریع سیاستگذاری فوق را محسوس‌تر ساخته است. پنتاگون در مرحله نخست یک ناو عظیم هواپیمابر را در آب‌های دربر گیرنده جنوب لبنان مستقر ساخت و سپس ناو دیگری از این دست را به حوزه خلیج فارس فرستاد. روی این دو ناو مجموعاً 100 هواپیمای جنگنده امریکایی با قدرت بمب‌اندازی وسیع در سطح منطقه مستقر هستند. امریکا البته تعداد غیرقابل شمارشی از هواپیماهای جنگنده خود را به تل‌آویو هم فرستاده و حتی شماری از عملیات بمب‌اندازی‌های وحشیانه روزهای اخیر در سطح غزه اگرچه به نام اسرائیل اما توسط همین هواپیماها صورت پذیرفته است. با همه این اوصاف، بایدن اینک در گرداب بدفهمی افتاده و چون عملیات طوفانی «حماس» و جنبش جهاد اسلامی یک شوک واقعی به امریکا وارد کرد، نمی‌داند چگونه باید از این گرداب خارج شود و همه زوایا را ببیند و سپس یک نقشه راه فراگیر و عقلایی را برای روزهای بعدی این ستیز تاریخی تدوین و اجرایی کند.
 
خودداری اعراب از همراهی امریکا
تهاجم جانانه حماس به سرزمین‌های اشغالی از زمین، هوا، دریا و موشک‌های فرود آمده در تل‌آویو و حیفا، نه تنها صهیونیست‌های غاصب را مستأصل و وادار به فرار کرده، بلکه کشورهای عرب منطقه را از جهاتی در یک مخمصه سیاسی قرار داده است. به محض شروع عملیات رزمنده‌های حماس، امریکا کوشید با فشار آوردن به شرکای عرب خویش در خاورمیانه، آنها را وادار به انتشار بیانیه‌هایی در انتقاد از حماس و ابراز همدردی با خانواده‌های کشته‌شدگان صهیونیست کند، اما تقریباً همه کشورهای عرب از این کار خودداری کردند و فقط امارات و بحرین در این زمینه قدری با امریکا راه آمدند. وقتی هم که سیاستگذاران اسرائیلی با اجرای بمب‌اندازی‌های «کور» در سطح باریکه غزه اقدام به کشتار دسته‌جمعی زنان و کودکان بی‌گناه فلسطینی کردند، اوضاع امریکا تیره‌تر و دوری جستن دولت‌های عرب منطقه از خواسته‌های کاخ سفید فزون‌تر شد. علاقه‌مندی آشکار دولت‌ها و ملل عرب به ملت فلسطین و ابراز همدردی‌شان با خانواده‌های شهدا، شکست سیاسی امریکا را عمیق‌تر و وحدت‌رویه اعراب منطقه را که در دهه‌های اخیر اغلب سست و غیرماندگار بوده است، بیشتر کرد. فقط اوج تأسف عرب‌ها و به واقع کل جهانیان، بمباران جنایتکارانه دو هفته پیش یک بیمارستان در قلب غزه و سپس حمله ناجوانمردانه روز سه‌شنبه (9 آبان) به جبالیا بود که روی همه جنایتکاران سیاسی جهان را سفید کرد و مجموعاً بیش از 2 هزار و 500 شهید به خیل قربانیان فلسطینی افزود و رود خون در باریکه غزه جاری ساخت. این دو عملیات ضدانسانی که با تسلیحات فرستاده شده توسط دولت جو بایدن به اجرا درآمد، چنان قاطبه عرب‌ها را متأثر ساخت که سران سیاسی‌شان با انتشار بیانیه‌هایی دولت کودک‌کش تل‌آویو را یک‌بار دیگر محکوم کردند و از شورای امنیت خواستند هر چه سریع‌تر روند متوقف شده کمک‌رسانی به مردم غزه را که لب مرزها ساکن مانده است به جریان بیندازد و تا زمان پیدا شدن راه‌حل پایدار، آتش‌بس را در منطقه برقرار کند. در میان محکوم‌کنندگان رژیم پوشالی صهیونیستی، مصر، اردن و عربستان هم دیده می‌شوند که یا هم‌اکنون یا در گذشته نزدیک متحد امریکا بوده‌اند و عمان، کویت و قطر نیز در ارائه درخواست آتش‌بس مشارکت داشته‌اند. با این حال قطعنامه‌های دربردارنده لزوم توقف عاجل مخاصمات که شورای امنیت طی سه هفته اخیر در سه نوبت مبادرت به صدور آن کرده، بلافاصله توسط امریکا وتو شده است. کاخ سفید به واقع با پای فشردن بر حمایتش از اسرائیل در این مناقشه بزرگ تازه، احساس ناخوشایند اعراب نسبت به خود را که پیش‌تر هم وجود داشت بیشتر کرده و انگار متوجه نیست که چگونه ملل عرب فزون‌تر از پیش به چشم یک دولت ریاکار به امریکا می‌نگرند و نسبت به آن خشمگین و ناامید هستند. حال اگر امریکا به فاجعه‌سازی‌های اسفبار خود در جنوب لبنان ادامه دهد، این نظر منفی به حدی خواهد رسید که یک نقطه برگشت و ترمیم برای کاخ سفید باقی نخواهد گذاشت و بایدن را در سطح امریکا نیز مورد تهاجمات اجتماعی تازه‌ای قرار خواهد داد و تظاهرات گسترده مردمی در شهرهای مختلف امریکا در روزهای اخیر در محکومیت کشتارهای غزه و در حمایت از شرافت و مظلومیت فلسطینی‌ها، نشانه روشن همین موضوع است.
 
بهره‌برداری روسیه و چین از سقوط
هر چه بیشتر کاخ سفید
سست‌تر شدن جایگاه امریکا در معادلات خاورمیانه بهترین رویداد ممکن برای چین و روسیه است زیرا جای پای آنها را در این معادلات محکم‌تر می‌کند و این دو دولت را به دستاوردهایی فراتر از گذشته می‌رساند. درست است که پای روس‌ها در یک ورطه جنگی-سیاسی دیگر که همانا تبعات تهاجم کم‌اثر این کشور به خاک اوکراین است، گیر کرده اما کرملین بخشی از هوش و حواسش را در چهار هفته اخیر روی تحولات طوفان‌الاقصی  نیز متمرکز کرده و امیدوار به گرفتن ماهی‌های درشت از آب‌های متلاطم منطقه است. گاف‌های سیاسی و کجروی‌های نظامی امریکا طی مناقشات 40 سال گذشته فلسطین و اسرائیل نیز فراوان بوده اما میزان خطاهایشان در مناقشه فعلی به حدی رسیده که از مجموعه تمام گاف‌های قبلی آنها فراتر رفته و سیمای یک هیولای سیاسی را از این دولت مکار در دیدگاه اعراب بویژه حامیان فلسطین و دوستداران قدس ایجاد کرده است. هر چه میزان کمک‌های نظامی و مالی امریکا به اسرائیل در طوفان‌الاقصی بیشتر شود، طبعاً از حجم یاری ‌رسانی‌های مشابه این کشور به اوکراین که در ستیز 21 ماهه‌اش با روسیه بشدت فرسوده شده است، خواهد کاست و این رویداد نیز از پیروزی‌های مهم کرملین تلقی خواهد شد. متمرکز شدن اجباری امریکا روی منجلاب سیاسی‌ای که اسرائیل برای خود در خاورمیانه آفریده است، طبعاً به سود چین نیز خواهد بود زیرا تشکیلات بایدن نمی‌تواند عملیات ایذایی و چندجانبه سالیان اخیرش با هدف تضعیف چین و از تک‌وتا انداختن اقتصاد شکوفای این کشور پرنفوس شرق آسیایی را با شدت و حدت گذشته پیگیری و اجرایی کند. سران هر دو کشور روسیه و چین با هوشمندی و فرصت‌شناسی آشکاری خواستار قطع فوری مخاصمات اسرائیل و فلسطین و اعلام آتش‌بس شده و از سازمان ملل خواسته‌اند اسرائیل را که مانع ورود محموله‌های کمکی و سوخت و غذا و دارو به نوار غزه شده است از این کار بازدارد و با وتو شدن این خواسته از سوی امریکا، محبوبیت‌شان نزد اعراب را بیش از گذشته می‌بینند و از فرو رفتن هر چه بیشتر بایدن در ورطه نفرت عمومی لذت می‌برند. طوفان‌الاقصی از این طریق یک جغرافیا و دستورالعمل تازه برای صحنه سیاسی خاورمیانه فراهم آورده است؛ صحنه‌ای که اسرائیل و امریکا با پافشاری بر جنایات ضدانسانی‌شان، بازنده‌های مسلم آن هستند و فلسطینی‌ها و خیل دوستداران آنها و مردمی که ارزش‌های انسانی را از نو تعریف کرده و بر بلندای هرم آزادگی سیاسی نشسته‌اند، پیروزمندان آن محسوب می‌شوند.
منبع: AlJazeera

جستجو
آرشیو تاریخی