گفت‌و‌گو با فرزند استاد غلامعلی پورعطایی به بهانه سالروز درگذشت این هنرمند

زنگ خطر فراموشی موسیقی اقوام

به صراحت می‌گویم، نسل جدید به دنبال موسیقی نواحی نبوده و نیستند و آن چه دنبال می‌کنند موسیقی راک و رپ و موسیقی‌های امروزی است و به موسیقی اصیل سرزمین‌مان که اقوام ایران بوده و ریشه موسیقی ردیف دستگاهی است توجهی ندارد و جای تأسف است که موسیقی مقامی و سازهای آن را نمی‌شناسند.

ندا سیجانی
خبرنگار

میراثی که همچنان زمزمه می‌شود
موسیقی در خانواده پورعطایی، نسل به نسل منتقل شده و استاد پورعطایی این هنر را از پدر و مادرش به میراث گرفته است. خانواده مادری او علاقه‌مند به آوازخوانی بودند و صدای خوبی که از او به یادگار مانده، میراث مادری است. پدرش نیز نوازنده دوتار بود و استاد اول او. استاد پورعطایی آنچنان شیفته موسیقی بود که در 9 سالگی پدرش ساز دوتاری به او هدیه می‌دهد و مراحل ابتدایی نواختن ساز را ابتدا نزد پدر و بعدها نزد دیگر اساتید منطقه تربت جام و خراسان آموزش می‌بیند و امروز فرزندان ایشان هم میراث‌دار هنر پدر هستند و همچنان این فرهنگ و تاریخ به نسل‌های بعد منتقل می‌شود. هادی پورعطایی نوازنده دوتار و جمشید پورعطایی خواننده گروه بیدل که سال‌ها قبل استاد راه‌اندازی کرد، علی پورعطایی نوازنده کمانچه و دوتار، زینب پورعطایی نوازنده دف و فریبا پورعطایی نوازنده دوتار در این راه در کنار پدر قرار گرفتند.
جالب است بدانید این هنرمند بزرگ، از معدود نوازندگان مسن و پیشکسوت موسیقی نواحی بود که مدرک فوق دیپلم داشت و حرفه‌اش معلمی بود و بازنشسته آموزش و پرورش. این درک و دانش توانست کمک بزرگی برای او در شناخت و خوانش اشعار بزرگان شعر و موسیقی منطقه و ایران باشد. هادی‌پور عطایی در گفت‌و‌گو با «ایران» درباره پدرش که تلاش بزرگی در ترویج و معرفی ساز دوتار در منطقه تربت جام داشته و تحولی که در این هنر ایجاد کرد می‌گوید: «پدر، بیدل خوانی را به موسیقی تربت جام وارد کرد و جزو اولین کسانی بود که بیدل خوانی کردند. بسیاری از اساتید براین نظرند بسیاری از مقام‌های موسیقی و ملودی‌هایی که امروزه رایج است و شنیده می‌شود، نتیجه پژوهش و تلاش‌های پدرم بوده است. ایشان به آموختن و یادگیری موسیقی نواحی اشتیاق بسیاری داشت و همیشه تأکید می‌کرد، بنده در هرسن وسالی که باشم، بازهم یک هنرجویم و می‌بایست بر داشته‌هایم بیفزایم. موضوعی که در نسل امروز دیده نمی‌شود. پدر پژوهش و تحقیقات بسیاری در حوزه موسیقی نواحی داشته که در انتشار و حفظ موسیقی تربت جام بسیار تأثیرگذار بوده اما متأسفانه بسیاری از همین دست‌نوشته‌ها تا به اکنون به چاپ نرسیده است».
هادی الحق پورعطایی نوازنده دوتار خراسان و فرزند پنجم زنده‌یاد استاد غلامعلی پورعطایی است. او متولد اسفندماه به سال 1362 است و نوازندگی را از دوران نوجوانی آغاز کرد. اولین حضورش در یک جشنواره ملی و رسمی در ایران سال 1375 بود، جشنواره موسیقی فجر که در تالار وحدت برگزار شد. به گفته او در آن دوره در قالب جشنواره موسیقی فجر، که شامل موسیقی دستگاهی و کلاسیک هم بود، موسیقی اقوام هم در جدول جشنواره قرار داشت و توانست مقام سوم آن جشنواره را به دست آورد و از آن دوره زمانی، فعالیت‌های حرفه‌ای‌اش را به‌صورت جدی شروع کرد.
او درادامه بیان داشت: «استاد اول و آخر من، پدرم بود. در واقع در محیطی متولد شدم و رشد کردم که صدای موسیقی در آن جاری بود و با همان نواهای عاشقانه دوتار، علاقه‌مند به این هنر وحرفه شدم. البته در ابتدای کار و در همان دوران نوجوانی، اشتیاق داشتم نوآوری‌هایی با این ساز انجام بدهم اما به مرور زمان، نگاهم به دوتار تغییرکرد و تمرکزم عمیقاً روی اجرای اصالت‌های موسیقی و مقام‌هایی بود که با این ساز نواخته می‌شود و بدین سو، سوق پیدا کردم و هرگونه اضافه کاری در حوزه موسیقی نواحی، خصوصاً در ساز دوتار را کنار گذاشتم».
استاد غلامعلی عطایی براین نظراست « دوتار ساز دل است. هیچ‌کس از عبارت دوتارنوازی استفاده نمی‌کند و همه می‌گویند دوتارزنی. دوتار را می‌زنند، ولی بقیه سازها را می‌نوازند. دوتار یک جور فریاد است اما این زدن به معنای خشونت نیست. بیشتر جوشش و عصیان روح است».
هادی پورعطایی در ادامه صحبت هایش افزود: «من نوازنده دوتار شرق خراسانم. البته این شیوه نوازندگی را منسوب به جنوب خراسان می‌دانند اما در واقع شرق خراسان و به منطقه تربت جام بر می‌گردد».
او درباره تفاوت دوتارنوازی مناطق مختلف خراسان که به نوعی خاستگاه این ساز است، گفت: «از نگاه من موسیقی با عنوان جنوب خراسان نداریم. در تقسیم بندی موسیقایی، دوتارنوازی شمال خراسان و جنوب خراسان تعریف شده است اما مرکزیت دوتار نوازی جنوب خراسان، تربت جام است که در تقسیم بندی شرق خراسان قرار می‌گیرد. شیوه نوازندگی این ساز در این منطقه با شمال خراسان، به لحاظ فیزیک ساز، از دسته تا کاسه ساز، متفاوت بوده است. در شمال خراسان کاسه ساز به‌صورت دایره‌ای است و دسته ساز باریک‌تر بوده و البته این تفاوت درشیوه نوازندگی و انگشت‌گذاری و مضراب نیز قابل مشاهده است و همچنین در ملودی‌ها و ریتم‌ها و مقام‌ها و این تفاوت‌ها موجب شده دوتار شرق خراسان با شمال خراسان متفاوت باشد».
پورعطایی درباره شرایط موسیقی اقوام ایران در منطقه خراسان و تغییر نگرش موسیقی در نسل جوان اظهار داشت: «به صراحت می‌گویم، نسل جدید به دنبال موسیقی نواحی نبوده و نیستند و آن چه دنبال می‌کنند موسیقی راک و رپ و موسیقی‌های امروزی است و به موسیقی اصیل سرزمین‌مان که اقوام ایران بوده و ریشه موسیقی ردیف دستگاهی است توجهی ندارد و جای تأسف است که موسیقی مقامی و سازهای آن را نمی‌شناسند. البته این زنگ خطر تنها به شهرهای بزرگ و پایتخت برنمی‌گردد بلکه در خود شهرها و مناطقی که خاستگاه این نوع موسیقی‌ها است، این اتفاق تلخ رخ داده و جوانانی که نوازنده دوتار هستند، تنها می‌نوازند و درک درستی از مقام‌های این موسیقی ندارد.»
نوآوری‌هایی که مخرب است
او در ادامه تصریح کرد: «بطور کلی باید بگویم موسیقی نواحی ایران در حال نابودی است. با درگذشت هر یک از اساتید این حوزه که گنجینه ارزشمند کشورمان بوده و هستند، ما یک فرهنگ و تاریخ را از دست داده‌ایم و متأسفانه مسئولان هم به این موضوع توجهی نداشته و حمایتی جدی هم صورت نگرفته است. همین امر موجب شده نسل جوان جویای موسیقی، موسیقی‌های روز را دنبال کنند. نکته قابل توجه، نوآوری‌هایی است که از این نسل دیده می‌شود. ابداعاتی بر روی این ساز پیاده می‌کنند و یا به شیوه‌هایی می‌نوازند که این ساز و موسیقی را از اصالت دور کرده است. این دوستانی که امروزه به تعریف خود نوآوری در موسیقی ایجاد کرده‌اند و خود را استادالاساتید معرفی می‌کنند این موسیقی را به بیراهه برده‌اند. از نگاه من این نسل، نسل متوهم و مخرب هنر هستند. تا دورانی که بزرگان این موسیقی در قید حیات بودند، این موسیقی هم وجود داشت و نفس می‌کشید اما نسل ما نسل مخربی بوده و موسیقی نواحی را به نابودی کشانده‌اند. مسئولین هم که در این زمینه بسیار کم‌لطفی و کم‌کاری کرده‌اند.»
وظیفه ما حفظ اصالت‌هاست
او درباره میراث‌داران موسیقی اقوام ایران که فرزندان اساتید این حوزه هستند و تعهدی که به هنر موسیقی و آبا و اجدادی خود دارند بیان داشت: «در ابتدا باید بگویم با آنکه در دوران نوجوانی خود من هم ذوق و علاقه‌مندی بسیاری در نوآوری موسیقی داشتم اما از یک دوره سنی به بعد به این نتیجه رسیدم به عنوان میراث‌دار موسیقی تربت‌جام، این فرهنگ اصیل و دوتار 8 پرده و مقام‌های اصیل را معرفی کنم. وظیفه افرادی چون من حفظ اصالت‌هاست. اگر ما این اصالت‌ها را حفظ نکنیم چه چیزی از موسیقی مقامی باقی خواهد ماند؟ از نگاه من نوازندگان موسیقی مقامی و نواحی راوی یک تاریخ و فرهنگ و اصالت هستند. آنها مورخان زنده یک سرزمین هستند اما متأسفانه آنچه امروزه مشاهده می‌شود فراموشی و نابودی موسیقی مقامی است و به شخصه به لحاظ حفظ این اصالت‌ها و مقام‌ها، هیچ چشم‌انداز و امیدواری از نسل امروز ندارم اما سعی شخصی‌ام در حفظ این موسیقی و اصالت‌هاست و امیدوارم بتوانم در این زمینه قدم‌های درستی بردارم.»
شنیده‌های نادرست آثار پدر در فضای مجازی
او درباره انتشار آثار شنیداری استاد پورعطایی اظهار داشت: «آثار متعددی از پدر در همکاری با گروه‌های مختلف موسیقی اقوام ایران برجا مانده است اما آلبومی به‌صورت رسمی منتشر نشده تا این مقام‌ها و قطعات موسیقی نواحی جمع‌آوری و از سوی انتشارات معتبر موسیقی به مخاطبان ارائه شود. برخی از کارهایی که از پدر در فضای مجازی دیده و شنیده می‌شود اغلب آثاری است که در محافل خصوصی جمع‌آوری شده و از سطح کیفی خوبی هم برخوردار نبوده که از نگاه من در شأن پدر نیست و نمی‌بایست منتشر می‌شد و جای تأسف است که بگویم مسئولان هم در این زمینه هیچ گونه همکاری و همراهی نداشتند تا این آثار به عنوان میراثی ارزشمند از گذشتگان جمع‌آوری و حفظ شود.»
پورعطایی درپاسخ به این سؤال که برای آنکه نام و هنر بزرگانی چون غلامعلی پورعطایی، حاج قربان سلیمانی، محمدحسین یگانه و ذوالفقار عسگری پور و... و دیگر بزرگان موسیقی اقوام در خاطر نسل آینده هم حفظ شود، چه تدابیری باید اندیشیده شود، اظهار کرد: «مهم‌تر از نام این اساتید گوهری بود که در سینه این بزرگان وجود داشت و آن گوهر اصالت‌ها، مقام‌ها، روایت‌ها، داستان‌ها و... است. از نگاه من در وهله نخست معرفی و حفظ این موسیقی به نسل آینده، بر عهده رسانه است؛ رسانه‌ای چون رادیو و تلویزیون. رسانه‌ای که با انتخابات موسیقایی خود و پخش آن، بیشتر به عنوان رسانه میلی شناخته شده تا یک رسانه ملی. مسئولان فرهنگی که در بخش‌های مختلف فعالیت دارند می‌بایست برای حفظ و ترویج این موسیقی، این آثار را به‌صورت آلبوم و حتی تصویری، جمع‌آوری و ضبط  و منتشر کنند تا این روایت‌ها و اصالت‌های کهن با مرگ اساتید آن حوزه از بین نرود و حفظ شود.
او در ادامه تأیید کرد: «با رفتن اساتیدی چون حاج قربان سلیمانی، سهراب محمدی، محمدحسین یگانه، غلامعلی پورعطایی، عبدالله سروراحمدی و ... تاریخ و تمدن فرهنگ و هنر ایران از بین رفته است. هر کدام از این بزرگان،گوهرهای زنده یک ناحیه و منطقه ایران زمین بودند و امروز از فرهنگ، تمدن، روایت‌های تاریخی و اصالت‌های‌مان تهی شده‌ایم و با درگذشت هریک از این اساتید صدها مقام در زیر خاک رفته است. ما گنجینه‌های زنده موسیقی را از دست داده‌ایم و ای کاش مسئولان توجه بیشتری به این موضوع داشتند. فرهنگ هر جامعه با موسیقی نواحی آن منطقه یا جامعه معرفی می‌شود. وظیفه یک خنیاگر این است که ساز بنوازند و بخواند اما صیانت و گسترش این موسیقی بر عهده رسانه است. اما متأسفانه از همین رسانه ساز نشان داده نمی‌شود و این بزرگ‌ترین ضربه‌ای است که بر پیکره موسیقی وارد شده. این در حالی است که این موسیقی‌ها باید آموزش داده شود و این برعهده متولیان این حوزه است.»