یلدا نشانی است بر آن که امیدمان را حفظ کنیم
سهیل محمودی
شاعر
اساطیر کهن ایرانی با سه جشن مهم همراه هستند، آیینهایی که به برخی از آنها در آثار شاخص ادبیات کهن از جمله شاهنامه هم اشاره شده است. عید نوروز یکی از اینهاست؛ آیینی که یادگاری است از جمشید جم، پادشاه پیشدادی و برآمده از روزگار کهن. جشن مهرگان نیز یکی دیگر از این آیینهای باستانی است، جشنی متعلق به دوران کشاورزی که برپایی آن نیز تا حد زیادی کمرنگ شده است. اما شب یلدا، یا بهتر است بگوییم که جشن و همنشینی یلدا خوشبختانه هنوز به همان پررنگی روزگار گذشته برقرار است. ایرانیان باستان از یلدا که پیشینه برگزاریاش به دوره اشکانیان بازمیگردد، به عنوان شب میلاد مهر یاد میکردند و برای آن اهمیت زیادی قائل بودند. بخشی از چرایی ماندگاری یلدا، آن هم با گذر بیش از دو هزار سال را باید دراین دانست که برپایی این آیین ریشه در امیدواری ما ایرانیان به بهبود شرایط دارد. در بلندترین شب زمستانی شاهد زایش نور و خورشید هستیم و این نشان از امید ما به روشنایی دارد.
این را نیز به یاد داشته باشید که فلسفه وجودی نور در تفکرات گذشتهمان یا در انوار اسپهبدیه همچنان متعلق به ایرانیان است. به این معنا که یک نوع تلقی فلسفی به هستی داشتهاند که برآن اساس جهان را مبتنی بر نور و روشنایی میدانستهاند.
برپایی دو هزارساله آیین یلدا و اهمیتی که برای آن قائل هستیم یعنی امید را همچنان در زندگیمان زنده نگه داشتهایم. این نشان میدهد همچنان در تلاش هستیم تا زایشی دوباره داشته باشیم. یلدا از کلمه تولد آمده و به معنای میلاد است. حتی میلاد مسیح که امروزه در گاهشماریها، پنجم دی عنوان شده در گاهشماریهای قدیم با شب یلدا یکی بوده است.
امید و حرکت، ماهیت وجودی بخش عمدهای از آیینهایی است که ما در شرق به آنها توجهی ویژه داریم. یلدا مصداقی است از تلاش برای زنده نگه داشتن نور امید در دلهایمان. امیدی که در بطن آیین شب یلدا هست به داد امروزمان هم میرسد، بخصوص حالا که عدهای اصرار دارند مردم را از بهبود شرایط ناامید کنند باید به داشتههای ارزشمند فرهنگیمان رجوع کنیم و نگذاریم ناامیدی برما چیره شود. گذشتگان ما در برپایی آیین یلدا، شب را تا صبح بیدار میمانند. این بیداری و هوشمندی هم تلاشی برای پاسداشت زندگی بوده است. نیاکان ما به دنبال آن بودند که بتوانند طلوع خورشید را در طولانیترین شب سال ببینند. اینها همه نشان و نمادی از امید به زندگی است و البته پیامی برای ما که نباید امیدمان را از دست بدهیم.
دراین بین نباید فراموش کنیم که همنشینی یلدا با شعر و شعرخوانی نیز نقشی مهم در ماندگاری آن ایفا کرده است. حافظ خوانی و راز تفألزدن بر آن نیز همچنان بر تلاشمان برای جستوجوی امید استوار است. شما حتی یک نفر را پیدا نمیکنید که تورقی در دیوان حافظ انجام بدهد اما با شعری امیدبخش روبهرو نشود. پیامهای مختلفی در غزلهای حافظ است، او درگذر بودن جهان و عبور از سختیها را یادآور میشود، تأکید میکند که عمرمان جاودان نیست و باید لحظات زندگی را مغتنم بشماریم. امید مهمترین عنصری است که با تفأل به دیوان حافظ در شب یلدا آن را جستوجو میکنیم. خود من در یکی از شبهای یلدای چندین سال قبل تفألی به دیوان حافظ زدم، غزلی آمد که هنوز آن را به یاد دارم و مصرعی از آن «برآی ای آفتاب صبح امید» بود. یلدا توصیهای است برای آنکه بدانیم بالاخره از دشواریهای امروز نیز عبور میکنیم. در آخر آرزوی من در شب یلدا و برای مردم سرزمینمان آن است که امیدمان را تحت تأثیر هجمههای بیشماری که به سویمان نشانه رفته، از دست ندهیم؛ ایران ما با حفظ امید و تلاشمان برای عبور از سختیهاست که برقرار میماند.