روایت شنیدنی آیت‌الله جوادی آملی از ابلاغ پیام تاریخی امام به شوروی

گورباچف فهمید نامه امام پیام تعلیم است نه تسلیم


آیت‌الله العظمی جوادی آملی در رد شانه خالی کردن عده‌ای از شرکت در انتخابات گفت: این درست نیست؛ بالاخره کشور را باید اداره کرد و به هر وسیله افراد را قانع کرد. کشور را نمی‌شود که رها کرد. اینطور نیست که اگر من نروم و شما نروید مشکلات حل شود. باید یک راه‌حل پیدا کنند تا آن را اداره کنند.
 برنامه «حضور» در قسمت جدید خود، در دیدار با «حضرت آیت‌الله عبدالله جوادی آملی»، با این فقیه، فیلسوف، عارف، مفسر قرآن و مرجع تقلید شیعیان به گفت‌و‌گو نشست. در این دیدار، حضرت آیت‌الله جوادی آملی خاطراتی شنیدنی از ماجرای ابلاغ پیام تاریخی امام خمینی(ره) به رئیس‌جمهور شوروی و همچنین خاطراتی از دیدارشان با رهبر معظم انقلاب نقل کرد. آیت‌الله جوادی آملی همچنین نکات ارزنده‌ای در خصوص مسأله حجاب و وجوب حضور در انتخابات بیان کرد. گزیده ای از سخنان آیت الله جوادی آملی در این برنامه را به نقل از جماران در ادامه می‌خوانید؛

در ۱۳ دی ماه ۱۳۶۷ پیام تاریخی امام خمینی(ره) به گورباچف آخرین رئیس جمهوری‌شوروی مبنی بر دعوت وی به دین اسلام و کنار گذاشتن خدازدایی و مارکسیسم توسط سه فرستاده ویژه یعنی آیت‌الله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و خانم دباغ به گورباچف ابلاغ شد.


رئیس‌جمهور شوروی فهمید که این پیام تعلیم است، نه تسلیم
آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی در خصوص این دیدار و اثرات پیام تاریخی امام برای رئیس‌جمهور شوروی اظهار داشت: گورباچف خیال می‌کرد که این نامه، یک استوارنامه است که سفرا تقدیم و تسلیم می‌کنند؛ بعد فهمید که این پیام تعلیم است، نه تسلیم. به او فهمانده شد که ما آمده‌ایم تعلیم بکنیم نه تسلیم اما خیلی ادب کرد.
وی افزود: تقریباً یک ساعت و پنج دقیقه طول کشید تا ما سطر به سطر نامه را به این آقا بفهمانیم. او یک فرد جهانی بود و نهایت ادب را کرد و تا آخر هم خوب گوش کرد. بعد از خواندن نامه، ایشان خیلی فکر کرد که چه بگوید؛ جملات و تعارفاتی هم گفتند که مثلاً متشکریم و اینها و تنها جمله‌ای که توانست بگوید این بود که این فقط دخالتی است در امور داخلی کشور و این قابل قبول نیست.


به گورباچف گفتیم آیا تا به حال فکر کردید که بعد از مرگ چه خواهید شد؟
آیت‌الله جوادی آملی خاطرنشان کرد: در جواب گفتیم که جناب عالیجناب گورباچف! این خاک پهناور شوروی آسمانی دارد، زمینی دارد، دریایی دارد، زیرِ دریایی دارد؛ تمام آن چیزی که مربوط به آسمان شوروی است، در اختیار شماست و کسی دخالتی در این نکرده است. این نامه کاری به این سرزمین و دریا و عمق دریاهای شوروی ندارد و هر کاری خواستید انجام دهید. این نامه با جان شما کار دارد؛ شما وقتی می‌میرید، یا مثل درختی است که خشک می‌شود و به هیزم تبدیل می‌شود یا مثل پرنده‌ای که از قفس آزاد می‌شود؛ هیچ فکر کرده‌اید؟ گفتیم این نامه به این کار دارد.


راز هشدار هوشمندانه امام درباره مکر امریکا بعد از فروپاشی شوروی
وی ادامه داد: خدا امام را قرین رحمت کند که این از هوش امام بود که در آن نامه اشاره کرد که مبادا جاسوس‌های امریکا شما را از راه به در بکنند که بعد از مدتی هم شوروی دچار فروپاشی شد. یکبار این سؤال را از یک فرد کمونیست روس که با مترجم پاکستانی‌اش اینجا آمده بود، پرسیدم که به نظر شما چرا نامه امام در گورباچف کم اثر کرد و بعد هم شوروی منقلب شد و یلتسین روی کار آمد؟ ایشان گفت که چون وزیر خارجه آن وقت، ادوارد شواردنادزه بود که جاسوس امریکا بود و نشانه‌اش این است که بعد از فروپاشی‌ شوروی، او رئیس جمهور گرجستان شد.


امام نه بی‌جا حرف می‌زد و نه می‌ترسید
مرجع تقلید شیعیان، این رفتار امام را مصداقی از شجاعت ایشان نیز دانست و گفت: در آن عصر که آنطور فدائیان را اعدام کردند و مخالفان را می‌کشتند و سلاح می‌کشیدند، امام در آن عصر می‌گوید قسم به خدا که من اهل ترس نیستم. خب یک چیزی هست دیگر. اگر آدم بی‌حساب به آب بزند می‌شود تهور که رذیلت است و فضیلت نیست. امام واقعاً در محدوده‌اش بود. نه بی‌جا حرف می‌زد و نه می‌ترسید.


بسیاری از موفقیت‌های دوران طلبگی و تحصیلم را مدیون همسرم هستم
وی با اشاره به ویژگی‌های همسر مرحومه‌شان با بیان اینکه بسیاری از موفقیت‌های دوران طلبگی و تحصیل را مرهون صبر و همراهی همسرم هستم، اظهار داشت: من چون طلبه و بسیار برای درس و تحصیل مشتاق بودم و می‌خواستم از محضر علامه طباطبایی استفاده کنم، بعد از ازدواج مجبور شدم که ۴ سال از آمل به قم بروم و دور از ایشان زندگی کنم. ۴ سال وضع ما این بود اما یک بار نگفت من جوانم این چه وضع زندگی کردن است.
آیت‌الله جوادی آملی با ذکر خاطره‌ای در این خصوص افزود: این اواخر که از بیمارستان آمدند و با واکر حرکت می‌کردند، من در اتاق مشغول مطالعه بودم که کسی زنگ زد. ایشان در آشپزخانه بودند. تلفن را آوردند. هیچ وقت چیزی را یک دستی به من نداد. گفت شما‌ داری درس می‌خوانی. مرتب یک استکان چای و لیوان آب می‌آورد؛ نه به خاطر اینکه ما مقامی داشتیم. گفتند که تو‌ داری درس می‌خوانی و من مواظبم و احترام می‌گذارم.


حکم فقهی که فقط علامه طباطبایی رعایت می‌کرد
وی با ذکر خاطره‌ای از لطافت روح علامه طباطبایی در مراعات حال موجودات و توجه و دقت ایشان به تقید عملی به احکام فقهی بیان داشت: یک روزی در بهار یا اوایل پاییز خدمت ایشان رسیدم. هوا گرم بود. قبلاً رسم این‌گونه بود که هر کسی در منزلش چند عدد مرغ و خروس داشت چون آن زمان بازار مرغ فروشی نبود و مثلاً اگر میهمان می‌آمد، از همین چیزهایی که در خانه است، استفاده می‌کردند. منزل علامه هم یک تراس داشت که در باز بود و این مرغ‌ها گاهی از حیاط می‌آمدند سمت تراس و گاهی که در باز بود، داخل هم می‌آمدند. آقا ورود مرغ‌ها را که دیدند گفتند اینها اینجا هستند و همین جا پیر می‌شوند و می‌میرند.
این فقیه و حکیم اسلامی ادامه داد: ما این را در فقه خواندیم و در درس هم گفتیم ولی نه ما عمل کردیم نه اساتید ما. آن چیزی که ما در فقه خواندیم و در درس گفتیم و اساتید ما در درس گفتند، این است که حیوانی که خود آدم تربیت کرده است و بزرگ کرده و مواظبت کرده است را نکشید. مرغ می‌خواهید از جای دیگر بخرید. این مصلحت نیست. عاطفه اجازه نمی‌دهد. این نهی در دین است و وظیفه رسمی ماست و فقه رسمی ماست. ما هیچ کس را ندیدیم که به این دستور فقهی عمل کند، جز علامه طباطبایی. ایشان فرمود اینها اینجا هستند، خودشان پیر می‌شوند و می‌میرند. به گفته فرزند علامه، ایشان حتی یک خروس داشتند که ۲۰ سال عمر کرد و پیر شد و مرد. این دین است. دین مگر اجازه می‌دهد که به زن یا کس دیگری بی‌احترامی شود؟


در اسلام زن و مرد از نظر روح یکسانند
این مرجع تقلید شیعیان با اشاره به کتاب «زن در آیینه جمال و جلال» گفت: این کتاب در جامعةالزهرای قم درس شد. در آن ثابت شد که ما -انسان- دو قسم زن و مرد نداریم. بدن‌ها تفاوت دارد اما روح نه زن است نه مرد. از شما سؤال می‌کنم که عدالت زن است یا مرد؟ عدالت که بدن ندارد. آیا عقل زن است یا مرد؟ روح انسان هم نه زن است و نه مرد.
آیت‌الله جوادی آملی خاطرنشان کرد: یک مرتبه است ما می‌گوییم زن و مرد نداریم و زن و مرد مال بدن است چون روح زن و مرد نیست. دیگری که غرب است، روح را منکر است و می‌گوید همین است و اینها با هم یکسان‌اند. این دوتا حرف است؛ ما می‌گوییم زن و مرد با هم فرق ندارند برای اینکه زن و مردی نیست اما آنها می‌گویند زن و مرد با هم فرقی ندارند چون هر دو یکسان هستند؛ او برهنگی می‌طلبد. نظرم این است که قطب فرهنگی در درجه اول است و قطب سیاسی در درجه دوم و بقیه مطالعه می‌خواهد.

روایت مردی که در آن سوی کره زمین، آزادی اسلامی را می‌طلبید
وی افزود: اوایل انقلاب یعنی سال ۶۱ یک سمیناری در لندن تشکیل شد و متولی و بنیانگذار آن جمهوری اسلامی بود. مسئولیت آن هم به عهده ما بود که آن موقع در شورای عالی قضایی بودیم؛ مرحوم آقای دکتر حبیبی و آقایان دیگر هم در این هیأت بودند. ما به لندن رفتیم. آنجا یک مَهدی بود مربوط به دکتر کریم صدیقی که صاحب آن مهد بود و به کسی که مؤسسه‌ای  می‌خواست تا سمیناری برگزار کند، اجاره می‌داد. جمهوری اسلامی آن وقت چیزی در لندن نداشت و از همین دکتر صدیقی برای ما اجاره کردند. او هم گرایشش به ایرانی‌ها خوب بود. آدم متشخصی بود و پاکستانی هم بود.
این مرجع تقلید شیعیان بیان کرد: چون مسئولیت این گروه با من بود، بعد از اینکه سخنرانی تمام شد و بیرون آمدیم، یک آقایی دنبال من راه افتاد و گفت حاج آقا من یک کاری دارم. ما رفتیم در همان سالن یک جایی نشستیم و او گفت حاج‌آقا ما در شهری زندگی نمی‌کنیم که اسم شهرمان شناخته شود؛ ما هر جایی می‌رویم باید شناسنامه‌مان هم همراهمان باشد؛ گفتم بفرمایید. دست در جیبش کرد و نقشه‌ای در آورد و گفت این نقشه شهر و استان ماست. دیدم دستش را گذاشت روی اقیانوس آرام و رفت نزدیک قطب و یک نقطه‌ای پیدا شد که جزیره بود و گفت ما اینجا زندگی می‌کنیم. گفت سلام ما را به مردم ایران برسانید و بگویید رسانه‌هایتان را گویا کنید. بفرمایید که شما چه کار کردید که آزاد شدید که ما هم همان کار را انجام دهیم.


کشوری که سرش به تنش بیارزد هر کسی به آن احترام می‌گذارد
وی ادامه داد: آن مربوط به قطب فرهنگی بود که اگر کسی معتقد است که خدا فرموده تو باید فقط با همسر خودت باشی و راه دیگری نروی، اگر قطب فرهنگی اثر کرد که کرد، وگرنه قطب سیاسی. حالا در همان سفر یا سفر دیگری که داشتیم به ایران برمی‌گشتیم، این مربوط به قطب سیاسی است. در مسیر برگشت، هنوز هواپیمایمان به زمین فرودگاه نرسیده بود، میهماندار رفت نزدیک کابین و سلام کرد و از مسافران عذرخواهی کرد و بعد پیج کرد که خانم‌ها آقایان ما تا چند لحظه دیگر وارد فرودگاه مهرآباد می‌شویم؛ به احترام جمهوری اسلامی حجابتان را رعایت کنید. همانجا مسیحی، کلیمی، یهودی، کمونیست، همه خانم‌ها روسری‌هایشان را روی سرشان گذاشتند. کشوری که سرش به تنش بیارزد هرکسی به آن احترام می‌گذارد اما کشوری که باز باشد و هیچ قانون و نظامی نداشته باشد، خب بی‌احترام می‌ماند؛ پس دو قطب است؛ یا قطب فرهنگی است یا سیاسی -اجتماعی.آیت‌الله جوادی آملی در رد شانه خالی کردن عده‌ای از شرکت در انتخابات گفت: این درست نیست؛ بالاخره کشور را باید اداره کرد و به هر وسیله افراد را قانع کرد. کشور را نمی‌شود که رها کرد. اینطور نیست که اگر من نروم و شما نروید مشکلات حل شود. باید یک راه‌حل پیدا کنند تا آن را اداره کند.


حاج قاسم کفنش را آورد امضا کنم
این متفکر و اندیشمند اسلامی با ذکر خاطره‌ای از حضور شهید حاج قاسم سلیمانی اظهار داشت: ایشان وقتی که آمده بود اینجا و حرف‌ها را گوش داده بود، بعد از اینکه رفقا رفتند، گفت حاج آقا عرضی دارم و کفنش را درآورد و به من نشان داد و گفت که امضا کنید، این خاطره ما از ایشان است وگرنه ما حرف‌های معمولی داشتیم ولی خاطره نیستند.


همسران با هم محترمانه رفتار کنند
آیت‌الله جوادی آملی با توصیه به همسران در رعایت احترام متقابل، گفت: رعایت احترام متقابل یعنی اگر دست مرد کوتاه است خانم‌ها چیزی نخواهند و مرد اگر دستش بلند است، کوتاهی نکند. بله باید محترمانه رفتار کنند. این میوه اگر یک گوشه بگذارید اینجا و بدهی دست آقا، خب یک میوه است ولی اگر بگذارید توی سینی و دودستی تقدیم کنید، باز هم همان میوه است اما این محترمانه است؛ این با انسانیت او هماهنگ است ولی آن رفتار دیگر فقط با شکم او هماهنگ است.


زن کرامت و حرمت دارد
وی گفت: با زن این‌گونه باید رفتار کرد. زن کرامت و حرمت دارد. با ما که فرقی ندارد. بگوید بفرمایید چه نیاز دارید؟ چه فرمایشی دارید؟ چه چیزی لازم است؟ همینجوری‌ داری می‌روی بیرون بگویی چه می‌خواهی که نمی‌شود. ما تا آنجایی که برایمان مقدور است، بیان کنیم، اصلاح کنیم، راهنمایی کنیم؛ اگر کسی گوش داد که نتیجه می‌گیریم ولی ساکت بودن مصلحت نیست؛ آدم آن چیزی که به ذهنش بیاید یا منفعت است یا قطب فرهنگی است یا قطب اجتماعی است؛ گفتن را بگوید، راهنمایی را بکند، تذکر را بدهد؛ حالا نشد امیدواریم که بشود.


حجتی برای شانه خالی نکردن از عمل به تکلیف
آیت‌الله العظمی جوادی آملی خاطرنشان کرد: این طور نیست که بگویی به من چه؟ اینکه نمی‌شود. انسان باید بگوید و ان‌شاءالله اثر می‌کند. یک بیان نورانی از امام محمد باقر(ع) هست که می‌گوید «بَلِیةُ اَلنَّاسِ عَلَینَا عَظِیمَةٌ إِنْ دَعَوْنَاهُمْ لَمْ یسْتَجِیبُوا لَنَا وَ إِنْ تَرَکنَاهُمْ لَمْ یهْتَدُوا بِغَیرِنَا»؛ می‌فرمایند وضع مشکلی پیدا کردیم، که نمی‌توانیم بگوییم بگذار تا این بیفتد؛ این حرف ما نیست اما کار سنگینی است؛ چون می‌گوییم بیایید راهنمایی کنیم ولی نمی‌آیند و اگر رها کنیم، راه دیگری هم غیر از این نیست ولی ما تا جایی که ممکن است باید راهنمایی کنیم.

 

بــــرش

روایت مردی که در آن سوی کره زمین، آزادی اسلامی را می‌طلبید
 آیت الله جوادی آملی: اوایل انقلاب یعنی سال ۶۱ یک سمیناری در لندن تشکیل شد و متولی و بنیانگذار آن جمهوری اسلامی بود. مسئولیت آن هم به عهده ما بود که آن موقع در شورای عالی قضایی بودیم؛ مرحوم آقای دکتر حبیبی و آقایان دیگر هم در این هیأت بودند. ما به لندن رفتیم. آنجا یک مهدی بود مربوط به دکتر کریم صدیقی که صاحب آن مهد بود و به کسی که مؤسسه‌ای  می‌خواست تا سمیناری برگزار کند، اجاره می‌داد. جمهوری اسلامی آن وقت چیزی در لندن نداشت و از همین دکتر صدیقی برای ما اجاره کردند. او هم گرایشش به ایرانی‌ها خوب بود. آدم متشخصی بود و پاکستانی هم بود.
مرجع تقلید شیعیان بیان کرد: چون مسئولیت این گروه با من بود، بعد از اینکه سخنرانی تمام شد و بیرون آمدیم، یک آقایی دنبال من راه افتاد و گفت حاج آقا من یک کاری دارم. ما رفتیم در همان سالن یک جایی نشستیم و او گفت حاج‌آقا ما در شهری زندگی نمی‌کنیم که اسم شهرمان شناخته شود؛ ما هر جایی می‌رویم باید شناسنامه‌مان هم همراهمان باشد؛ گفتم بفرمایید.
دست در جیبش کرد و نقشه‌ای در آورد و گفت این نقشه شهر و استان ما است. دیدم دستش را گذاشت روی اقیانوس آرام و رفت نزدیک قطب و یک نقطه‌ای پیدا شد که جزیره بود و گفت ما اینجا زندگی می‌کنیم. گفت سلام ما را به مردم ایران برسانید و بگویید رسانه‌هایتان را گویا کنید. بفرمایید که شما چه کار کردید که آزاد شدید که ما هم همان کار را انجام دهیم.