ساخت ایران
حسامالدین برومند
روزنامه نگار
1- دهه اخیر به لحاظ اقتصادی، یک دهه سخت بوده است؛ دههای که از یک طرف دشمن یک جنگ تمامعیار اقتصادی را علیه ما کلید زد و سنگینترین تحریمها را به میان آورد و از طرف دیگر با جریانی در داخل مواجه بودیم که همه چیز را به مذاکرات گره زد و راهحل اقتصادی را بیرون از مرزها دید ولی به نتیجهای هم نرسید. اینجا است که رهبر انقلاب، دیروز در جمع تولیدکنندگان فرمودند: «در دهه 90 به دلایل مختلف، تعطیلی نسبی مسائل اقتصادی را داشتیم، باید با رشد اقتصادی مستمر این را جبران کنیم.»
2- دقیقاً یازده سال پیش و بهمن سال 90 بود که در جلسه استماع کمیته سنا، چشمانداز جنگ اقتصادی غرب با ایران اسلامی به بیرون درز پیدا کرد. در آن جلسه جیمز کلاپر، رئیس وقت آژانس اطلاعات ملی امریکا و دیوید پترائوس، رئیس وقت سازمان سیا -CIA- راهبرد واشنگتن را تشریح کردند که به طور خلاصه حکایت از آن داشت که الف- مواجهه با ایران باید براساس یک جنگ اقتصادی (و نه نظامی) باشد. ب- بستر و دالان این جنگ، «تحریم»ها است. پ- تحریمها باید با مختصات فلجکنندگی باشد و برای این منظور تحریمها در دو سطح «افزایش» و «تشدید» پیگیری میشود. جالب اینجا است که پروژه تحریمها علیه ایران به اذعان گفتههای پترائوس و کلاپر در جلسه کمیته سنا که در واقع نگاه امریکاییها را (اعم از دموکراتها یا جمهوریخواهان) نشان میدهد، دو هدف اساسی داشت؛ یکی آنکه تحریمها باید به نارضایتی اجتماعی فراگیر در داخل ایران منجر شود و دیگر آنکه، خروجی تحریمها باید منجر به تجدیدنظر در محاسبات مسئولان ایران پیرامون برنامه هستهای باشد و رفتار ایران تغییر پیدا کند. (البته طرفی نبستند و ایران در جنگ محاسبات، اسیر فشارها و پروپاگاندا نشد.)
3- خط دشمن در مواجهه اقتصا دی با ایران اسلامی طی یک دهه گذشته همان بوده است که در بالا بدان اشاره شد و مسأله اقتصاد را به میدان چالش تحمیلی علیه ما تبدیل کردند. خب! چه باید کرد؟ ناگفته پیدا است که باید بر ظرفیتهای داخلی و «اقتصاد درونزا» متمرکز شد تا دست به خنثیسازی تحریمها زد ولی یک مانع بزرگ بر سر راه وجود داشته و آن جریانی بوده که تنها راه رسیدن به توسعه اقتصادی را از مسیر تجارت خارجی آزاد و الگوی اقتصاد نئولیبرالی دنبال میکرد. این در حالی است که تاریخ بسیاری از کشورهای موفق در دهههای اخیر نشان میدهد سیاستهای بومی و گزینشی آنها شرط موفقیت بوده است. به عبارت روشنتر، کشورهایی که در عرصه اقتصادی موفقیتهایی را کسب کردهاند، کشورهایی بودهاند که توانستهاند از دو راهی اقتصاد نئولیبرال تحمیلی به اقتصاد مقاومتی و ملی، میل کنند. به عنوان نمونه پروفسور هاجون چنگ (استاد اقتصاد دانشگاه کمبریج انگلستان) در کتاب «نیکوکاران نابکار»، رمز و راز موفقیت کرهجنوبی در مواجهه با اقتصاد نئولیبرال را روایت کرده است. او مینویسد: «رمز و راز کرهجنوبی که از صادرات مواد خام (مثل سنگ تنگستن، ماهی و گیاهان دریایی) یا محصولات کمبهایی با فناوری پایین (پوشاک و کلاهگیس از موی انسان) به کشوری ثروتمند رسیده در همین نکته نهفته است؛ آمیزهای از حمایتگرایی(مقاومت اقتصادی) و تجارت آزاد چراکه درحالی که صنایع نوزاد جدید شکل میگرفتند و صنایع نوزاد پیشین در عرصه بینالمللی رقابتآمیز میشدند، عرصههای حمایت دولتی دائماً در حال تغییر بودند. به عبارت دیگر حمایتگرایی دولت تضمینکننده توسعه نیست، اما توسعه در غیاب حمایتگرایی دولت بسیار مشکل است.»
4-عجیب است که برخی در داخل به جای آنکه از رونق تولید داخلی حمایت کنند صریحاً مدعی بودند که «اقتصاد بینالملل سالها است از نقطه حمایت از تولیدات داخلی عبور کرده است. اساسWTO روی حمایت نکردن از تولیدات گران و نامرغوب داخلی در برابر محصولات خارجی بنا شده است.» این خط فکری غلط، امروز جایی در کشور ندارد و انتظار میرود دولتمردان همه همت خود را بر حمایت از تولید داخل که پادزهر تحریمها است، به کار گیرند و محصول ایرانی هر روز بهتر ازدیروز رخ بنماید. به تعبیر رهبر انقلاب باید کاری کرد که «واقعاً اگر چنانچه ما محصولمان را رقابتپذیر کنیم یعنی هم کیفیت برود بالا هم قیمت بیاید پایین، تحریم دیگر اثر نمیکند... روی محصولتان با خط فارسی بنویسید ساخت ایران.»