مدیرعامل مؤسسه ابرار معاصر در گفتوگو با «ایران» تشریح کرد
دودستگی افکار عمومی اروپا در جنگ غزه
در حالی که اکثر رهبران اروپایی حمایت خود را از حق اسرائیل برای دفاع از خود ابراز کردهاند بسیاری از اروپاییها این موضع را زیر سؤال برده و دولتهای خود را به جانبداری یا همدستی با اسرائیل متهم کردهاند.
نقش اتحادیه اروپا در جلوگیری از آتشبس در جنگ غزه را چگونه ارزیابی میکنید؟
رویکرد اعضای اتحادیه اروپا در قبال جنگ حماس و رژیم صهیونیستی، یکدست نبوده و اختلاف نظرهای جدی در این خصوص دیده میشود. آنچنانکه در نشست اخیر سران این اتحادیه، کشورهای عضو، ساعتها در مورد اینکه آیا اتحادیه اروپا باید برای ارسال کمکهای بشردوستانه حیاتی به غزه درخواست آتشبس کند یا خیر، بحث کردند. در پایان، کشورهای اروپایی درباره ایده مکثهای بشر دوستانه (لحظات متناوبی که برای اجازه دسترسی نامحدود به کالاها در غزه ایجاد شود) با یکدیگر به توافق رسیدند. ایدهای که آنتونی بلینکن، وزیر خارجه امریکا هم در نشست کنگره به آن اشاره کرده بود. در گفتوگوهای صورت گرفته در نشست رهبران اروپایی، برخی از این رهبران به صراحت با اعلام آتشبس مخالفت میکردند. برخی از کشورهای اروپایی هم، ضمن تشدید ارسال کمکهای نظامی به تلآویو و پشتیبانی نظامی از رژیم صهیونیستی کماکان بر تنور جنگ میدمند. حتی در برخی موارد مانند کمکهای پهپادی آلمان به این رژیم، به نظر میرسد این حمایتها با هدف گسترش سطح تنش در منطقه و درگیر شدن سایر بازیگران منطقهای در این جنگ باشد.
افکار عمومی اروپایی در برابر اخبار این جنگ چه نقشی دارند؟ طی هفتههای اخیر تظاهراتهایی را در پاریس، لندن و بسیاری از شهرهای اروپا شاهد بودهایم که برخلاف خواست دولتهاشکل گرفته.
افکار عمومی اروپا در تقابل با جنگ غزه دو دسته و پیچیده شده است. عوامل مختلفی وجود دارد که دیدگاهها و واکنشهای اروپاییها را در مواجهه با این جنگ شکل میدهد؛ مانند روابط تاریخی آنها با اسرائیل یا فلسطین، پیشینه مذهبی و قومی، وابستگیهای سیاسی، نحوه برخورد افکار عمومی آنها با رسانهها و تجربیات شخصیشان. برخی از تظاهراتی که طی هفتههای گذشته در پاریس، لندن و دیگر شهرهای اروپایی برگزار شد، ابراز همبستگی با فلسطینیانی بود که از حملات اسرائیل و محاصره غزه آسیب دیدهاند. بسیاری از معترضان، نقض حقوق بشر و استفاده نامتناسب از زور توسط اسرائیل را محکوم کردند و خواستار پایان دادن به اشغالگری و گسترش شهرکسازی شدند. برخی نیز از دولتهایشان خواستند که موضع محکمتری علیه اسرائیل اتخاذ یا تحریمهایی را اعمال کنند.
با این حال مقامات اروپایی بسیار تلاش کردند تا راهپیماییهای حمایت از فلسطین را به یهودستیزی مرتبط کنند تا امکان سرکوب بیشتر اعتراضات را فراهم کنند. بربوک
وزیرخارجه آلمان در پیامی که در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرده بود به بازدیدش از یک مرکز آموزشی یهودی اشاره کرده و مینویسد: «من از یک مهدکودک یهودی بازدید کردم که نمیتواند آدرس خود را برای محافظت از کودکان منتشر کند. کودکان عبری زبان از ترس حمله، به سفرهای درونشهری نمیروند. این واقعیت که این، زندگی روزمره یهودیان در آلمان است، قلبم را خون میکند.» مشابه این اظهارات که طی روزهای گذشته در بین مقامات اروپایی به کرات دیده میشود، در راستای مظلومنمایی و زمینهسازی برای سرکوب معترضان نسبت به سیاستهای دولتمردان اروپایی در قبال رژیم صهیونیستی است.
ولی توسط جامعه مدنی اروپا محکوم شده. اعتراضات تأثیری بر تصمیم سیاستمداران اروپایی خواهد داشت؟
جنگ غزه احساسات و تنشها را در اروپا برانگیخته و اختلافات و تعصبات عمیقی را که در درون و بین جوامع اروپایی وجود دارد آشکار کرده است. این جنگ همچنین شکاف بین مواضع رسمی دولتهای اروپایی و افکار عمومی شهروندان آنها را برجسته کرده است. در حالی که اکثر رهبران اروپایی، حمایت خود را از حق اسرائیل برای دفاع از خود ابراز کردهاند و مدعی احترام به قوانین بینالمللی از سوی طرفین درگیریها شده و از غیرنظامیان حمایت میکنند، بسیاری از اروپاییها این موضع را زیر سؤال برده و دولتهای خود را به جانبداری یا همدستی با اسرائیل متهم کردهاند. با این شرایط، برخی از رهبران اروپایی ممکن است احساس کنند که مجبورند رویکردی متعادل یا انتقادی در قبال اسرائیل اتخاذ کنند و تلاشهای بشردوستانه و دیپلماتیک خود را برای پایان دادن به جنگ و حمایت از روند صلح افزایش دهند. برخی دیگر هم ممکن است به سیاستهای موجود خود پایبند باشند و سعی کنند نارضایتی عمومی و ناآرامیهای اجتماعی را مهار سازند. در هر صورت آنچه به طور جدی مشاهده میشود این است که رهبران اروپایی باید با چالش آشتی دادن منافع و ارزشهای خود با واقعیتها و انتظارات جمعیتهای متنوع و پراکنده خود مواجه شوند.
برخی معتقدند اروپا توانایی پیشبرد دو جنگ را ندارد؛ تأثیر جنگ غزه بر اوکراین را چگونه ارزیابی میکنید؟
برخی معتقدند که جنگ غزه بیشترین منافع را برای روسیه در جبهه اوکراین به ارمغان میآورد، چرا که توجه و منابع جامعه بینالمللی را از درگیریهای جاری در اروپای شرقی منحرف کرده است. این موضوعی است که نگرانی جدی رهبران اوکراین و برخی از رهبران اروپایی را در پی داشته است. آنها معتقدند جنگ غزه، بر سرفصلها و برنامههایی که در تلاش برای میانجیگری به منظور آتشبس و ارائه کمک به اوکراین در منطقه بوده، غالب شده و این موضوع سبب شده فشار و حمایت از اوکراین کاهش یابد. جنگ در غزه همچنین ممکن است اتحاد و همبستگی اتحادیه اروپا را تضعیف کرده باشد؛ اروپایی که شریک و متحد کلیدی اوکراین است. اتحادیه اروپا با اختلافات داخلی و ناآرامیهای اجتماعی بر سر موضع و پاسخ خود به درگیری اسرائیل و فلسطین مواجه شده است، زیرا برخی از کشورهای عضو و افکار عمومی انتقادات جدی در حمایت از رژیم صهیونیستی در جنگ با حماس دارند و این موضوع به طور قطع بر توانایی و تمایل اتحادیه اروپا برای ادامه اعمال تحریمها علیه روسیه یا ارائه کمک به اوکراین تأثیر خواهد گذاشت.
یکی دیگر از استدلالهای احتمالی، ایجاد فرصتها و انگیزههایی برای گفتوگو و همکاری با دیگر بازیگران منطقهای و جهانی است که درگیر یا علاقهمند به هر دو جنگ هستند؛ به عنوان مثال، روسیه ممکن است از نفوذ و اهرم خود با حماس، برای تسهیل آتشبس یا راهحل سیاسی با اسرائیل استفاده کند و در مقابل، به دنبال امتیاز یا به رسمیت شناختن نقش و منافع خود از ایالات متحده یا اتحادیه اروپا در اوکراین باشد. روسیه همچنین ممکن است از منافع و نگرانیهای مشترکی که با جمهوری اسلامی ایران، ترکیه، مصر و قطر دارد برای بهبود روابط و هماهنگی خود با آنها در موضوع اوکراین بهرهبرداری کند و از افزایش تقاضا و قیمت نفت و گاز که اصلیترین صادرات و منابع درآمد آن است، به دلیل بیثباتی و عدم اطمینان بوجود آمده به دلیل اقدامات بیثباتکننده رژیم صهیونیستی سود برده و از آنها برای بیاثر کردن تحریمهای غرب استفاده کند.
تفاوتهای بین کنشگری اروپاییها درباره آشوبهای ایران و حوادث غزه چیست؟
فضای افکار عمومی و رشد جریان بیداری در اروپای امروز با ماهها و سالهای گذشته تفاوت بسیار زیادی کرده است. ما امروز شاهد اعتراضات جدی نسبت به سیاستها و نوع مواجهه رهبران اروپایی نسبت به مسائل غرب آسیا هستیم. اعتراضاتی که حتی در بین رهبران اروپایی هم شنیده میشود. در حوادث ماهها و سالهای گذشته، رهبران اروپایی به دلیل خطای شناختی ایجاد شده بهواسطه اقلیتی از مهاجران ایرانی در اروپا، نتوانسته بودند درک درستی از تحولات ایران داشته باشند اما در حوادث اخیر و در مواجهه با سیل گسترده خیزشهای مردمی، نگاه بسیاری از رهبران اروپایی نسبت به مسائل منطقه تغییر کرده و به نظر میرسد این تغییرات را باید یک روند رو به رشد دانست.