روزگار سپری شده در انزوای آپارتمان ها
نزدیک به هم دور از هم
ایران واشقانی فراهانی
خبرنگار
دور از هم اما با هم زندگی میکنند. در جایی که آپارتماننشینی خانوارهای زیادی را در یک منطقه، یک محله و یک پلاک مشخص به هم پیوند داده است، منافع ساکنانش مشترک اما دلهایشان جداست.
افشین، مهندس کامپیوتر است و در خانه نیز پروژههایی برای انجام دارد. برایش سکوت و تنهایی نه آزاردهنده که لازمه تمرکز فکری است. از 7 سال پیش که در این برج سکونت دارد، بجز نگهبان و سرایدار و مدیر، با کسی آشنایی ندارد. معاشرت در این برج 100 واحدی، حلقه گمشده روابط اجتماعی ساکنانش شده و گویی همگی در انزوا و گوشهنشینی روزگار میگذرانند. همسایگی معنا ندارد و از سرک کشیدنهای وقت و بیوقت به خانه همدیگر هم اثری نیست.
او میگوید که معاشرت این روزها شکل دیگری به خود گرفته است؛ مجازی! تعامل از بین رفته و همراهی در روابط جایی ندارد. در ازدحام اطلاعات و شلوغی آدم ها، همه چیز فیک و غیرواقعی است. به خودت که میآیی، تنها هستی و از آن همه شلوغی مجازی، خبری نیست.
سامان هم که 37 ساله و ساکن برج سهند است، زندگی آپارتمانی بیدردسری دارد اما ته دلش راضی به فردی شدن خانوادهاش نیست. هرچند بهخاطر اهمیت یافتن رعایت حریم خصوصی، احساس آرامش و رضایت دارد اما به صراحت گلایه دارد که این روزها، میل به جدایی گزینی از خانواده سبب محدود شدن روابط خانوادگی شده است؛ چیزی که روند نگرانکنندهای دارد. او میگوید: شاید یکی از دلایل توسعه خانههای سالمندان، همین آپارتماننشینی و فردگرایی ناشی از آن باشد که بین آدمها فاصله انداخته است.
پروانه طور دیگری میگوید. او کارشناس روانشناسی است و در کودکیاش کنار 5 خواهر و برادر، زندگی خوش و بیدغدغهای داشتند. در همان خانه پرصفا در انتهای کوچه بنبست که حیاط جزء جدانشدنیاش بود و شمعدانیهای رنگارنگ در باغچهاش عطرافشانی میکردند، ولی حالا در کنار همسر و تنها فرزندش در آپارتمانشان یک تراس کوچک دارند که بیشتر به انباری تبدیل شده و مجالی برای نشستن و پرورش گیاهان در آن نیست و تنها فضای باز است. همین دوری از فضای سبز برای انسانی که از ابتدای زندگی با طبیعت انس داشته است، او را به انزوا و دلمردگی میکشاند. ساکنان آپارتمانها به جای داشتن حیاط و فضای کوچک مسکونی به گلهای آپارتمانی یا مصنوعی پناه میبرند. اما فقط این نیست. ساختمانهای بلند، امکان دیدن افق و طبیعت را محدود کردهاند و حجم متراکمی از آجر و آهن و سیمان به جای چشماندازهای طبیعی در معرض دید قرار میگیرد. در روانشناسی میگویند مسکن نامناسب بر شرایط روحی ساکنان خود تأثیری نامطلوب میگذارد و سبب افسردگی، اضطراب و بروز انواع ناراحتیهای روانی و هیجانات عصبی میشود. بنابراین اگر شرایط زیست مطلوب رعایت نشود، سکونت در چنین سازههای بلندی تأثیرات نامطلوب روانی بر افراد خواهد داشت.
طراحی آپارتمان، سنت میهمانی را که سبب پیوند خانوادهها بود، دچار تغییری نه تدریجی بلکه ناگهانی ساخت. مرضیه 52 سال دارد و پس از چند مرحله بازسازی خانه کلنگیشان تصمیم گرفت به خاطر راحتی خودش در آپارتمانی نوساز زندگی کند. به عقیده او که معلم بازنشسته است، «نه فضای فیزیکی آپارتمان اجازه میهمانیهای بزرگ را به افراد میدهد و نه فضای اجتماعی برای میهمانی در آپارتمانها میسر است. ساکنان واحدهای آپارتمانی در مواقع ضروری، میهمانیها و مراسم خود را در رستورانها، پارکها و کافهها برگزار میکنند». مسیری که به نوبه خود به فردی شدن زندگی و گسستن از خویشاوندان منتهی میشود، در حالی که تا پیش از این خویشاوندان نقش مهمی در زندگی اجتماعی، هویتیابی و جامعهپذیری ایفا مینمودند. او میگوید: محدود شدن به برخی مقررات، نبود شرایط برگزاری آداب و رسوم، نداشتن استقلال، نبود حریم شخصی به دلیل چسبیده بودن واحدها به هم و نازکی دیوارها، زیربناهای کم، همگی دست به دست هم دادهاند تا زندگی آپارتماننشینی در انزوا و گوشهگیری به سر برسد. ساختمانهای بلند شاید مشکل مسکن را از لحاظ کمی رفع کرده باشد؛ اما آسیبهایی را نیز به همراه دارد. در صورتی که شرایط زیست مطلوب در این ساختار رعایت نشود، سکونت در چنین سازههای بلندی تأثیرات نامطلوب روانی بر افراد خواهد داشت. شاید این بلندمرتبههای نوساز دارای جنبههای مثبت فراوان باشد اما از نظر کیفی باعث بروز تأثیرات روانی و محیطی ناشی از تراکم بیش از حد و گوناگونی اجتماعی در یک سطح محدود، میشود. آپارتماننشینی جمعیت را از نظر مکانی به یکدیگر نزدیک کرده ولی این جمعیت از نظر روانی از یکدیگر دورتر شده و منزوی شدهاند.
توسعه بزرگراهها، شکل استقرار آپارتمانها در کنار هم و گسترش فضای مجازی، لحظه به لحظه مردم شهرها را غریبهتر میکند و معاشرت و دیدار آنها با یکدیگر را محدودتر میسازد. شاید انسانها از نظر قربت مکانی در کنار هم باشند اما همدیگر را نمیبینند و در غربت هستند. علایق شهروندی و خصوصیات محلهای که ریشه در زندگی آدمها در کنار هم دارد، روز به روز در شهرها ضعیفتر میشود. ساکنان آپارتمانها با وجود زندگی چندساله در کنار هم حتی یکدیگر را نمیشناسند. میل به جدایی گزینی از خانواده و تخصیص یافتن فضای خصوصی به هر یک از افراد خانواده یعنی همان اتاق فرزندان و اتاق خواب والدین، نتیجه همین انزوا است. انزوایی که در رفتارهای اجتماعی نیز تأثیر گذاشته و تعاملات اجتماعی را کمرنگ میکند.
در این میان تغییر سبک زندگی، حوادث و تقدیر نیز به تشدید این انزوا و دوری از جامعه دامن میزند. در آپارتمانهای تو در تو کسی از درد همسایه باخبر نیست. اما در گذشته گرهگشای همدیگر بودند و درد و خوشیشان را به اشتراک میگذاشتند.
مسائلی مانند گرانی مسکن، اجارهنشینی و بیکاری سبب میشوند مردم برای ادامه زندگی مجبور به کوچ کردن به مناطقی با زبانهای بیگانه باشند و این مسأله اختلاف زبانی با سایر ساکنان منطقه جدید باعث بهوجود آمدن گوشهنشینی و درنهایت انزوا بویژه در سنین بزرگسالی و پیری میشود.
تغییر سبک زندگی از سنتی به صنعتی یا از روستایی به شهری باعث میشود افراد مجبور به هماهنگکردن خود با محیط ناآشنا باشند و با محیط قبلی خود نیز بیگانه شوند که این باعث بهوجود آمدن انزوای اجتماعی میشود. انزوایی که فرد را از اجتماع به خلوت و تنهایی میکشاند.
گاهی نیز ممکن است انسانها از معلولیت یا مشکلات سلامتی خود خجالت بکشند، به گونهای که به دلیل ترس از قضاوت یا سرزنش، تمایل به جداسازی خود و جلوگیری از تعاملات اجتماعی دارند. این مسأله در افرادی که مبتلا به اوتیسم و اختلالات مشابه هستند، شایع است. ممکن است فرد به همین دلیل احساس تنهایی و افسردگی کند و انزوا را بر تعامل و مراوده ترجیح دهد.
شاید هم این در خود فرو رفتن یا کنارهگیری از اجتماع ممکن است به خاطر اخراج، برکناری یا فرار از شغل یا محل کار باشد. اگر فرد در مدت طولانی (یعنی ماهها یا سالها) نتواند شغل جدیدی پیدا کند، احساس انزوا تشدید میشود. به نظر میرسد که انزوای اجتماعی به دلیل بیکاری بویژه بر مردان تأثیر میگذارد.
آسیبهای اجتماعی هم میتواند دلیل منزوی شدن اجتماعی باشد. تمایل به جلوگیری از ناراحتی، خطرات و مسئولیتهای ناشی از قرار گرفتن در بین مردم این روزها شایع است. این اتفاق اغلب هنگامی رخ میدهد که فرد با کسانی برخورد داشته باشد که بیادب، متخاصم، انتقادگر یا قضاوت کننده و … باشند. در نتیجه شخص ترجیح میدهد که برای جلوگیری از دردسرها و مشکلات برخورد با مردم، تنها باشد. اما انزوا هر دلیل و بهانهای داشته باشد، روند نگرانکننده و ویرانگری دارد پس فرو ریزید دیوار تنهایی را.
بــــرش
توسعه بزرگراهها، شکل استقرار آپارتمانها در کنار هم و گسترش فضای مجازی، لحظه به لحظه مردم شهرها را غریبهتر میکند و معاشرت و دیدار آنها با یکدیگر را محدودتر میسازد.