یلدا؛ رد و بدل کردن خوشی هاست
آیدین آغداشلو
نقاش
مراسم شب یلدا مانند بسیاری از مراسم آیینی ایرانیان امروز ریشه در تاریخ طولانی و پر از رمز و راز ما دارد که حاوی نکات شگفتانگیزی است. این مراسم مثل نوروز و جشن مهرگان در حقیقت آشتی انسان با طبیعت است و اینکه انسان چطور خودش را با نواخت طبیعت هماهنگ میکند؛ میپذیرد جهان، افلاک و همه چیزی که در اطرافش است و از آن به ارث برده طوری که آن را ستایش میکند و پذیرفتنش را به صورت آیین درمیآورد، آیینی دلپذیر که با جشن، سرور، شادی و شادکامی همراه است.
یلدا نشاندهنده امید به تداوم طبیعت به صورت دلخواه برای انسان است به صورتی که طبیعت با انسان کنار بیاید و انسان، طبیعت را در اختیار خودش بگیرد. یلدا یک نوع تعامل و رد و بدل کردن خوشی تلقی میشود که در همه اینها انسان سعی میکند این خوشی را به اطرافیان و حتی خودش منتقل کند.
انسان با یلدا، طبیعت و جهان اطراف خودش را میشناسد و قدردان آن است؛ یلدا نوعی شکرگزاری است که این شکرگزاری در تمام مراسم آیینی ایران هست و دیده میشود.
یلدا مراسمی دلپذیر، بامعنا و عمیق است که فراموش نشده و عادی تلقی نمیشود. بنابراین با یلدا، هر بار نیرویی تجدید میشود و انسان را وادار به شکرگزاری میکند تا زندگیاش را سامان داده و به صورت دلپذیری در قالب جشن ارائه دهد.
از این نظر یلدا همیشه برای من دلپذیر بوده و تا جایی که توانستم سعی کردم با آن همراهی کنم و این یادآوری فقط ذهنی نباشد و به صورت اجرایی و آیینی شکل بگیرد. پیش آمده در جشن یلدا در جاهایی حضور پیدا کنم و اگر نتوانستم بروم، آن آیین و مراسم همیشه در ذهنم جایگاه عمده خودش را دارد. تماشای انسان شکرگزار که برای مائدههایی که به او ارزانی شده جشن میگیرد، برای من دلپذیر بوده است.
خاطرات من از شب یلدا نظیر همه خاطرههای دوستان، آشنایان و مردم است و این خاطرات همه گذشته من است. با اجرای آیین شب یلدا، بین همه نوعی توافق، تساوی، همدلی و هماهنگی پیدا میشود؛ این هماهنگی در هر جایی باشد، نشانه این است که یک امر مشخص و معینی در حال تکرار شدن است که مورد قبول واقع شده و تکرار میشود.
من هم تا زمانی که میتوانستم در متن رخدادهای آیینی قرار گرفتم و خانوادهام در اطرافم بودند و دوستانم دعوت میکردند و تا جایی که میتوانستم حاضر شدم چون یلدا مراسم دلپذیری است که تکرارش همیشه دلانگیز است؛ فکر اینکه هر کدام از این نمونهها و میوهها و آدابی که در این مراسم به کار میرود از کجا میآید و هر کدام تمثیلش چه چیزی است، مبحث بسیار شیرینی است. اسطورهشناسان ما و کسانی که در زمینه سنتها و آیینهای باستانی مطالعه دارند، هنوز به دنبال درک و کشف بیشتر آن هستند.
در ایام جوانی بیشتر خاطرات من از شب یلدا، یلداهایی است که در محضر مادرم میگذشت، مادرم شب یلدا را با تشریفات کافی به قدر وسع خانواده برگزار و با دقت همه چیز را فراهم میکرد؛ بدون اطلاع، تکتک اشیا را میخرید و حتی کمکی هم از من نمیخواست. یلدا را به طور اخص با مادرم میگذراندم تا اینکه سالها گذشت و زندگی اجتماعی من گسترده شد و ناچار شدم بعضی از دعوتها را قبول کنم. یلدای برفی را به تصور اینکه شب طولانی در راه است تا جایی که میتوانستم با مادرم میگذراندم چون تنها فرزند مادرم بودم و پدرم فوت کرده و رابطه بسیار عمیق و پیوستهای میان ما برقرار بود.
شبهای یلدایی که با مادر میگذشت، اینقدر طولانی به نظر نمیآمد؛ مادر خاطرات بسیاری داشت تا تعریف کند و من سؤالهای بیشتری از همه گذشتهای که در سینه مادرم جمع شده بود.
الان شبهای یلدا همچنان برای من محترم و خیلی مهم است که یک ملتی شکرگزاری کرده و جشن برپا میکنند و یادی را پایدار میدارند، اما از زمانی که مادرم فوت کرد، چیز عمدهای در این میان کم شد که هنوز هم در طول چهل سالواندی، این گمشده در شب یلدا پیدا نشده است.
تا به حال اثری از شب یلدا خلق نکرده و درباره آیینها و سنتها از گذشتههای دور و نزدیک نقاشی نکردهام. جهان من اینگونه شکل نمیگیرد که ارتباطم با مخاطبان از طریق اشاره به سنتها و آیینها ایجاد شود، بلکه به نوع دیگری عمل میکند و آن هشدار دادن و نگاه کردن به تاریخ است و اشاره به سرنوشت انسان که به زعم و خیال خودم چیزی را دربرمیگیرد که قدری کلیتر است از یک آیین فوقالعاده جذاب و دلپذیر باستانی ایرانی.