گفتوگوی «ایران» با رسول نجفیان بازیگر، کارگردان و خواننده، به انگیزه زادروز این هنرمند
«رسمی» که ماندگار شد
ندا سیجانی
روزنامهنگار
امروز چهارشنبه 28 دیماه مصادف است با زادروز رسول نجفیان، (به سال 1330) خواننده، بازیگر و کارگردان؛ هنرمندی که علاوه بر فعالیت در زمینه هنر بازیگری، با هنر موسیقی هم بیگانه نبوده و نامش با آهنگ و ترانه «رسم زمونه» گره خورده و او را به شهرت بیشتری رساند؛ موسیقی ماندگار که همچنان زمزمه میشود...
روایتهایی برای «رسم زمونه»
رسول نجفیان در خانوادهای هنردوست متولد شد. پدرش در همدان شاگرد عارف قزوینی و اهل شعر و موسیقی بود و این علاقهمندی در او هم بیتأثیر نماند، اما در ابتدای کار به هنر تئاتر روی آورد و به سبب علاقه و پشتکارش در ۱۸ سالگی به هنرکده تئاتر آناهیتا وارد شد و فعالیت خود را ازسرگرفت و سالها بعد از آن، در نمایشها و تلهتئاترهای بسیاری به عنوان کارگردان، آهنگساز، نویسنده و بازیگر حضور پیدا کرد. البته فعالیت او در همین زمینه خلاصه نمیشود و در تلویزیون و سینما هم ایفای نقش داشته و سال 1363 در فیلم «صف» ساخته علیاصغر عسگریان اولین کار خود را آغاز کرد و کارنامه پربار و پرکاری در زمینه فیلم و تلویزیون داشته و دارد و در کنار آن آهنگسازی برخی از فیلمها را هم انجام داده از جمله «نقش عشق» به کارگردانی شهریار پارسیپور. اما در کنار تمامی این فعالیتها از موسیقی غافل نماند و از همان دوران جوانی به این هنر سوق پیدا کرد و نواختن دوتار را توسط یک روستایی به نام عاشق حیدر همدانی فراگرفت و پس از آن نیز آموختن موسیقی را نزد استاد اسماعیل مهرتاش ادامه داد که ماحصل آن تولید آلبومهای «بیبی جان، آهوی زخمی»، «ذوالجناح میآید بیسوار»، «با عاشورا میگریم» و «کوچه پس کوچهها» است و ازجمله ترانه معروف «رسم زمونه» که در آلبوم «بیبیجان» قرار دارد و سال 91 مستندی درباره روند شکلگیری این آهنگ و ترانه ساخت که هنوز منتشر نشده و هنرمندانی همچون داوود رشیدی، مرضیه برومند، گلاب آدینه، پرویز پرستویی، داوود میرباقری، مهدی میامی، محمد صالح علاء، بیوک میرزایی و... در این مستند در خصوص این اثر سخن گفتهاند.
به گفته نجفیان، آشنایی و اجرای این کار در تلویزیون کاملاً اتفاقی و غافلگیرانه بوده است؛ به این صورت که سال 1374 و در یکی از شبهای پاییزی، در برنامه زنده «شب بخیر تهران» که اجرای آن را برعهده داشت، از سرقضا میهمان برنامه نمیآید و برای سرگرم کردن مردم، به اجبار با سازش همراه میشود و شروع به خواندن این ترانه میکند» عجب رسمیه رسم زمونه/ قصه برگ و باد خزونه/ میرن آدما، از اونا فقط خاطرههاشون بهجا میمونه…» و این آغازی بود از فعالیتهای او در عرصه موسیقی. و این ترانه از همان دوران به بعد تا امروز مورد استقبال مردم است و شنیده میشود. او میگوید «شکلگیری این ترانه به سال 1365 برمیگردد و مضمون آن اشاره دارد به گوشهگوشه تهران که برای من پر از خاطرات است و هیچگاه فراموش نمیکنم. آدمهایی در زندگیام نقش داشتهاند که برخی از آنها دیگر در جمع ما نیستند، از پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ گرفته تا دوستان و آشنایان...»
آلبومی به یاد یک هنرمند
رسول نجفیان قرار است به تازگی آلبومی منتشر کند و در گفتوگو با «ایران» که به انگیزه تولدش انجام گرفته در اینباره گفت: «بزودی آلبومی منتشر خواهم کرد که یکی از قطعات آن شعری است با این مضمون «میزند باران به شیشه / مثل انگشت فرشته/ قطره قطره رشته رشته/ خاطراتم همچو باران؛ درگذار از کوهساران… / ای دریغ از عمر رفته سوز و سودای گذشته» که سر بیت آن از یک شعر تاجیکی وام گرفته شده است و قبلتر با صدای مرحوم فتحعلی اویسی در یک سریال شنیده و اجرا شد. داستان شکلگیری این ترانه به این صورت بوده که یک روز فتحعلی اویسی با من تماس گرفت و گفت خیلی فوری شعری بساز، میخواهم برای یک سریال بخوانم و سروده و ساخته شد. اما همه ابیات و موسیقیاش در آن سریال اجرا و شنیده نشد، بنابراین شعر و موسیقی کامل آن با صدای خودم در این آلبوم قرار گرفته با تنظیم ژوبین نجفیان و باید بگویم مجموعهای از کارهای من با کهنترین و جدیدترین سازها منتشر خواهد شد.»
ملودیهای کهن، ثروتهای فرهنگی و هنری برای کشورمان
این خواننده و آهنگساز درباره شرایط حال حاضر موسیقی و دسترسی آسان نسل جوان به اینترنت و فضاهای مجازی و اثرگذاری آن در عرصه فرهنگ و هنر گفت: «اگر امروزه تصنیفها و ترانههای قدیمی همچنان شنیده میشود، دلیلش ارزشمند بودن آن است که آن را ماندگار و جاویدان کرده است. متأسفانه عدهای بر این باور بودند که موسیقی اصیل ایرانی از بین رفته است و در پاسخ به این دوستان باید بگویم، موسیقی کهن ایرانزمین، زنده و در جریان است و فراموش نخواهد شد. به عنوان مثال قطعه «رسم زمونه» نشان داد که هنر و موسیقی در دورافتادهترین نقاط کشور که دسترسی چندانی به رادیو و تلویزیون ندارند، شنیده شده و همچنان شنیده میشود و این موسیقی را میشناسند. باید بگویم مردم ما تشنه موسیقی هستند و به درک ضرورتها نیاز دارند. مثالی دیگر تصانیف ماندگار «ای ایران ای مرز پر گهر» و یا «کاروان» با صدای زندهیاد استاد غلامحسین بنان است و یا آثاری که زندهیاد داریوش رفیعی خوانده و یا آثار بسیاری از خوانندگان بزرگ کشورمان که همچنان شنیده و تکرار میشود و هیچ اثری نتوانست جای آنها را پر کند. بر این اساس برای ماندگارشدن یک اثر موسیقایی، باید به ریشهها متصل بود و آن را حفظ کرد. چرا که هر چقدر یک درخت تنومند و پربار باشد، اگر به ریشهاش متصل نگردد، به مرور خشک خواهد شد.»
او میگوید «موسیقی همچون ادبیات گسترده و وسیع است و در این زمینه آثار بسیاری هستند که هنوز خوانده و شنیده نشدهاند» و در ادامه افزود: «در کشور ما و در حوزه موسیقی ملودیهای کهن و ارزشمندی وجود دارد و ساخته شده که ثروتهای فرهنگی و هنری کشورمان محسوب میشوند.»
رمز ماندگاری آثار گذشته
رسول نجفیان با موسیقی کلاسیک آشنا است و در این زمینه و همچنین ترانههای روستایی و نوحه و نواهای عاشورایی مطالعه داشته و شاهنامهخوانیها و مثنویخوانیهای روستایی را جمعآوری کرده است. او در ادامه صحبتهایش اظهار کرد: «اگر بتهوون، شوپن، شومان و یا هر کدام از موسیقیدانان غربی، با موسیقی و ملودیهای ایرانی آشنا بودند، قطعاً آثارشان رنگ و بوی دیگری داشت. دو گام ماژور و مینور که در موسیقی ایرانی شامل بیات اصفهان و گوشه همایون است در موسیقی غربی بیشتر مورد استفاده بوده اما در موسیقی ایرانی علاوه بر اینها، 5 دستگاه موسیقایی ارزشمند با گوشه و کنارها و همچنین آوا، نواهای محلی و مقامی وجود دارد که توسط مردم و هنرمندان گمنام در روستا و شهرهای دورافتاده، در شادیها و غمها، در جنگها و صلحها و... سروده شده است که میبایست کشف شود و هنرمندان عزیز آن را بازتاب دهند. اما با این تفاسیر جای بسی خرسندی است که نسل امروز ما علاقهمند به موسیقیهای اصیل و سنتی هستند و به آن گرایش دارند و سازهای اصیل را بهخوبی مینوازند و خوشبختانه کلاسهای موسیقی همچنان مورد استقبال است.»
امروزه برخی از آهنگسازان و خوانندگان موسیقی ایرانی به ساختن و خواندن تصانیفی روی آوردهاند که میتوان گفت موسیقی روز است و همسو با ذائقه جامعه و نسل جوان بوده و ماندگاری آثار گذشته را ندارد.
فرق دوغ و دوشاب چیست؟
رسول نجفیان که دانشآموخته رشته روانشناسی و آشنا به موضوعات اجتماع است، در این باره گفت: «در رشته جامعهشناسی و اجتماع و مردم، مبحثی وجود دارد با عنوان عادت؛ یعنی فرد میتواند به نابهنجاریها و تکرار آنها عادت کند، آنگونه که ارزشها را از دست بدهد و متأسفانه جامعه ما به لحاظ هنری و بویژه موسیقی چه در قشر عام و چه در قشر خاص، دچار این بیماری و تکرار ابتذال شده است، بنابراین میبایست از اساتیدی که در این زمینه فعالیت کردهاند و از نوابغ موسیقی قدردانی شود و بازارشان را رونق دهیم، تا فرق دوغ و دوشاب مشخص شود و از دیدگاه من جوانان دراین زمینه بیتقصیرند چرا که محصول فرهنگی خوبی در اختیار آنها قرار نگرفته است. البته ناگفته نماند یک بخش آن به طغیان برمیگردد و نباید بگذاریم جوانانمان دچار بیهودگی شوند، چرا که این اتفاق موجب میشود به طغیان کشیده شوند و در نتیجه به موسیقیهایی گرایش پیدا کنند که خروجی آن فحشهای رکیک است و میلیاردها تومان فروش بلیت دارد. بنابراین لازم است و ضرورت دارد، متولیان فرهنگی، همچون صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، برنامههایی طراحی کنند تا ارزشهای گمشده و گنجهای پنهان فرهنگ و هنر کشورمان همچون ادبیات و موسیقی که جامعه بشری بهشدت تشنه آن است، متجلی شود و در این زمینه بودجههای لازم هم اختصاص دهند و فرهنگ و هنر را ضرورت بدانند، چرا که چیزی که ملتها را از بین میبرد سوءتغذیه فرهنگی است.»
«ژرفاخند» روایتی از ادبیات کهن
این بازیگر و کارگردان در ادامه به برنامه جدید خود در شبکه آموزش اشاره کرد با عنوان «ژرفاخند» که به گفته او شکلگیری این طرح و ایده مربوط به دورانی است که آقای حمید شاهآبادی معاونت رادیو رسانه ملی را برعهده داشت و دراینباره گفت: «به مدت دو سال، برنامهای در رادیو پیام اجرا میکردم به نام «رسم زمونه» که جمعهها از ساعت 10 صبح تا 2 بعدازظهر روی آنتن میرفت. در این برنامه از اشعار و مثنویهای شاعران نامدار ایران همچون سعدی، نظامی، فردوسی و... میخواندم که با استقبال بسیار خوبی هم روبهرو شد و در ادامه به درخواست آقای شاهآبادی این برنامه به آنتن تلویزیون برده شد. در بخش تلویزیون طرحی ارائه کردم به نام «ژرفاخند» که مورد پسند دکتر علی عبدالعالی مدیر شبکه آموزش قرار گرفت و بسیار استقبال کردند. «ژرفاخند» یعنی خنده عمیق، یعنی نگاهی حقیقی به زندگی از زاویه ادبیات کهن و توجه به ادبیات کهن ایران رویکرد این برنامه است. در حقیقت خندهای از سر تأسف به یک ناهنجاری که نباید باشد، ولی هست و من در این برنامه تفسیر داستانهای مثنوی، شاهنامه، اشعار سعدی، حافظ و... را در چند لوکیشن اجرا و به عنوان راوی نقل میکنم و گروههای همخوان که متشکل از دختر و پسر هستند، فرازهای این اشعار را با من همخوانی میکنند. بهطور مثال داستان درباره احسان و بخشش است که در فراز آن میگوییم: «چاره دفع بلا نبود ستم / چاره احسان باشد و عفو و کرم» و بعد از آن، گروه همخوانان با گروه موسیقی پاسخ من را میدهند و یا دیگر موضوعات. درواقع حدود 60 داستان است که در روایتهایی آن را همخوانی میکنیم و لحظاتی از نمایشها را نشان میدهیم. این داستانها به گونهای نوشته و طراحی شده که همه رنجهای سنتی را دربرمیگیرد، از کودک و نوجوان تا افراد باسواد، کمسواد و دانشگاهی و بویژه عوام و هریک برداشت خود را از این داستانها خواهند داشت و قطعاً در زندگیشان تأثیرگذار است. درواقع این داستانها براساس نقالیها و انتقال فرهنگهایی است که سالها قبل در قهوهخانههای قدیمی اجرا میشد و آن ساختارها را به گونهای تازه دستکاری کردیم و همانطور که اشاره کردم در 60 قسمت است. این برنامه ادبیاتی است به زبان بسیار ساده و صمیمی که با موسیقی همراه است و اهدافش را به شنونده و بیننده منتقل میکند.»
پندهایی آموزنده از نگاه سیما
او در پاسخ به این سؤال که چرا جای چنین موضوعاتی که در باب پرداختن به آداب و رسوم کهن بوده در تلویزیون خالی است، بیان داشت: «ادبیات ایران در گذشته بهصورت تخصصی و دانشگاهی ارائه نمیشد. اشعاری که از شاعران بزرگ کشورمان برجای مانده و سرودهاند برای همین مردم کوچه و بازار است نه فضای آکادمیک. از عطار، بقال، نجار و... گرفته تا دیگر مشاغل. اگرچه این اشعار دارای وجه ادبی و قدرتهای تکنیکی بسیار بالایی بوده و واژهآرایی و تلمیحات در آن صورت گرفته اما همه این داستان برای مردم سروده و ساخته شده است. بهطور مثال وقتی حضرت حافظ میفرماید: «درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد/ نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد» تفسیر این شعر هر شنونده در هر رده سنی را در بر میگیرد و اثرگذار است، یا شاهنامهخوانی و نقالیخوانی در قهوهخانهها که در کاسبان و پیشهوران که مخاطبین بیشتر این برنامهها بودند، بسیار اثرگذار و پندآموز بوده و خلأ چنین موضوعاتی در شرایط اکنون جامعه و تهاجم فرهنگی و گرایش مردم بویژه نسل جوان به سمت فضای مجازی و اینترنت بهشدت احساس میشود. جوانان ما باید بدانند، علم و تکنولوژی اگرچه خوب است اما صدمات خود را خواهد داشت. بنابراین برای گسترده شدن و پرداختن به این آیینها و فرهنگهای کهن ایرانزمین، اهداف متعالی است ولی روش اجرای آن بسیار مهم است، روشهایی که مردم بپسندند و به شعار نزدیک نشود و در برابر هجوم فضای مجازی، جوان و بیننده را جذب خود کند.»