منافع ملی و حمله به مبانی دشمن
حسام الدین برومند
سردبیر
چندی پیش رهبر حکیم انقلاب در دیدار فضلا و روحانیون مطرح کشور از ضرورت تهاجم به مبانی جبهه دشمن گفتند. این نکته کلیدی و راهبردی هر چند در ذیل موضوع «تبلیغ» بود ولی ناگفته پیداست که باید در برابر دشمن علاوه بر پدافند، دست به آفند زد. این در حالی است که دشمن در دشمنی خودش از همه ظرفیتها و نقشهها بهره میبرد تا اهداف شوم خودش را عملی و اجرایی کند. برای همین است که «سانتزو» در کتاب «هنر جنگ»، مینویسد: بهترین اقدام علیه دشمن، حمله به «استراتژی دشمن» است. اما مسألهای که این نوشته دنبال میکند توجه دادن به پشت پرده برخی تحرکات و ایدههایی بود که نه تنها انگیزه و ارادهای نداشت که به مبانی جبهه دشمن، حمله کند بلکه در خیلی از بزنگاهها و صحنهها در پوشش آنچه واقعگرایی میدانستند، عملاً کار را بر زمین نهادند و منتظر بستن با کدخدایی شدند که بارها نقض عهد کرده بود.
واقعاً یکی از مشکلات جدی کشور، تفکری بود که میپنداشت کلید حل مشکلات در بیرون از مرزهاست و یکی از آفات این تفکر، شرطی کردن اقتصاد کشور به مذاکراتی بود که باید آن را «تله مذاکره» نامید!
این نکته را هم باید اضافه کرد که آن تفکر، موضوع «اقتصاد مقاومتی» را به حاشیه برد؛ در حالیکه اقتصاد مقاومتی یک اندیشه تجربه شده در دنیاست و فقط اختصاص به جمهوری اسلامی ایران ندارد. همچنانکه رهبر انقلاب با هشدار نسبت به این مسأله، دلیل پیشرفتهای علمی و صنعتی امریکا در یکصد و پنجاه سال گذشته را بهکارگیری اقتصاد مقاومتی دانستند و خاطرنشان کردند: «البته امریکاییها این اندیشه را در جهت مادیگری و پول به کار گرفتند اما همین تجربه پذیرفته شده جهانی را میتوان با جهتگیری متعالیتری به کار گرفت.»(دیدار با دانشجویان بسیجی مدالآور دانشگاه شریف: 13دی95) بنابراین تفکری که ژست رئالیستی میگرفت، هم اقتصاد مقاومتی را ابتر گذاشت و هم سیاست خارجی را به بیراهه برد و پیش از این تجربه تلخ، ارادهای هم برای مقابله با دسیسهها و نقشههای دشمن نداشت، چه برسد به آنکه بخواهد حداقل در حوزه جنگ نرم، به مبانی فکری جبهه دشمن حمله کند.
نتیجه این وادادگیها، ترک فعلها و بیعملیها منجر به انباشت انبوهی از پروژههای نیمه تمامی شد که اکنون هر چه میگذرد بیشتر عیان و نمایان میشود. خیلی دور نرویم و همین چند روز اخیری که رئیس دولت سیزدهم به کهگیلویه و بویر احمد سفر کرد، نشان میدهد که پتروشیمی گچساران 17 سال معطل بوده و اکنون با رویکرد توسعهای این دولت جان دوبارهای گرفته است. یا میتوان به سد چمشیر اشاره کرد که بالاخره پس از 19 سال به نتیجه رسید. عجیب نیست که در دوره آقایانی که مدعی بودند زبان دنیا را بلدند بیشتر تعطیلی واحدهای صنعتی را شاهد بودیم و باز از باب نمونه میتوان به کارخانه قند یاسوج اشاره کرد که پس از یک دهه تعطیلی در نهایت با پیگیریهای دولت سیزدهم به چرخه تولید بازگشت. همچنانکه انتظار 28 ساله زاگرس نشینان به پایان رسید و پروژه بزرگ و ملی محور ترانزیتی پاتاوه- دهدشت به بهره برداری رسید.
و بالاخره باید گفت همه شواهد و قرائن نشان میدهد که دولت سیزدهم، هم مسیر اقتصاد مقاومتی را دنبال میکند و هم با تکیه بر توان داخلی، پروژههای ملی را به سروسامان میرساند و هم از سوی دیگر در سیاست خارجی توانسته نظم نوین منطقهای را در پی احیای سیاست همسایگی دنبال کند و هم جغرافیای گمشده دیپلماسی را با سفر به قاره آفریقا به عنوان قاره فرصتها مورد بهرهبرداری قرار بدهد و در نهایت با «تولید قدرت» در ساحت حکمرانی، در جایگاهی قرار بگیرد که در میدان عمل به مبانی جبهه دشمن، دست به تهاجم بزند و مدافع منافع ملی باشد.