پس از معرفی مولانا به عنوان یک شاعر ترک

ابوعلی سینا هم افندی شد!

ترکیه در سریالی به نام «نابغه کوچک؛ ابن سینا» به دنبال معرفی این پزشک ایرانی به عنوان یک شخصیت ترک است

زهرا کشوری
دبیر گروه زیست‌بوم

 ترکیه تنها در سال 2019 بیش از سه میلیون دلار درآمد از برنامه‌ها و جشنواره‌های مربوط به مولوی داشت. بازدیدکنندگان موزه مولانا در قونیه، در سال 2017 حدود دو و نیم میلیون نفر بودند. این کشور از تک تارِ موی مولوی در قونیه هم درآمدزایی می‌کند. همسر رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه به همسران رؤسای جمهور کشورهای مختلف کتاب مولوی را به زبان ترکی هدیه می‌دهد. حالا ترکیه دست گذاشته است روی ابوعلی سینا. چند سال پیش مجسمه‌اش را در مقابل بیمارستانی به نام ابوعلی سینا در آنکارا نصب کرد و از آن به عنوان یک پزشک و پژوهشگر ترک نام برد. پنج سال قبل هم، شبکه «تی‌آر‌تی» ترکیه در برنامه‌ای تحت عنوان «شخصیت های ماندگار ترک در تاریخ» ابوریحان بیرونی، فارابی و ابن سینا را‌ ترکتبار و از مشاهیر ترکیه معرفی کرد. ترکیه به مجسمه‌سازی از ابن‌سینا بسنده نکرده است. شبکه تی‌آرتی ترکیه در حال ساخت سریالی به نام «نابغه کوچک؛ ابن سینا» است که بی‌شک هویت ایرانی آن را نادیده خواهد گرفت. تجربه مصادره مولوی توسط ترکیه نشان می‌دهد نه مجسمه روبه‌روی بیمارستان ابن سینا در آنکارا و نه سریال نابغه کوچک؛ ابن سینا تنها برنامه این کشور برای مصادره میراث ایران نیست.

مولانا به نام و کام ترکیه
وقتی یونسکو سال 2007 را به نام «مولانا» نامگذاری کرد، وزارت فرهنگ و گردشگری ترکیه چهار میلیون دلار وسط گذاشت تا قطار فرهنگی عشق و بردباری مولانا را روانه اروپا کند. برنامه مفصل بود؛ در واقع ترکیه قصد داشت به نام مولانا و به کام ترکیه هم مولانا را شاعری ترک معرفی کند که موفق شده است و هم گردشگران بیشتری از طریق موزه‌ها، عکس‌ها، نمایشگاه‌های چندرسانه‌ای، مراسم سماع و کنسرت‌های اشعار مولانا در ایستگاه‌هایی که این قطار در سراسر اروپا در آن توقف می‌کند، بیاورد. آنها حتی غذایی به نام «غذای مولانا» را برای سرو در واگن‌های این قطار تدارک دیده بودند. برنامه مفصل‌تر از آنچه در این گزارش می‌آید، نوشته شده بود. خبری از راه افتادن این قطار به سمت اروپا در دسترس نیست اما ترکیه موفق شد تا مولانا را به نام خود در جهان معرفی کند؛ حتی امروز برخی از آژانس‌های مسافرتی ایران که در حوزه گردشگری خروجی به سمت ترکیه فعالیت می‌کنند این کشور را در تبلیغات خود به نام سرزمین مولانا و رقص سماع معرفی می‌کند.

برنامه مفصل ترک‌ها برای ابن‌سینا
بنابراین ترکیه برای ابن سینا هم برنامه مفصلی دارد اما در این سوی مرز هیچ خبری نیست. ترکیه و برخی دیگر از کشورهای اطراف در حالی به دنبال مصادره میراث معنوی و ناملموس ایرانی هستند که همین میراث می‌تواند زبان دیپلماسی ایران با کشورهای فارسی زبان منطقه برای حل مناقشات فی مابین باشد، اما مسئولان فرهنگی کشور هرگز برنامه‌ای برای استفاده از آن نداشته‌اند. بسیاری در زمانی که غنی، رئیس جمهور افغانستان بود راهکار حل مناقشه آبی بین ایران و افغانستان بر سر هیرمند را برگزاری کنسرت‌هایی باحضور خوانندگان آواز سنتی ایرانی در افغانستان می‌دانستند و می‌دانند؛ چون مذاکره تنها راه دیپلماسی نیست. زبان فارسی می‌تواند بهانه‌ای برای حضور گردشگران فارسی زبان در خراسان رضوی به مقصد مشهد و نیشابور باشد. مسیری که دنیا به آن «گردشگری ادبی» می‌گوید و از رهگذر حضور آن نه تنها آبرو کسب می‌کند که به درآمد ناخالص ملی‌اش هم می‌افزاید. این یکه‌تازی‌های ترکیه مگر جز در سایه گردشگری است؟ ترکیه نه صنعت خاصی دارد نه اقتصاد ویژه‌ دیگری. کشور ترکیه بر مدار گردشگر اداره می‌شود. این مسأله می‌تواند بهانه‌ای برای حضور در همدان و دیدار با ابوعلی سینا و باباطاهر عریان باشد. سعدی و حافظ در شیراز اصلاً نیازی به یادآوری ندارد اما همگان نظاره‌گر از دست رفتن میراث ناملموس و ثبت بزرگان ادب وهنر ایران به نام کشورهای اطراف هستند؛ تنها ترکیه هم سودای هویت‌سازی از داشته‌های ایران را ندارد. با وجود این در ایران هر روز خانه یک شاعر یا نویسنده به تیغ لودر سپرده می‌شود. خانه حسین منزوی در زنجان تخریب می‌شود. بلدوزر به جان خانه صادق هدایت می‌افتد اما برای مثال امریکایی‌ها از گردشگری ادبی خود سالانه یک میلیارد دلار درآمد دارند. خانه «عارف قزوینی» شاعر ملی در قزوین را هم کوبیده‌اند و به جای آن یک خانه مسکونی ساخته‌اند اما در شهر «پراگ»، زادگاه «کافکا» مسیرهایی برای گردشگری ادبی تعریف می‌شود تا گردشگران از میدان‌ها و کافه‌های محل گذر و استراحت این نویسنده دیدن کنند.
در این روی سکه اما، آرامگاه ظهیرالدوله بیشتر وقت‌ها به روی گردشگر بسته است اما در شهر «برلین» یادمان‌های «موتزارت»، «بتهوون» و آرامگاه‌های مشاهیر، نویسندگان و موزیسین‌ها پر از گردشگر است. بتهوون فقط برای آلمانی‌ها ارزآور نیست. از هر کشوری که رد شده، در هر خانه‌ای که ساکن شده، حتی برای یک مدت کوتاه، امروز مقصد گردشگرانی است که مانند ریگ بیابان پول خرج می‌کنند تا بتوانند یک لحظه در حال و هوای آن روز‌های بتهوون نفس بکشند. اما در ایران خانه‌های به جا مانده از مشاهیر آنها خاک می‌شود.

جهان از گردشگری ادبی ما چه می‌داند؟
جهان از گردشگری ادبی ما تنها حافظ و سعدی را می‌شناسد. مردم دنیا با خواندن شعر حافظ با شیراز ارتباط برقرار می‌کنند. چرا اروپایی‌ها دلشان می‌خواهد یزد و کرمان را ببینند؟ چون نخستین برخورد آنها با ایران از طریق سفرنامه مارکوپولو است. پس دیدن یزد و کرمان هم نوعی گردشگری ادبی است چون آشنایی اروپایی‌ها با ایران از طریق یک سفرنامه بوده است.
اما امروز کمتر توریستی به یاد می‌آورد که سرزمین قصه‌های «هزار و یک شب» ایران است نه یک کشور عربی. مولوی هم که در دست ترکیه است.
در سوی دیگر جهان «روزاموند ‌پیلچر» ۸۸ ساله، رمان‌نویس انگلیسی یک تنه، با داستان‌های خود توانسته رشد ۴۰درصدی گردشگری را در مناطق و مکان‌هایی که قصه‌های او در آن اتفاق می‌افتد، رقم بزند. رمان‌هایی که براساس برآوردهای مقامات گردشگری این کشور بیش از هرچیزی باب طبع آلمانی‌هاست. حضور توریست‌های آلمانی در منطقه «دوون» و «کورنوال» در جنوب‌غربی بریتانیا که محل وقوع رویدادهای داستانی یک رمان رمانتیک بوده، باعث این افزایش تأثیرگذار و چشمگیر گردشگر است. اتفاقاً گردشگران آلمانی در صدر گردشگران اروپایی ایران قرار دارند اما آیا همانقدر که ادبیات انگلستان را می‌شناسند، با گردشگری ادبی ما آشنایند؟
در روسیه مردم از بولوار نوفسکی دیدن می‌کنند تا مکانی را که الهام بخش «گوگول» پدر داستان‌نویسی مدرن روسیه بوده است از نزدیک ببینند اما تلاش گروهی از تورلیدرهای ایران برای راه‌اندازی گردشگری ادبی براساس رمان «کلیدر» و «آتش بدون دود» بی‌نتیجه می‌ماند، چون زیرساخت‌هایی که بخواهد گردشگر را به حال وهوایی که «محمود دولت آبادی» از خراسان می‌دهد یا «نادر ابراهیمی» از «اینچه برون» و «گلستان» به تصویر می‌کشد، ببرد، وجود ندارد.
حالا که اگر متولیان فرهنگی کشور برای داستان‌های هزار و یک شب کاری نکنند در فصل پایانی‌اش، همه داشته‌های ایران به نام کشورهای دیگر ثبت می‌شود. ایرانی‌ها هم برای شرکت در رویدادهای مختلف به نام مولوی ، ابن سینا ، ابوریحان بیرونی و... مسافر کشورهایی می‌شوند که حتی توان خواندن یک خط از شعرهای مولانا را ندارند!