اولین رئیس زن کتابخانه ملی درگذشت

اشرف بروجردی نمونه‌ای از زنان مصلح

 با درگذشت اشرف بروجردی جامعه زنان ایران زنی کنشگر و تسهیلگر را از دست داد؛ زنی که چهارچوب‌های ناهمساز با اصول اسلام و فقه شیعه را برنمی‌تافت و با همکاری همفکرانش راه حضور زنان در عرصه حوزه‌های مختلف جامعه را نه از طریق تنازع، بلکه از طریق اصلاح درون گفتمانی گشود.  اشرف بروجردی اولین زن در جمهوری اسلامی بود که معاون وزیر کشور شد.  همچنین اولین زنی بود که به ریاست سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران رسید. اما این سمت‌ها و ریاست‌ها نمی‌تواند تصویر دقیقی از اشرف بروجردی و کاری که او و زنان همفکرش برای زنان ایران انجام دادند ارائه دهد. اشرف بروجردی اولین فعالیت سیاسی‌اش پس از انقلاب را اینطور روایت کرد: «نخستین تشکیلاتی که بعد از انقلاب وارد آن شدم، حزب جمهوری اسلامی بود. به‌عنوان مسئول امور زنان حزب بودم. دبیر این تشکیلات شهید بهشتی بود.» اما پس از تعطیلی این حزب، نه تنها کار حزبی در ایران به مسیر دیگری افتاد، بلکه فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی و حتی مدیریتی زنان هم محدودیت‌هایی را تجربه کرد. برای شکستن این محدودیت‌ها، زنان انقلابی و مسلمان آن زمان دو تشکل جدید راه انداختند؛ «جامعه زینب(س) که از سوی زنان نزدیک به اصولگرایان راه‌اندازی شد و «جمعیت زنان مسلمان» که به اصلاح‌طلبان
 نزدیک بود. 
اشرف بروجردی درباره چرایی تشکیل این جمعیت در میانه دهه 1360، گفت: «به یاد می‌آورم که بعد از تعطیلی حزب، مجموعه‌ای راه‌اندازی کردیم که خانم‌ها دستغیب، رجایی، دباغ، میرهادی و فیاض‌بخش، عضو آن بودند. آقای امامی کاشانی برای ما کلاس‌هایی درباره نگاه اسلام به جایگاه زنان برگزار می‌کرد، تا اینکه جمعیت زنان مسلمان شکل گرفت.»  برای تداوم فعالیت این جریان نیاز بود که حمایت‌های عالی‌تری باشد. درباره اینکه این حمایت چطور ایجاد شد و چطور موانع از سر راه برداشته شد، اشرف بروجردی چنین روایت کرد: «خانم مصطفوی (دختر امام) به میدان آمد، امام خمینی(ره) حمایت کرد و کار خود را با جمعی از زنان آغاز کردیم.» وی اضافه کرد: «زنان در دوران جنگ به خط مقدم‌ها هم رفتند و داغ‌های بسیاری متحمل شدند، اما بعد از آن باز هم اجازه حضور در جامعه نیافتیم. جایگاه تعریف شده‌ای برای زنان در میان سیاست‌گذاران و مدیران کشور
 وجود نداشت.» 
نکته راهبردی یا آموزه‌ای از کنش و زندگی سیاسی و اجتماعی اشرف بروجردی که قابل تأمل است، این است که او اصلاح‌جویی و رفع موانع را از درون نظم سیاسی و اجتماعی جست‌وجو می‌کرد، نه از تقابل یا ایجاد تنازع. مثال تشکیل جمعیت مسلمانان نشان می‌دهد چطور با دعوت و به میدان آمدن دختر رهبر انقلاب و کسب مجوز مؤسسان این جمعیت از بنیانگذار انقلاب برای فعالیت سیاسی، توانست موانع را از سر راه دیگر زنان بردارد. این اصلاح از درون، از طریق مذاکره و گفت‌و‌گو و نه تخاصم یا ستیز، رویه و مشی ثابت اشرف بروجردی در همه زندگی سیاسی و اجتماعی‌اش بود. در سال 1396 وقتی مسأله مخالفت برخی بزرگان حوزوی با مسئولیت‌های بالاتر زنان مطرح شد، اشرف بروجردی با اذعان به این ضعف اصلاح‌طلبان که کمتر به بازکردن راه گفت‌و‌گو و تعامل با علما و بزرگان حوزه توجه نشان دادند به «ایران» گفت: «بله؛ ما خطا کردیم. ما باب گفت‌و‌گو با علما را باز نکردیم. زنان در دوره اصلاحات باب گفت‌و‌گو با علما را بازنکردند؛ البته یک علتش این بود که شاید تصور می‌کردند پذیرشی از جانب مقابل وجود ندارد.» اما این زن پذیرش نشدن را هم نه به معنای پایان سیاست ورزی و مذاکره و اصلاح، بلکه به مثابه مشکلی می‌دید که باید به آن اندیشید تا از میان برداشت. 
وی گفت: «شاید به نظر آنان (یعنی علما) مطالبه ما بیش از حد بود.» تعریف ماکس وبر از سیاست کمتر خوانده یا شنیده می‌شود. جامعه شناس آلمانی گفت: «سیاست سُفتن آرام و دشوار تخته‌های سفت است.» سرگذشت اشرف بروجردی نشان می‌دهد این زن سیاست را همین گونه می‌دید؛ یعنی به منزله برداشتن آرام موانع و بازکردن راه‌ها، با حرکتی تدریجی و بطئی که نیازمند ایجاد درک متقابل میان کنشگران است، به حرکتی مبتنی بر زمینه واقعی یک نظم سیاسی و اجتماعی ، با تکیه بر این راهبرد که از ظرفیت‌های موجود می‌توان به عنوان پلی برای عبور از موانع بهره برد. 

 

روادار و دردآگاه زمانه

سمیه توحیدلو
پژوهشگر اجتماعی

 در اتاق کتابخانه ملی همیشه باز بود. وقتی خبر پیدا می‌کردیم که خانم دکتر آمده، با خوشحالی به اتاقش می‌رفتیم. مأمنی بود برای گفت‌و‌گو. بعضی ایام که روزگار سخت می‌گرفت و نزدیکی یا دوستی با مشکلی مواجه می‌شد، بازهم شماره تماس خانم دکتر بود و صلاح و مشورتی با او برای حل مشکلش. دغدغه‌مند بود و پر از تعهد، تعهد نسبت به ایران، نسبت به اصلاحات، تعهد نسبت به زنان و تعهد نسبت به اطرافیان. پر از شور اصلاح بود و دغدغه‌مند و دیندار، دینداری که نواندیشی و رواداری را سرلوحه عملش قرار می‌داد. چنان نگران و حتی عصبانی از برخی رفتارهای ناروای رواج یافته به نام ارزش‌ها می‌شد که همواره در قبال آنها موضع می‌گرفت. آشنایی او با مسائل اجتماعی و مبانی فقهی او را دردآگاه‌تر نسبت به شرایط کرده بود، درد و رنجی که گاهی فراتر از رنج بیماری و سوگ‌های شخصی بر ایشان اثر می‌گذاشت. در این حدود 30 سال که به خوبی می‌شناختمش، هیچ زمانی ندیدم کنج عافیت سکنی گزیند و به بهانه بیماری یا خستگی مسائل اجتماعی و سیاست را رها سازد. دغدغه‌ها همیشه همراه او بودند و می‌شد حتی روی تخت بیمارستان هم با او درباره ایران حرف بزنی.
مسائل زنان از همان روز اول موضوعی مهم برایش به شمار می‌آمد. از همان روزی که اولین زنی بود که در جمهوری اسلامی ایران معاون وزیر کشور شد، یا اولین زنی که رئیس سازمان اسناد کتابخانه ملی شد؛ همواره نسبت به گشودن راه زنان به کرسی‌های اجرایی کشور دغدغه داشت، نه بر زبان که در عمل و در هرکجا که حضور داشت، به زنان پروبال می‌داد تا امکان بروز داشته باشند. برخلاف بسیاری در سیاست که به راحتی می‌توانستند افراد را طرد کنند، هیچ‌گاه به دنبال طرد یا حذف نبود؛ همراه بود و همدل. زنی که با اقتدار مدیریت می‌کرد و حضور اجرایی داشت. زنی که می‌اندیشید و می‌نوشت. زنی که نگران و هوشیار نسبت به مسائل اجتماعی بود. ما اما این زن را به صبر و مقاومتش می‌شناختیم. چه رنج‌ها که هم در سوگ و هم در بیماری تحمل ‌کرد و هیچ‌گاه زبان به گلایه نگشود. زنی مؤمن به رحمت پروردگار که ثمره ایمانش آرام گرفتن در جوار رحمت حق خواهد بود. انشالله

 

سیاست‌ورزی باورمند

نفیسه زارع‌کهن
روزنامه‌نگار

بعضی آدم‌ها را نه با عناوین‌شان، که با ردّی که در شیوه کار و زیست جمعی‌مان می‌گذارند به خاطر می‌آوریم. اشرف بروجردی از همین‌هاست. شناخت من از او، بیش از آنکه حاصل روایت‌ها و جایگاه‌ها باشد، از همراهی در مسیر کار سیاسی و تشکیلاتی شکل گرفت؛ مسیری که برای او امتداد باور بود، نه صرفاً کنش سیاسی. در برخوردهای نزدیک، آنچه بیش از هر چیز جلب توجه می‌کرد، آرامش و ثباتی بود که از درون می‌آمد، درحالی که خوب می‌دانستی چه تلاطم‌هایی را از سر گذرانده و می‌‌گذراند. سیاست برای او میدان هیجان‌های زودگذر یا موضع‌گیری‌های نمایشی نبود. با دقت گوش می‌داد، پرسش می‌کرد و پیگیر می‌ماند. حتی وقتی بیماری مجال حضور منظم را از او می‌گرفت، ارتباطش با مسائل قطع نمی‌شد.
در ماه‌های پایانی، رنج در صدایش پیدا بود، اما در پاسخ به احوال‌پرسی‌ها، زبانش جز به شکر خدا باز نمی‌شد. این شکر، نه از سر عادت که از عمق ایمان می‌آمد. دیانت او در شعار خلاصه نمی‌شد؛ در عمل جاری بود. در صبوری، در مسئولیت‌پذیری و در پایبندی به کار جمعی خود را نشان می‌داد. برایش سیاست از باور جدا نبود؛ همان‌قدر جدی، همان‌قدر اخلاقی و همان‌قدر متعهد.
در جلسات حزبی، با اصول و محکم بود. به جزئیات ورود می‌کرد و از کنار مسائل عبور سطحی نداشت. پرسشگر بود، نه برای مخالفت که برای اصلاح. حتی در آخرین حضورهایش، دقت و حساسیتش نسبت به روندها و تصمیم‌ها کم نشده بود. این پیگیری نشان می‌داد سیاست‌ورزی برای او وظیفه‌ای مقطعی نیست، بلکه بخشی از زیست مؤمنانه و مسئولانه‌اش است. اشرف بروجردی از آن زنانی بود که نشان داد می‌توان هم متدین بود و هم فعال سیاسی؛ هم پایبند به اصول و هم اصلاح‌‌طلب. جای خالی چنین آدم‌هایی، فقط در ساختارها احساس نمی‌شود؛ در اخلاق کار جمعی، در خاطره همراهی‌ها و در کیفیت گفت‌وگوهاست. یادش از آن دست یادهایی است که می‌ماند، چون ریشه در باور و عمل داشت. راهش، راه امید، صبوری و اصلاح بود؛ آرام و ماندگار. روحش شاد و یادش سبز.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و نهصد و شانزده
 - شماره هشت هزار و نهصد و شانزده - ۳۰ آذر ۱۴۰۴