«یلدا» فرصتی تکرارنشدنی برای درست زندگی کردن

رضا فیاضی
 بازیگر تئاتر و تلویزیون

به واسطه اینکه بچه اهوازم و در یک خانواده عرب‌زبان به دنیا آمده‌ام، شاید تا مقطع دیپلم و قبل از آن در دوران کودکی و نوجوانی‌ام هیچ اطلاعاتی از یلدا نداشتم. چرا که این مراسم اصلاً در خانواده من برگزار نمی‌شد و ما فقط اعیاد مذهبی را داشتیم. تنها چیزی که از آن دوران به یاد دارم کیسه‌های آردی بود که پر می‌کردیم و می‌رفتیم در خانه مردم برای عید مبارکی و از آنها آجیل و پسته و... هدیه می‌گرفتیم؛ بنابراین یلدا برای من مفهوم روشنی نداشت... اما بعدها که وارد دانشگاه شدم و ازدواج کردم، این آیین و مراسم در زندگی‌ام پیاده شد و آنقدر علاقه‌مند به این مراسم و جمع‌های دوستانه‌ام در این شب شدم که برای رسیدنش لحظه‌شماری می‌کردم. به خاطر دارم برای اینکه بتوانیم «چله شب» را در رشت منزل یکی از دوستان برگزار کنیم، تصمیم گرفتیم عصر حرکت کنیم که تا شب به رشت برسیم و یلدا را در کنار دوستان صبح کنیم و بعد صبح نشده برای ادامه کار و زندگی به تهران برگردیم...زمان کوتاهی بود، اما لذتش را می‌بردیم. حرف من این است که یلدا یک فرصت است برای درست زندگی کردن، فرصتی که اگر از دست برود رفته است، همین فرصتی که یک دقیقه زمان طول می‌کشد تا شب موی بلند خودش را به اصطلاح برتابد... بسیار ارزشمند و تأثیرگذار است. من شعری دارم که می‌گوید:
بغضی در گلویم، تاری تنیده است
باید به شب بگویم، باید بگویم
اما دیری است شب موج بلند گیسوانش را بافته است
و صبح گوسفندی چشم‌انتظار ساتور قصاب
شاید بگویید این شعر چه مناسبتی با یلدا دارد؟ باید بگویم که در این شعر تاریکی زود گیسوی خود را برمی‌دارد تا به صبح نزدیک شود و در یلدا فرصت بیشتری هست که شب، شب بماند... البته در این شعر مفاهیم متفاوتند...