«ایران» ابعاد و نتایج دیپلماسی فشرده منطقه‌ای وزیر امور خارجه در روزهای اخیر را بررسی می‌کند

پیدا و پنهان مأموریت ویژه عراقچی

اقبال بازیگران عربی به صلح با ایران در قامت یک بازیگر بزرگ منطقه با نقشی که این کشورها به عنوان تولیدکننده بزرگ نفت در جهان ایفا می‌کنند، بی ارتباط نیست.

مریم سالاری
روزنامه نگار

پایتخت‌های عربی از بیروت، بغداد و دوحه گرفته تا ریاض، قاهره، منامه و کویت که سیدعباس عراقچی وزیر امور خارجه در کمتر از 3 هفته آنها را درنوردیده یک واقعیت ساده اما مهم را روایت می‌کند؛ غرب آسیا محل رخداد بازی پیچیده و خونین ایالات متحده و اسرائیل است که بدیلی ندارد اما ایران هم روی فرامتن آن تمرکز ویژه‌ای کرده و سعی بر به‌هم زدن قاعده این بازی دارد. 20 سفر خارجی عراقچی در یک بازه 20 روزه که پس از 17 سال به بحرین، 14 سال به مصر و 10 سال به اردن صورت گرفت، آن هم در شرایطی که سیاستمداران در ایران، مصر، بحرین و اردن سال‌ها برای از سرگیری رابطه دوجانبه تلاش می‌کنند، در پیوند مستقیم با آن چیزی است که زیر پوست تحولات پرتنش تهران- تل‌آویو و واشنگتن جریان دارد. ایران روایت و سیاست خود در بطن این بازی را بر پایه یک شاکله‌ رئالیستی بنا کرده و تاکنون نشان داده خود را درگیر جنگی نمی‌کند که فارغ از ابعاد محاسباتی و برآوردِ میزان طرف‌های مقابل باشد. تاریخ غرب آسیا هم به انحای متعددی ثابت کرده که نه صلح با تل‌آویو و نه بسترسازی برای رسیدن به آن زیر سایه توافق ابراهیم، ذره‌ای وضعیت امنیت را در این نقطه از جغرافیا بهبود نبخشیده و اساساً امکانی هم برای ایجاد آن دیده نمی‌شود. اهداف رایزنی‌های عراقچی در کشورهای عربی را باید در چنین قابی جست‌و‌جو کرد؛ قابی که در یک سوی آن تهران و در سوی دیگر امریکا و اسرائیل قرار دارد و زیر پوست نقش‌آفرینی هر دو طرف، رقابتی تنگاتنگ جریان دارد.
 
مأموریت برای مدیریت منازعه
دیدار چندساعته وزیر امور خارجه با «بن سلمان» ولیعهد سعودی، ملاقات کم‌سابقه با «ملک عبدالله دوم» پادشاه اردن و حضوری ناگهانی در قاهره و گفت‌و‌گو با «عبدالفتاح السیسی» رئیس‌جمهور مصر نمی‌توانست فارغ از دیپلماسی‌ای باشد که سعی دارد مناسبات درون‌منطقه‌ای ایران و بازیگران عربی را از لبه تیغ تنش‌آفرینی‌های «بنیامین نتانیاهو» عبور دهد و بکوشد در سیاستی رخنه کند که فرمانش سال‌ها پیش از واشنگتن صادر شده بود و آشکارا روند عادی‌سازی رابطه تل‌آویو و کشورهای عربی را جست‌و‌جو می‌کرد. مأموریت فرستاده دیپلماتیک ایران در کشورهای متعدد عربی که بر خواست آن برای کمک به مدیریت تنش و ایستادن در مسیر همکاری‌های منطقه‌ای و تبدیل نشدن کشورهای عربی به بخشی از محور میدانی در نبرد احتمالی تهران و تل‌آویو تأکید داشت، در وجهی مهم‌تر به تبیین و تصویر هزینه‌های این کشورها در صورت ایستادن احتمالی در محور عبری- امریکایی در جنگ جاری خاورمیانه پرداخت؛ هزینه‌ای که با بودن در صف نخست میدان به این کشورها تحمیل می‌شود و پیامدهای غیر قابل پیش‌بینی در معادلات جاری میان تهران- تل‌آویو و واشنگتن دارد. این چنین بود که ایران در هفته‌های گذشته تحرکات میدانی و دیپلماتیک کشورهای عربی منطقه را که قریب به اتفاق آنها میزبان پایگاه‌های نظامی امریکا هستند، در روند منازعه با اسرائیل به سنجش گذاشته و به تناسب آن به تبادل آرا و بده‌بستان‌های دیپلماتیک پرداخته است. خاصه اینکه ایالات متحده با هدف ممانعت از شکل‌گیری یک منازعه غیر قابل کنترل تا پیش از انتخابات 5 نوامبر، همه  ظرفیت خود را در حمایت تجهیزاتی و تسلیحاتی از اسرائیل به کار گرفته است؛ مجموعه اقداماتی که از فرستادن ناوهای جنگی به مدیترانه و قراردادن پایگاه‌های منطقه‌ای در حالت آماده‌باش تا ارسال سیستم قدرتمند دفاع موشکی تاد به اسرائیل را شامل می‌شود. این در حالی بود که پس از بالا گرفتن اقدامات تروریستی نتانیاهو علیه فرماندهان جبهه مقاومت که آخرین آن به شهادت رساندن یحیی سنوار چهره ارشد میدان حماس بود، ایالات متحده کوشید با ادعای تبری جستن از مشارکت در این جنایات، فرآیند دیپلماتیک با کشورهایی را که متصور است همچنان در حوزه نفوذ این کشور قرار دارند، برای کمک به تحقق خواست‌های نتانیاهو فعال‌تر کند. سفر اخیر «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه امریکا به اسرائیل و منطقه را باید از منظر چنین تلاشی ارزیابی کرد.
 
ثمربخشی دیپلماسی
در چنین فضایی نقطه تمرکز تهران، افزون بر کاستن از ابعاد مشارکت کشورهای عربی در نبرد احتمالی اسرائیل علیه ایران، ایجاد سد بازدارندگی در محافظت از جبهه مقاومت لبنان و کمک به احیای موقعیت آن برای توازن‌بخشی به طرح صلح و آتش‌بس است. ایران نخست برای کمک به مدیریت تنش، سیاست مدارا را ناظر بر پرهیز از دامن زدن به شعله‌های تنش‌افروزی اسرائیل در دستورکار قرار داده بود؛ سیاستی که با تعمیق بحران از سوی تل‌آویو از جمله ترور فرماندهان بلندپایه مقاومت لبنان و حماس سمت و سوی دیگری یافت و سبب شد ایران از آمادگی خود جهت افزودن بر تنش با هدف مهار تنش خبر دهد.
این گزاره ثابت در مواضع عراقچی طی سفرهای منطقه‌ای خود مبنی بر آمادگی توأمان ایران برای جنگ و صلح، ناظر به چنین سیاستی پیگیری و تأکید شده است. به همه اینها باید پیام‌هایی را افزود که وزیر امور خارجه با انتقال آنها به مقام‌های کشورهای عربی از جمله مصر، قطر و عربستان از آمادگی برای گشودن گره طرح‌های در دستورکار برای آتش‌بس حکایت دارد. مؤید ثمربخشی دیپلماسی فشرده ایران را در گام نخست باید در اعلام بیطرفی کشورهای عربی نسبت به هر جنگ احتمالی دید؛ موضعی که با وجود تلاش اسرائیل برای متزلزل نشان دادن نفوذ منطقه‌ای ایران، اهمیتی مضاعف می‌یابد. اینکه کشورهای عربی یکی پس از دیگری عدم دخالت در نبرد احتمالی ایران و اسرائیل را به عنوان اولویت مهم خود اعلام کرده و تصریح کرده‌اند که در یک درگیری عمده منطقه‌ای مشارکت نمی‌کنند، می‌توان در پیوند با رویکردی دید که جمهوری اسلامی ذیل ایده همکاری درون‌گروهی در منطقه مطرح کرده و کشورهای عربی منافع خود را با آن همخوان می‌بینند. اقبال بازیگران عربی به صلح با ایران در قامت یک بازیگر بزرگ منطقه با نقشی که این کشورها به عنوان تولیدکننده بزرگ نفت در جهان ایفا می‌کنند، بی‌ارتباط نیست؛ جایی که سیاست، خواست‌ها و منافع خود در سیاست خارجی را ناظر به تحقق اهداف بزرگ اقتصادی تعریف کرده‌اند و برای رسیدن به آنها به امنیت نیازی حیاتی دارند. اما این چیزی نیست که با دمیدن بر آتش یک منازعه غیر قابل مهار در منطقه به دست آید؛ دلایل چرخش فرمان سیاست همکاری رهبران کشورهای عربی به سمت تهران در چنین فضایی معنادار می‌شود.