خریدهای لحظهای از فروشندگان لحظهای مترو
بازار زیرزمینی بی توقف
حمیرا حیدریان
گزارش نویس
بازاری متحرک، گذرا و لحظهای در زیر زمین. غوغای دستفروشان بی توقف در پس زمینه صدای حرکت قطار و غژ غژ اصطکاک چرخهای واگنها با ریلها آشناترین صدایی است که در مترو از مبدأ تا مقصد همراه روزانه مسافران است. مقاومت در برابر وسوسه خرید از دستفروشانی که هر روز جنس و کالایی تازه و سبکی تازه در فروش رو میکنند، چندان آسان نیست. جنسهایی ارزان که نمیشود مهر بی کیفیتی بر همه آنان زد. راستش در خریدهای مترویی کمی شانس هم باید همراهتان باشد.
«کتابخانه دیجیتال با متن کامل 7 هزار جلد کتاب و مقاله»؛ آخرین خرید مترویی من بود که البته شانس نیاوردم. جمله اغواکنندهای که من را در برابر اصرارهای فروشنده برای خریدن سی دیهای کتابخانه دیجیتال درسکوی ایستگاه شریعتی تسلیم کرد، «7 هزار کتاب با 50 هزار تومان بود.»
بستهای حاوی سه سیدی را از پسر جوانی که به نظر دانشجو میآمد، خریدم. محتوای سیدیها اما کپی تصادفی و بی هدف محتوای سایتهای خبری و غیر خبری و اطلاعات موضوعی ویکیپدیا بود. 50 هزار تومان را به حساب جریمه شدن خودم گذاشتم که بدون در نظر گرفتن حقوق مؤلف و ناشر، وسوسه داشتن کتابخانهای با 7 هزار جلد کتاب به ازای پرداخت 50 هزار تومان به سرم زده بود!
اجناس ویژه برای مشتریان عزیز و باکلاس
در ایستگاه شریعتی وارد واگن قطار میشوم. بعد از بستهشدن در قطار از بین جمعیت صدایی میرسد: «خانمها کرم ضد آفتاب و جوان کننده دارم با کیفیت عالی. رژ لب، لوازم آرایشی و... خانمها کسی چیزی نخواست...؟
آن طرفتر دختر جوان آراسته و قد بلندی از جایش بلند میشود؛ دو کیسه پلاستیکی بزرگ را به دشواری از میان جمعیت عبور میدهد؛ چند شال رنگی؛ یک دسته جوراب و لباس و... از داخل یکی از کیسهها چند شال نخی بیرون میکشد و شروع میکند به تعریف از اجناس. خانمها این شالها هوا صاف کنه، بخرید و تو بهار و تابستان حالش رو ببرید. رنگبندی هم دارد و نصف قیمت بازار میدهم تا همه مشتری شوید؛ جنسها دست به دست بین مسافران میچرخد، بعضیها خرید کرده و بعضیها هم فقط به نگاه کردن بسنده میکنند.
در میان جمعیت که حتی رد و بدل شدن هوا هم به سختی انجام میشد، زن میانسالی با تنه زدن به مسافران سعی میکند خودش را میان صندلیها جا کند تا از بساطش رونمایی کند. ساک بزرگی را روی زمین میگذارد و با سختی چند عدد بادبزن و عینک درمیآورد ...خانمهای باکلاس، خانمهای جذاب، این عینکها برازنده شما است. بادبزن و تیشرتهای تابستانی هم دارم؛ همشون نصف قیمت بازار هستند. دیدنش بدون مالیاته.
قطار به ایستگاه شهید بهشتی که میرسد، با باز و بسته شدن در، صدای تازهای به گوش میرسد. «عزیزای دلم، دخترای خوشگلم، سلام صبحتون بخیر باشه الهی، امروز براتون یک کار ویژه دارم.» در میان شلوغی زن جوان بازار گرمی میکند. کوله پشتی مشکیاش را روی زمین بین دو پای خود میگذارد و میگوید: «خانمها به حرفهایم گوش دهید. کار ویژه در دستانم است، روی بینی و گوشهایم هم هست.» دست و صورتش را به افرادی که مات و مبهوت به آن نگاه میکنند نشان میدهد. این بار برایتان «پرسینگ» آوردم مــدلهــای مختلف، همه مدل فقط 20 هزار تومان. گوشهایتان را بدون درد و خونریزی سوراخ میکنم. هر کسی داوطلب شود، رایگان است. کرم ضدآفتاب و لوازم بهداشتی هم دارم...
چهره بسیاری از این دستفروشان برای مسافران هر روز قطار آشناست، برخی از آنان سالهاست در یک خط مترو کار میکنند و تعداد زیاد دیگری هم هستند که بعد از فروش اجناس بی کیفیت در میان ازدحام جمعیت گم میشوند. دستفروشان مخاطبشناسی که با تغییر هر فصلی، میتوانی اجناس مختلفی از همان فصل را در میان بساطشان پیدا کنی. اجناسی که قیمتهای ارزانشان هر مسافری را ناخودآگاه به خود جذب میکند...
نزدیک ایستگاه امام خمینی میشویم، چشمم به دنبال زن جوانی است که اولین مشتری خود را برای «پرسینگ» کردن پیدا کرده است. چند لحظه بعد قطار در ایستگاه متوقف میشود و من به دنبال او از قطار خارج میشوم و صدایش میکنم. میگوید: شما هم پرسینگ میخواهید؟ خودم را معرفی میکنم و او هم با بیرغبتی برایم وقت میگذارد.
میپرسم فکر نمیکنید پرسینگ کردن آن هم در مترو بهداشتی نیست و احتمال عفونت وجود دارد؟ خودش را افسانه معرفی میکند و میگوید: «نه؛ من هر روز برای خیلیها این کار رو میکنم و همه هم راضی هستند. وقتی مسافران خودشون حاضر هستند با 20 هزار تومان کارشان راه بیفتد، من چرا باید ناراحت باشم. شکر خدا استقبال خوبی هم شده و من هم درآمد بدی ندارم. او در مورد اجناس فصلی و کیفیت آنها میگوید: من همهجور جنسی دارم و همه این اجناس را با 20 میلیون تومان تهیه کردم به امید اینکه خوب سود کنم. خوب کار کردن و بهروزکردن وسایل مطابق با خواست مشتری و هر فصل خیلی مهم است. من 3 ساله در مترو فروشندگی لوازم آرایشی میکنم. تا حالا کسی از من گله نکرده است. به این خاطر که من جنس تقلبی دست مشتری نمیدهم. مشتریهای من برای لوازم آرایشی بیشتر کارمندان هستند که تا الان همه آنان راضی بودند و خیلی از آنان مشتری ثابت شدهاند. اما هستند خیلی از دستفروشانی که در یک خط یا ایستگاه ثابت کار نمیکنند و گذری هستند و اجناس بی کیفیت رو به مشتری میفروشند و دست مشتری هم به جایی بند نیست.»
او به مشکلات تهیه اجناس باکیفیت و در عین حال ارزان قیمت اشاره میکند و ادامه میدهد: گاهی برای خود ما هم سخت است اجناس خوب و باکیفیت و قیمت مناسب بخریم چون مسافران مترو کسانی هستند که طالب خرید جنس ارزان هستند. برای همین سعی میکنیم ریسک خرید از جاهایی که شناخت کافی نداریم یا دست زیاد است را قبول نکنیم. واقعیت این است که مصرف لوازم آرایشی روز به روز بیشتر میشود و این منِ فروشنده را مجبور میکند به اینکه مدام جنس جدید بیاورم. به غیر از نمایندگیهایی که واقعاً شناختهشده هستند، بقیه فروشگاهها هیچ تفاوتی از لحاظ کیفیتی با ما ندارند و تفاوت قیمت آنها به دلیل هزینههای مختلفی است که فروشگاه یا مغازهها دارند. چون تمام اجناس از یک منبع وارداتی یا قاچاق تغذیه میشوند.
در سکوی ایستگاه مترو امام خمینی پسر جوانی در حال امتحان کردن عینکهای آفتابی است و با لبخند از همراش برای تأیید خریدش کمک میخواهد. از او سؤال میکنم فکر نمیکنید کیفیت پایین این عینکها به چشمهایتان آسیب میزند؟ او که خودش را سهراب معرفی میکند، میگوید: خرید عینک مارک و برند جیب پر پول میخواهد و اگر میخواهید هر جنس خوب و باکیفیتی بخرید، باید پول زیادی پرداخت کنید و من جوان که چنین درآمدی ندارم، به همین اجناس بیکیفیت بسنده میکنم. تا حالا هم چندین بار از مترو خرید کردهام و گاهی جنسها یک بار مصرف بوده است و گاهی هم میشود گفت قابل قبول.
فروشنده عینکها که خودش هم یکی از عینکها را به چشم زده است، میگوید: خانم شما هم بخرید عینک بهتون میاد.
خرید کیلویی و فروش تکی
زن میانسال دیگری که در حال خریدن لوازم بهداشتی در ایستگاه مترو است، خود را آرزو معرفی میکند و میگوید: من هر روز یک مسیری را با مترو میروم و در هر ایستگاه تعدادی دستفروش پیاده و تعدادی دیگر وارد قطار میشوند و هر کدام کلی اجناس مختلف و حتی بنا به فصل عرضه میکنند. چندین بار از آنان جنس خریدم و کیفیت خوبی نداشته است. اما با چرب زبانی آنان باز وسوسه شدم که یک جنسی را بخرم با این تفاوت که وقتی میبینید که جنس کیفیت نداشته است دیگر پولت رفته و دستت به جای بند نیست. هر چند امروز اگر از مغازه هم خرید کنید کمتر پیش میآید که جنس فروخته شده را پس بگیرند.
یکی از عمده فروشان کالا در بازار که بخش عمدهای از مشتریانش دستفروشان مترو هستند، احمد است. او که در خرید و فروش اجناس خرازی فعالیت دارد، میگوید: اغلب جنسها چینی و کار راهانداز است و سود خوبی را برای دستفروشان دارد. از گیره سر 2 هزار تومانی گرفته تا انواع لوازم آرایشی که با قیمت بسیار نازل به دست مشتری میرسد.
او به برخی از کالاهای مرجوعی دیگر کشور اشاره دارد و میافزاید: این کالاها به جای برگشت به کشور تولیدکننده به شکل قاچاقی وارد کشور میشوند، به طور نمونه فلش کامپیوتر که تولید چین است و از کشورهای دیگر مرجوع شده و از طریق مرزهای غربی وارد کشور میشود. به دلیل اینکه این نوع کالاها از حجم و وزن زیادی برخوردار نیستند براحتی از هر مرزی قابل جابهجایی به داخل کشور هستند.
این عمده فروش کالا در بازار به کالاهای قاچاق که در مترو توسط دستفروشان به قیمت پایین فروخته میشود، اشاره دارد و ادامه میدهد: حتی جوراب نیز که توسط دستفروشان در مترو به فروش میرسد به شکل قاچاق وارد کشور میشود، چرا که یک جوراب در تولید کشور با جنس مرغوب قیمت بالایی دارد، با واردکردن جنس قاچاق هم عمده فروش و واردکننده و هم دستفروش سود خوبی نصیبشان میشود.
این عمدهفروش اضافه میکند: بعضی از کالاها مانند کابل رابط تلفن همراه، جوراب، لوازمالتحریر و ساعت مچی، فلش کامپیوتر و... در گونی و به صورت کیلویی و کولبری از مرزهای غربی وارد کشور میشود و سر از متروی تهران درمیآورد .
آمار دقیقی از تعداد فروشندگان اعلام نشده است، چندی پیش مدیرعامل مترو تعداد تقریبی دستفروشان را 4 هزار نفر برآورد کرده بود. اما جدای از آمار، آنچه که در شهر 258 کیلومتری متروی تهران و در 138 ایستگاه در حال تردد این شهر میبینیم، حضور همیشگی و بدون تعطیلی دستفروشان است. با وجود پیشنهاد طرحهای متعدد برای ساماندهی دستفروشان و تردد کمتر آنها در واگنها به خاطر ایجاد مزاحمت برای مسافران، هیچ کدام از طرحها به نتیجه نرسیده. دستفروشان شهر زیرزمینی در همه واگنها و ایستگاهها حضور دارند، میآیند میروند و توقفشان کوتاه است. درست مانند قطار مترو.
بــــرش
چهره بسیاری از این دستفروشان برای مسافران هر روز قطار آشناست، برخی از آنان سالهاست در یک خط مترو کار میکنند و تعداد زیاد دیگری هم هستند که بعد از فروش اجناس بی کیفیت در میان ازدحام جمعیت گم می شوند . دستفروشان مخاطب شناسی که با تغییر هر فصلی ، می توانی اجناس مختلفی از همان فصل را در میان بساطشان پیدا کنید. اجناسی که قیمت های ارزانشان هر مسافری را ناخودآگاه به خود جذب میکند