گفت‌و‌گو با امیرعلی ابوالفتح کارشناس مسائل امریکا

پلن اصلی بایدن در قبال ایران شکست خورده است

امریکا می‌خواهد از نظم خود در منطقه پاسداری کند و ایران هم به دنبال برهم زدن آن است. اما تحولات یک دهه اخیر نشان می‌دهد، ضربه سنگین و تقریباً جبران ناپذیری به اراده امریکا وارد شده است و ایران توانسته به اهداف نسبی خود دست یابد

دولت «جو بایدن» بواسطه تجربه ناکامی‌های پی در پی سیاست خارجی‌اش در قبال جمهوری اسلامی زیر ضرب انتقادات گسترده داخلی قرار گرفته است. جلسه اخیر سنا و مقام‌های ارشد دولت امریکا که به طرح انتقادات گسترده از نتایج سیاست خارجی کاخ سفید انجامیده گویای وضعیت متزلزل دولت است. امیرعلی ابوالفتح در گفت‌و‌گو با «ایران» دلایل این شکست را تبیین کرده است.

سناتورهای امریکایی در جلسه محرمانه‌ای که با مقام‌های ارشد کاخ سفید در رابطه با ایران برگزار کرده‌اند، سیاست خارجی «جو بایدن» را با انتقادات گسترده‌ای روبه رو کردند. منتقدان ارتقای قدرت و موقعیت منطقه‌ای جمهوری اسلامی را به شکست راهبرد کاخ سفید و سردرگمی تصمیم گیرندگان در قبال جمهوری اسلامی مرتبط دانستند. شما نتایجی را که از رهاورد سیاست خارجی «بایدن» نسبت به ایران حاصل شده چطور می‌بینید؟
منظور اصلی از شکست در عرصه سیاست خارجی در برابر ایران، مشخصاً برنامه هسته‌ای و برجام است. جو بایدن در زمان نامزدی انتخابات ریاست جمهوری امریکا، مقاله‌ای را در تابستان 2020 در CNN به تحریر درآورد و در آنجا گفت که ما آماده بازگشت به برجام هستیم. او همچنین از دولت مستقر یعنی دولت دونالد ترامپ انتقاد کرد که با خروج از برجام منافع امریکا را به خطر انداخته است. بایدن اما نکته‌ای را هم در آن مقاله مطرح کرد که سبب شد تا الان بازگشت امریکا به توافق محقق نشود. این نکته آن است که دولت بایدن همچون دولت ترامپ و حتی مانند دولت اوباما، برجام را کافی نمی‌داند و معتقد است که این توافق نیاز به یکسری اصلاحات دارد که شامل متن سند برجام نیز هست که اصطلاحاً به آن برجام پلاس گفته می‌شود؛ یعنی آنها می‌خواهند در یک سری جداول زمانبندی این توافق از جمله بندهای «غروب آفتاب» و قطعنامه ۲۲۳۱ از جمله در حوزه موشکی تغییراتی ایجاد شود تا برخی از تعهدات ایران طولانی‌تر یا حتی ابدی شود. در کنار آن، پرداختن به یک سری زیاده‌خواهی‌های امنیتی امریکا مطرح است که شامل فعالیت‌های دفاعی و موشکی ایران و فعالیت منطقه‌ای جمهوری اسلامی می‌شود. بعد از شروع جنگ اوکراین هم پرونده‌ای با اتهام کمک پهپادی ایران به روسیه مطرح شده که بهانه جدیدی است که دولت بایدن می‌خواهد از آن استفاده کند. از این جهت، دولت بایدن از یک طرف نمی‌خواهد به برجام 2015 بدون دریافت امتیازات چشمگیر برگردد و در عین حال نمی‌خواهد وارد دوران بدون برجام شود. یعنی اعلام کند که برجام دیگر وجود ندارد. اقدامی که باعث می‌شود ایران هم از برجام خارج شود و هیچ توافقی روی میز نباشد. از این جهت یک حرکت رفت و برگشتی بین این دو سر طیف را دنبال می‌کند؛ از یک طرف مدعی است دیپلماسی همچنان در دستور کار است و برجام توافق خوبی بوده که باید زمینه بازگشت ایران به تعهدات برجامی‌اش فراهم شود اما در عین حال خود هیچ اقدامی برای بازگشت به آن و اجرای تعهداتش انجام نمی‌دهد. این رویکرد کلان دولت بایدن از دو سال پیش شروع شده و فعلاً نشانه‌ای بر تغییر آن وجود ندارد. این در حالی است که چه بایدن انتخابات ریاست جمهوری را ببرد چه شکست بخورد و قدرت را به جمهوری خواهان واگذار کند، نگاه حاکمیتی ایالات متحده امریکا نسبت به ایران، تغییری نمی‌کند. این مسأله خیلی ربطی به ترکیب دولت در تهران و یا در واشنگتن ندارد. در حقیقت آنچه امریکایی‌ها می‌خواهند تحت فشار گذاشتن جمهوری اسلامی برای عقب‌نشینی از مواضع خود در چهارچوب توافق و تحمیل تعهدات بیشتر است.
 
اختلافات کنونی کنگره با کاخ سفید بر سر سیاست خارجی و بالاخص موضوع ایران، تنها ناظر به پرونده هسته‌ای است؟
اختلاف بین کنگره و کاخ سفید همیشگی است. طیف گسترده‌ای از انتقادات از کاخ سفید هم به ایران و مسأله برجام مربوط است. جمهوری خواهان تقریباً یکصدا دولت بایدن را محکوم می‌کنند به اینکه هیچ کاری انجام نمی‌دهد یا حالا خود را به خواب غفلت زده و قدرت بازدارندگی امریکا را از بین برده و دائم تأکید دارند که ایران نزدیک است که بمب اتم خود را بسازد و مواد لازم برای این کار را هم در اختیار دارد. مشخص است جمهوری خواهان در رقابت انتخاباتی از این بهانه استفاده کرده و هرآنچه را که دولت بایدن انجام داده، ناپسند می‌دانند. هرآنچه را هم که بایدن انجام ندهد، ناپسند می‌دانند. اما تعدادی از دموکرات‌ها هم با جمهوری خواهان هم‌نظر هستند؛ نه در حمله به سیاست‌های دولت بلکه معتقدند که بایدن مقداری انعطاف دارد و سعی می‌کند که از قدرت سخت امریکا همچون تشدید تحریم‌ها استفاده نکند. عموم کسانی که سیاست دولت بایدن را نقد می‌کنند، پیشنهادی هم ندارند. اغلب این افراد معتقدند که باید دیپلماسی و تحریم ادامه داشته باشد که ادامه هم دارد. از این جهت می‌توان گفت که در نوعی بلاتکلیفی و بن‌بست قرار دارند که وضع موجود در قبال ایران و برجام را نادرست قلمداد می‌کنند؛ اما پلن B هم وجود ندارد.
همان پلن A ادامه خواهد یافت که مقداری ممکن است تغییرات جزئی داشته باشد اما راهبرد کلان آن چیزی نیست که برخی تصور می‌کنند. کمتر کسی حتی در میان جمهوری‌خواهان رادیکال وجود دارد که معتقد باشد ورود به فاز نظامی به مصلحت امریکاست.

به نظر می‌رسد تحولاتی هم که در منطقه در پی بازگشایی رابطه ایران و عربستان به وقوع پیوسته است، دولت امریکا را با چالش‌های بیشتری روبه رو کرده است. از این منظر بفرمایید.
اگر بهانه‌های حقوق بشری، دموکراسی، هسته‌ای، موشکی و منطقه‌ای را کنار بگذاریم و به اصلی‌ترین نقطه اختلاف بین ایران و امریکا اشاره کنیم، می‌توان گفت این کشور از وضعیتی در غرب آسیا حمایت می‌کند که مبتنی بر نظمی است که خود حدود 60 یا 70 سال پیش، آن را ایجاد کرده است. این در حالی است که جمهوری اسلامی به دنبال تغییر آن وضعیت بوده است. این مهم دو کشور را طی دهه‌های اخیر رودر روی هم قرار داده است. امریکا می‌خواهد از نظم خود پاسداری کند و ایران هم به دنبال برهم زدن آن است و معتقد است این کشور باید به سیاست مداخله جویانه خود در منطقه‌ای که به آن تعلق ندارد، پایان دهد. اما تحولات یک دهه اخیر نشان می‌دهد، ضربه سنگین و تقریباً جبران ناپذیری به اراده امریکا وارد شده است و ایران توانسته به اهداف نسبی خود دست یابد.

مقام‌های امریکایی در پیگیری سیاست خاورمیانه‌ای خود بویژه در قبال ایران باید متوجه نگرانی‌های همپیمان خود یعنی رژیم صهیونیستی هم باشند. تحولات جدید منطقه بر روند این اتحاد چه تأثیراتی خواهد داشت؟
ارتباط بین امریکا و صهیونیست‌ها به گونه‌ای نیست که به ایران بستگی داشته باشد. این ارتباط قبل از اشغال فلسطین از سوی این رژیم هم وجود داشته اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر شده است. تلاش ایران در راستای به هم زدن نظم امریکایی در منطقه است که اسرائیل هم در شکل‌گیری آن نقش داشته است. بنابراین امریکایی‌ها خود را متعهد به حمایت از اسرائیل می‌دانند. از سوی دیگر، علیرغم همه شعارها و حرف‌هایی که زده می‌شود، به نظر من این رژیم صهیونیستی است که از سیاست‌های امریکا دنباله روی می‌کند. نه بالعکس. شاید برخی از امریکایی‌ها دوست داشته باشند که این‌گونه عنوان کنند امریکا گوش به فرمان رژیم صهیونیستی است اما من معتقد هستم که امریکایی‌ها شأن و جایگاه خود را به مراتب بیشتر از آن می‌دانند که از اسرائیل دنباله روی کنند. بنابراین، اسرائیل هم نمی‌تواند اقدامی انجام دهد که منافع امریکا تحت شعاع قرار بگیرد.

جستجو
آرشیو تاریخی