انتخابات اضطراری و جبرانی «مکرون» اثر عکس میگذارد
همه چالشهای جانکاه فرانسه
وصال روحانی
روزنامهنگار
وقتی امانوئل مکرون وارد کارزار انتخاباتی سال 2016 فرانسه شد و کوشید به ریاست جمهوری این کشور برسد، این کار را با تشکیل یک حزب جدید «لیبرال میانه» به نام «رو به جلو» (On the Move) و قرار دادن آن در مرکز ثقل فعالیتهایش انجام داد ولی 8 سال بعد از آن و در حالی که مکرون بعداً (سال 2021) برای یک دوره پنج ساله دیگر به این پست رسید، یک حزب دست راستی افراطی به سرکردگی مارین لوپن و جوردن باردلا است که به رقیب بزرگ و پایاپای مکرون و حزب او تبدیل شده و با سرعت رو به جلو میرود و به نظر میرسد که میتواند فاتح انتخابات جدید پارلمانی فرانسه شود که در بازه زمانی 11 تا 18 تیر برگزار خواهد شد.
در انتخابات اخیر پارلمان اروپا حزب لوپن و باردلا که «پویش ملی» نام دارد، 5/31 درصد آرا را به خود اختصاص داد و این بیش از دو برابر آرایی بود که حزب مکرون به دست آورد و مدتی است که نام دیگری را برای خود برگزیده که «رنسانس» است. «پویش ملی» به آنچه تاکنون کسب کرده، راضی نیست و به نظر میآید که با اختلاف زیادی نسبت به مکرون برنده انتخابات پارلمانی پیشرو در فرانسه باشد. انتخاباتی که مکرون با انحلال پارلمان آن را تدوین کرد و در مسیر برگزاری قرار داد میخواست (و هنوز هم میخواهد) ناکامیاش در انتخابات پارلمان اروپا را جبران کند اما شاید فقط بر حجم شکستهایش بیفزاید.
پیامدهای به قدرت رسیدن دستراستیهای افراطی
همه اینها به ما میگوید شاید در آستانه تشکیل یک دولت دستراستی افراطی جدید در فرانسه قرار داشته باشیم که اگر به قدرت برسد، ابتدا خیل مهاجران را به بهانه غیرقانونی بودن از این کشور دیپورت خواهد کرد و سپس دستورالعملهای سیاسی و توصیههای حکومتی «EU» را دور خواهد زد و آنگاه به جان اقلیتهای نژادی و مذهبی و بویژه مسلمانان خواهد افتاد و بسیاری از حقوق حقه و آزادیهای آنان را خواهد گرفت و در توجیه آن ادعا خواهد کرد که مسلمانان ناقض آرامش و اسباب دردسر هستند و تروریسم را گسترش میدهند. به خاطر همه این مسائل و احتمالات است که سیاستمداران لیبرال فرانسه از مکرون به خاطر به راه انداختن انتخابات اضطراری جدید و عدم محاسبهگری درست در این زمینه انتقاد و تصریح میکنند که نتیجه این رفراندومها به جای اینکه جبرانی بر تلخکامیهای حاصل در رفراندوم اخیر پارلمان اروپا باشد، میتواند اثر عکس بگذارد و سبب تشدید این روند شود و شکستهای احزاب لیبرال میانه و از جمله حزب رنسانس را که مکرون اینک زمامدار آن است، افزایش بخشد.
چیزی همانند ماجرای دیوید کامرون
درست است که این واقعه احتمالی مکرون را از قدرت ساقط نمیسازد، اما او را به عنوان رئیسجمهور کشوری که دولت جدید زیر دستش با آرمانهای او مخالف و خواهان سقوط وی است، به چالشهای جانکاه جدیدی خواهد کشید و خطرات گرداگرد وی را فزونی خواهد بخشید. آنها کار غیرضروری مکرون در برپایی یک انتخابات زودرس و خارج از سیکل رایج فرانسه را به اقدام سال 2016 دیوید کامرون در بریتانیا تشبیه میکنند. زمانی که کامرون به عنوان نخستوزیر این کشور با اطمینان به اینکه مردم انگلیس به جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا (EU) رأی منفی میدهند، دستور برگزاری یک رفراندوم را در این زمینه داد اما مردم برخلاف انتظارات وی در این نظرسنجی رأی مثبت به موضوع فوق دادند و جدایی بریتانیا را که «برگزیت» نامگذاری شده، تحقق بخشیدند. کامرون بر اثر این روند به یک ورشکستگی کامل سیاسی رسید و مجبور به کنارهگیری از سمتش شد و جانشیان او نیز در سالهای بعدی با تبعات تلخ متفاوت «برگزیت» مواجه بوده و بابت آن رنج فراوانی بردهاند. کامرون بعد از 8-7 سال زندگی در سایه از نو سر برآورد و مدتی است که وزیر خارجه انگلیس در دولت تحت هدایت ریشی سوناک شده که سرکرده کنونی حزب محافظهکار است اما ذائقه او بابت آنچه 8 سال پیش در آن رفراندوم کذایی با مهندسی خود وی بر سرش آمد، هنوز تلخ است و مکرون بزودی همان میزان تلخی را در صحنه سیاست فرانسه تجربه خواهد کرد.
تاخت و تازی با یکی- دو سال تأخیر
پس از اتمام انتخابات اخیر پارلمان اروپا و اثر عمیقی که نتیجه آن بر صحنه سیاست فرانسه گذاشت، خیلیها در قاره سبز نگران به قدرت رسیدن طیف وسیعتری از دستراستیهای افراطی در سطح این قاره شدهاند و در این زمینه به آلمان و شرایط ناگوار اولاف شولتز صدراعظم این کشور استناد میکنند. آنها جورجیا ملونی، نخستوزیر زن ایتالیا را هم مثال میزنند که از دو سال و نیم پیش به قدرت رسید و به اعتراف خودش یک دست راستی افراطی و فاشیست تمامعیار و دوستدار بنیتو موسولینی نخستوزیر اسبق این کشور است که موج فاشیسم را در اروپا طی دهه 1930 که پیشدرآمدی بر جنگ جهانی دوم بود، به راه انداخت و آن را به پدیدهای جهانی تبدیل کرد.
با این همه چشمانداز صحنه سیاست اروپا لااقل در کوتاه مدت آنقدرها هم تیره و ضربتی نیست که در نگاه نخست به نظر میرسد. در انتخابات اخیر پارلمان اروپا در شهر بروکسل بلژیک، حزب موسوم به حزب «مردم اروپا» (EPP) که یک حزب راست - میانه و تا حدی معتدل است، ائتلافی بین سوسیالیستها و دموکراتها که «Liberal Renew» نامیده میشود و همچنین حزب «سبزها» کرسیهای بسیاری را تصاحب کردند و اکثریت را در دست گرفتند و این مسأله سبب میشود که تاختوتاز راستهای افراطی و رادیکالهای تمامیتخواه لااقل در آینده نزدیک و در یکی- دو سال پیشرو شکل نگیرد و این امر شاید به سال 2026 موکول شود. دیگر مسألهای که تأخیر در به قدرت رسیدن راستهای افراطی در اروپا را بهطور اعم و در فرانسه به نحو اخص موجب خواهد شد، پیروزی مجدد «اورسولا فون درلاین» میانهرو در انتخابات هفته گذشته ریاست کمیسیون اروپا است و به همین منوال گمان میرود که آنتونیو کاستا نخستوزیر پیشین پرتغال هم که یک سوسیالیست میانهرو است بزودی به پست ریاست «شورای اروپا» دست یابد. اینها میتواند فضای سیاست اروپا را که مورد هجمه شدید رادیکالها و دست راستیها قرار گرفته، قدری تلطیف کند و نگرانیها را مقداری کاهش بدهد.
پوپولیستها؛ از قدرت تا ضعف
با این همه دغدغههای مربوط به قدرت رسیدن دست راستیهای افراطی در گسترهای قابل توجه از اروپا آنقدرها هم بدون زمینه و فاقد دلیل نیست، نه تنها در فرانسه مارین لوپن پرتجربه و شریکش جوردن باردلا در آستانه در دست گرفتن دولت هستند بلکه از صحنه سیاست آلمان هم بوهای مشابهی میآید. در واپسین انتخابات حزبی آلمان حزب رادیکال «آلترناتیو برای آلمان» (AFD) با جذب 16 درصد از آرای عمومی به رتبه قابل توجه دوم رسید و در این راه اولاف شولتز صدراعظم آلمان و حزب وی را که «سوسیال دموکرات» نام دارد، مغلوب کرد و به زیردست خود تنزل داد. خطر موجود دیگر، روی کار آمدن احتمالی و مجدد دونالد ترامپ در امریکا در پی انتخابات ماه نوامبر (آبان) این کشور است که همه دولتها و نهادهای پوپولیست در سطح اروپا را تقویت و تشویق به تأثیرگذاری هرچه بیشتر روی مللی خواهد کرد که دست راستی نیستند اما قدرت مقاومت چندانی مقابل نیروها و دولتهای دارای این رویکرد ندارند. با این حال در شرق این قاره نیز فضای فعلی برای ریشه دواندن سریع رویکردهای راست افراطی مساعد و مهیا نیست و حتی در کشورهایی کلیدی مثل مجارستان و لهستان پوپولیستهایی که پیشتر جولان میدادند، اینک به موضع ضعف کشیده شدهاند.
موج تغییراتی که در راه است
در مجارستان که گفته میشد ویکتور اوربان نخستوزیر این کشور برای رفاه تودهها و مردم فقیر پای به صحنه خواهد نهاد، او از چشمها افتاد زیرا به نمادهای آزادی تاخت و رسانهها را محدود کرد و زندگی جاری در این کشور را تا سرحد امکان از روال مرسوم در کشورهای عضو اتحادیه اروپا (EU) دور ساخت. با این حال اوربان همچنان در حال طی مسیر در چهارچوبهای پوپولیستی است و جناحهای دیگری هم هستند که او را همراهی میکنند. یکی از آنها روبرت فیکو نخستوزیر اسلواکی است و دیگری، جریان حاکم بر سیاستهای گرجستان. با وجود این، شرایط کنونی دولت مجارستان و سرکرده آن ویکتور اوربان بیش از هر چیزی نشانگر حاکمیت کمرنگ شده پوپولیستها و رادیکالها است. در انتخابات اخیر پارلمان اروپا آرای صید شده توسط اوربان و حزب وی که «Fidesz» نام دارد، اگرچه پیشتازی او را بهطور ظاهری حفظ کرد اما در قیاس با 52 درصد آرایی که وی در انتخابات قبلی به دست آورده بود، از 44 درصد فراتر نرفت. رقیب اصلی داخلی او که سیاستمداری جوانتر به نام پیتر ماگیار است اگرچه فقط 30 درصد آرا را کسب کرد اما این احتمال را قوت بخشید که در بزنگاههای بعدی به لطف جوانی و شور و امید فزونتری که به جامعه تزریق میکند، بازی را از دست اوربان خارج سازد و آرای فراوانی را از کیسه رادیکالها به انبان محافظهکاران سوق بدهد. مشابه این روند در لهستان و البته فرانسه هم حس میشود. جاهایی که دونالد تاسک (نخستوزیر لهستان) و امانوئل مکرون جای پای محکم قبلیشان را سستتر از گذشته مییابند و به نظر میرسد که موج تغییرات با سرعت شگرفی در حال از راه رسیدن است.
منبع: Al.Jazeera.com