پاتک سنگین در جنگ دیپلماتیک

حسام‌الدین برومند
سر دبیر

شوک غافلگیری حماس و نیروهای مقاومت در عملیات طوفان‌الاقصی به صهیونیست‌ها علاوه بر آنکه یک شکست بزرگ اطلاعاتی را برای رژیم غاصب به بار آورد، نشان داد که اساساً اسرائیل عمق استراتژیک ندارد و هر چه زمان گذشت معلوم شد که بحران اصلی تل آویو، قدرت تصمیم‌گیری و برنامه است. تمام واکنش صهیونیست‌ها به ضرب شست تاریخی مقاومت فلسطینی، این بوده که غزه را بمباران کنند. حتی علی رغم همه بلوف‌ها و تهدید‌ها چندین بار مسأله ورود زمینی به غزه از سوی رژیم صهیونیستی به تعویق افتاده است.
بی برنامگی و فقدان راهبرد اسرائیل به قدری عیان و نمایان شد که بلینکن، وزیرخارجه امریکا مجبور به دوره گردی در منطقه شد و پس از پنج روز رایزنی‌های فشرده با مقامات کشورهای عربی، دوباره به تل‌آویو بازگشت. سؤال این است که بلینکن چه اهدافی را در این سفر دنبال می‌کرد. به نظر می‌رسد وزیر خارجه امریکا، چهار هدف و سناریوی اصلی را پیگیری می‌کرده است؛ یکم. او بیش از هر چیزی تلاش کرد تا موضوع عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی که در پی عملیات طوفان‌الاقصی دچار سکته شده بود از دستور کار اعراب خارج نشود اما واقعیت این است که به توهم عادی سازی، تیر خلاص خورده است.
دوم. بلینکن همچنین در سفر منطقه‌ای خود کوشید رضایت کشورهای عربی را در مسأله کوچ اجباری مردم مظلوم غزه از زادگاهشان بگیرد اما در این موضوع هم ناکام مانده است چون همه کشورهای عربی می‌دانند که معادلات تغییر کرده است و معلوم نیست اگر مسأله کوچ اجباری از سوی صهیونیست‌ها کلید بخورد، آن وقت مقاومت و حامیان آن چه اقدام غافلگیرکننده دیگری را رو کنند. در واقع، صحنه روشن است و کشورهای عربی نمی‌خواهند قربانی جنون و حماقت احتمالی نتانیاهو بشوند.
سوم. شواهد نشان می‌دهد وزیر خارجه امریکا در این سفر یک عملیات روانی را بر ذهن حاکمان کشورهای عربی دنبال می‌کرده و آن این بوده که با تصویرسازی از قدرت رژیم صهیونیستی، در محاسبات کشورهای عربی مؤثر باشد.
چهارم. بلینکن و امریکا یک نگرانی بزرگ دارند که نتوانسته‌اند آن را پنهان کنند و آن مسأله گسترش دامنه جنگ است که امکان دارد علاوه بر حماس دیگر نیروهای مقاومت به جنگ ورود کنند. بلینکن تلاش کرده تا جلوی این موضوع را از طریق رایزنی با برخی کشورهای عربی بگیرد اما اساساً نکته اصلی این است که مقاومت به تکلیف خودش در بزنگاه‌ها عمل می‌کند و از کسی یا کشوری دستور نمی‌گیرد.
اما این تحرکات دیپلماتیک بلینکن، جنگ محاسباتی را به نفع صهیونیست‌ها رقم نزد، چرا؟ چون در سوی مقابل، تحرکات دیپلماتیک ایران برای توقف جنگ و برملا کردن نقشه امریکایی- صهیونیستی، سناریوهای عبری-غربی را سوزاند. در واقع، رایزنی‌های موفق وزیر امورخارجه کشورمان در سفر به عراق، لبنان، سوریه و قطر باعث شد تا اولاً  سناریوی کوچاندن مردم غزه از سوی صهیونیست‌ها به بن‌بست بخورد. ثانیاً  این پیام به همه طرف‌های جنگ داده شد که ایران نمی‌تواند در وضع فعلی منطقه تماشاچی باشد. ثالثاً ورود زمینی به غزه از سوی صهیونیست‌ها و ادامه جنایت آنها، دامنه جنگ را گسترش می‌دهد و جبهه‌های دیگری باز می‌شود که قطعاً دست مقاومت خالی نخواهد بود. رابعاً عادی‌سازی را باید به بایگانی تاریخ سپرد زیرا امریکا هم نمی‌تواند این پروژه را احیا کند.
و بالاخره باید گفت رایزنی‌های دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران علاوه بر اینکه بر توقف جنایت صهیونیست‌ها متمرکز بود، توانست بازی تنش آفرینی بلینکن در منطقه و اخلال در محاسبات کشورهای عربی را خنثی کند. ضمن اینکه همچنان مشکل رژیم صهیونیستی این است که ارزیابی دقیقی از پلن و برنامه بعدی مقاومت در صورت تشدید کردن وحشیگری‌های خود ندارد.