محمدجواد موحد از تجربه تولید «نوشابه مشکی» به «ایران» گفته است
هنر شوخطبعی در مواجهه با جمله معروف شهید باکری
«نوشابه مشکی» که میتوان عنوان پرافتخارترین فیلم کوتاه سال گذشته را به آن منتسب کرد همزمان با هفته دفاع مقدس از دو پلتفرم پخش اینترنتی برای اولین بار به نمایش عمومی رسیده است. این فیلم که در سی و نهمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران از آن رونمایی شد، توانست نامزد ۹ رشته و برنده ۴ جایزه از این جشنواره شود. «نوشابه مشکی» به نویسندگی و کارگردانی محمد پایدار با چاشنی طنز به این دعای معروف شهید مهدی باکری پرداخته است: «خدایا مرا پاکیزه بپذیر». به بهانه نمایش عمومی «نوشابه مشکی» با تهیهکنندهاش، محمدجواد موحد گپ و گفتی کوتاه داشتهایم.
جرقه ساخت «نوشابه مشکی» کجا و چطور زده شد. ایده اولیه چطور شکل گرفت؟
ایده اولیه کار سال 99 و در جریان تولید فیلم کوتاه «سرباز» به کارگردانی محمد پایدار شکل گرفت. «سرباز» برای اولین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی ساخته شد و در جریان تولید متوجه شدیم جمله «خدایا مرا پاکیزه بپذیر» که ما آن را با حاجقاسم شناخته بودیم، اصلش برای حاج مهدی باکری بوده است. ارادت حاج قاسم به مهدی باکری، در کنار این جمله تبدیل به مسأله شد و کمکم قصه آن شکل گرفت.
شخصیت وحید میرزابیگی ما به ازای بیرونی دارد؟ تا چه میزان ساخته و پرداخته ذهن نویسنده و کارگردان است.
این شخصیت به طور اخص وجود خارجی ندارد بلکه اقتباسی از افرادی است که در جنگ حضور داشتند. خیلی از همرزمان شهید باکری همین حال و هوا و حس را داشتند.
پرداختن به موضوع حقالناس با محور جمله معروف شهید باکری باید پرداختی ظریف و هوشمندانه داشته باشد تا شعارزده نشود. چه تمهیدی اندیشیدید فیلم به این ورطه نیفتد؟
مسلماً در پرداختن به موضوعاتی مثل حقالناس، دروغ و... اگر نگاهی سادهانگارانه داشته باشیم، شعارزده و گلدرشت میشود. این از هنر کارگردان و نویسنده برمیآید که در پرداخت موضوع با چنین استعدادی، طوری هوشمندانه برخورد کرده که به این دام نیفتد و هنرمندانه حرفش را مطرح کند. به همین جهت برای فیلمنامه خیلی وقت گذاشتیم و سعی کردیم در بافتی ظریف به آن برسیم. مهمترین تمهیدمان برای پرهیز از شعارزدگی، انتخاب لحن طنز بود؛ لحن طنزی که البته طراحی داشت چون ممکن بود به هجو تبدیل شود و این نقطه خطر کار بود. لحن طنزی را انتخاب کردیم که در موقعیتها کمدی اما در اجرا، جدی باشد تا هم مخاطب را همراه کند و هم وقتی حرفش را مطرح میکند به شعارزدگی متهم نشود.
اگر چه فیلم کوتاه «نوشابه مشکی» بیش از آنکه درباره مهدی باکری باشد درباره یکی از گفتههای معروف اوست اما همزمانی ساخت این فیلم کوتاه با «موقعیت مهدی» و حتی عرضه همزمان آن با نسخه سریالی این فیلم ممکن است برای مخاطب سؤالبرانگیز باشد که چه اتفاقی و چه الزامی فیلمسازان را به فکر واداشته که بعد از سالها سراغ این سردار ملی بروند؟
در زمان طراحی کار اصلاً خبر نداشتیم که فیلمی درباره شهید باکری در حال تولید است. در شهرک دفاع مقدس و در زمان فیلمبرداری متوجه شدیم در جای دیگری از شهرک همزمان فیلمی درباره شهید باکری ساخته میشود. اگرچه فیلم ما درباره شهید باکری نیست و یک جمله از ایشان را دستاویز قصه کردهایم با وجود این شخصیت شهید باکری آنقدر جذاب است که میشود در آثار متعدد از وجوه مختلف این شهید بزرگوار گفت. قصدمان این بود که با پایان جشنوارههایی که شرایط حضورش را داشتیم فیلم را به نمایش عمومی بگذاریم و 31 شهریور و هفته دفاع مقدس بهترین فرصت بود.
از شاخصههای قابل توجه این فیلم کوتاه لحن طنز آن است. «نوشابه مشکی» نه تراژدی است و نه کمدی صرف. بر چه مبنایی تصمیم گرفتید با نگاه طنز به این موضوع بپردازید؟
برای پاسخ به این سؤال به جمله آقای پایدار استناد میکنم که جدیت نظام آفرینش آنقدر زیاد بوده که بشر نیاز به اکسیری به نام شوخطبعی و خنده داشته تا بتواند آن را تحمل کند. با همین منطق تصمیم گرفتیم در طرح حرفی که اینقدر جدی است، شوخطبعی بیشتری داشته باشیم. لازم بود مضمونی که برایمان خیلی مهم است را جوری ارائه کنیم تا مخاطب با آن ارتباط بگیرد. راهکار اصلی استفاده از لحن طنز بود که البته کار راحتی هم نبود. شهادت و کشته شدن در راه خدا امر مهم و مقدسی است و باید طوری به آن میپرداختیم که هجو مسأله شهادت نباشد. به همین دلیل طراحی شوخیها خیلی سخت بود و اجرای آن سختتر.
این نوع طنز حاصل انتخاب و رویکرد شما در پردازش مضمون است؟
بخش مهمی از طنزی که در کار میبینید برگرفته از زیست خود فیلمساز است. محمد پایدار در عین حال که بسیار جدی است شوخ طبع و شیرین است.
نگران نبودید که پرداختن به دفاع مقدس و البته همراهان یکی از سرداران ملی با روایت طنازانه و چاشنی طنز بازخورد منفی از سوی نهاد و سازمانهای مرتبط ایجاد کند؟
مجموعه باشگاه فیلم سوره ثابت کرده وقتی تصمیم به ساخت اثری دارد که به درستی حرفش اطمینان دارد، خیلی ترس ندارد از اینکه حرفش را بزند. ما ترس سازمانی نداشتیم ولی خودمان ترس داشتیم. میترسیدیم با این موضوع به این مهمی که برای خودمان هم خیلی ارزشمند بود طوری برخورد شود که به هجو برسد. الحمدلله در طراحی و اجرا این اتفاق نیفتاد.
در صحنه جدا شدن دست وحید، کاراکتری که او را حمل میکند دیالوگی دارد با این مضمون که «هیچ انسانی کامل نیست» این طنز تیغ دولبه است. هم میتواند از مخاطب خنده بگیرد و هم ممکن است این ترس و نگرانی را ایجاد کند که احتمالاً شوخی با مفاهیمی همچون جانبازی سبب دلخوری نشود. چقدر با این دست ملاحظات مواجهه بودید؟
برخی از ملاحظات به معنای سانسور نیست. ما خودمان تصمیم داشتیم مدلی شوخی نکنیم که شوخی با مسأله جانبازی و شهادت برداشت شود. تا به حال چنین بازخوردی از مخاطب نگرفتهایم دلیلش هم این است که سعی کردیم به صورت جدی مسأله را اجرا کنیم در حالی که شوخی و طنز بود.
اساساً به نظر شما در ساخت این آثار مرز مشخصی برای نیفتادن به ورطه هجو وجود دارد؟ ملاک و معیار خودتان چه بود؟ این حد را چطور لحاظ کردید؟
به جهانبینی فیلمساز برمیگردد که چقدر به موضوعی که در بارهاش فیلم میسازد معتقد است. اگر این اعتقاد در فیلمساز وجود داشته باشد و اگر نوع نگاهش به مسأله درست باشد حتماً ناخودآگاه طوری با موضوع برخورد میکند که به ورطه هجو نیفتد. فیلمسازی که با این مضامین زندگی کرده باشد و طول و عرض آن را خوب درک کرده باشد در اجرا هم انتخابی میکند که به این ورطه نیفتد. هر چند این کار، کار سختی است و باید به واقع هنرمندانه به آن پرداخت. محمد پایدار این توانایی را داشته و این کار را کرده است.
لحن و روایت فیلم در بخشهایی برای مخاطب یادآور و تداعی کننده فیلمهایی همچون «لیلی با من است» و «ضد گلوله» است. خودتان زمان ساخت این آثار را مدنظر داشتید؟
به هیچ وجه قصد و نیتمان از ابتدا این نبود که فیلمی شبیه به این دو اثر بسازیم. وقتی ژانر دفاع مقدس را انتخاب میکنید و به آن لحن کمدی میدهید ممکن است شبیه به همین آثار شود. در واقع این تداعی شباهت انتخابی نبود بلکه اتفاقی بود که در روند ساخت فیلم به آن رسیدیم یعنی در جریان تولید به این مسیر رسیدیم.
بــــرش
سپیده
شریعت رضوی
روزنامهنگار
وقتی میگن خدا، یاد چی میافتی؟
سالهاست که مدیران و مسئولان حوزه فرهنگ و هنر درباره پرداختن به قهرمانان معاصر در زمینههای مختلف سخن به میان میآورند و بر ساخت آثاری مرتبط با زندگی و فعالیت آنان تأکید دارند. در این میان 8 سال دفاع مقدس به واسطه تراژیک بودن قصهها و روایتهای ناگفته بیشتر مورد توجه فیلمسازان قرار گرفته است. اینکه چه قدر از داستانهای جنگ تحمیلی و رشادتهای شیرمردان و زنان توسط فیلمسازان به تصویر کشیده و ماندگار شده است، موضوع این یادداشت نیست بلکه قصد داریم بگوییم روایتهای برآمده از دل ماجرا تا چه میزان اثرگذار بوده و گرفتار کلیشه نشده است. «موقعیت مهدی» نمونه شاخص یک اثر سینمایی است که با پرداخت به زندگی حمید و مهدی باکری توانست روایت تازهای از دفاع مقدس داشته باشد و در ذهنها ماندگار شود. اما کسی تصور نمیکرد که فیلم کوتاه «نوشابه مشکی» به کارگردانی محمد پایدار و تهیهکنندگی محمدجواد موحد که محصول مرکز فیلم جوان سوره و تولید شده در باشگاه فیلم سوره است و همزمان با نخستین ساخته هادی حجازیفر در شهرک دفاع مقدس ساخته شده بتواند سر زبانها بیفتد و افتخاراتی کسب کند؛ اثری که عنوانش جذاب است و هوشمندانه انتخاب شده و در همان ابتدا دستش برای مخاطب رو نمیشود. این اثر در ژانر دفاع مقدس با زبانی طنازانه داستان یکی از همرزمان شهید مهدی باکری و جمله معروف ایشان یعنی «خدایا مرا پاکیزه بپذیر» است. شاید همین مسأله کارگردان را بر آن داشت که اثرش را میان کمدی و تراژدی خلق کند چراکه مخاطب با نمونههای مشابه و پیشین مانند «لیلی با من است»، «اخراجیها» و... که فیلم دفاع مقدسی با روایتی طنازانه هستند، ارتباط برقرار کرده است. اگرچه موضوع اصلی این اثر شهادت است اما یکی از نقاط قوت این اثر استفاده درست و بجا و نقطهگذاری شده شوخیهایی است که مخاطب را به خنده وامیدارد. درباره این اثر و ویژگیهایش و همچنین نقاط قوت و ضعف آن ساعتها میتوان صحبت کرد اما ذکر این نکته ضروری است که «نوشابه مشکی» توانست موضوع مهم «حقالناس» را به دور از کلیشههای ذهنی برای مخاطب به تصویر بکشد؛ ایدهای که حتی به اندازه یک سر سوزن میتواند مسیر دنیوی و اخروی یک فرد را تغییر دهد. تبدیل این ایده به زبان سینما آن هم در قالب فیلم کوتاه، قطعاً کار ویژهتری بوده که کارگردان به دور از شعارزدگی از پس آن برآمده است. پیشنهاد میکنم تماشای آنلاین و رایگان این اثر را که در پلتفرمهای فیلیمو و فیلمنت عرضه شده است از دست ندهید چراکه شاید تلنگری برای همه ما و آنچه که طی روز اتفاق میافتد، باشد!