اهمیت «اقتصاد سیاسی» در ایجاد توسعه پایدار
چگونه از دام توسعهنیافتگی فاصله بگیریم؟
دکتر فرشاد مؤمنی
استاد علوم اقتصادی دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس مؤسسه دین و اقتصاد
خروج از دورهای باطل توسعهنیافتگی
«توسعه» در تسخیر «علم» است، بنابراین این امید وجود دارد که اگر به روش علمی با مسائلمان روبهرو شویم، بتوانیم از بحرانهای توسعهنیافتگی فاصله بگیریم. در ادبیات توسعه، مفهومی به نام «هزینه - فرصت» داریم که بر اساس آن، انگلستان در قرن 18 حدود 200 سال زمان صرف کرد تا از دورهای باطل توسعهنیافتگی خارج شود و به توسعه برسد. امریکا در قرن 19، این مسیر را صد ساله طی کرد، ولی در قرن بیستم این زمان به 40 سال کاهش یافت و بر اساس برآوردها، در قرن 21، ربع قرن زمان لازم است تا کشوری خود را از دورهای باطل توسعهنیافتگی خارج کند، اما به شرط اینکه تحولات اعتلابخش «معرفتی»، «نهادی» و «ساختاری» را زمینهسازی کند.
مسیر توسعه نیازمند تدارکات معرفتی سطح بالاست تا فهممان را از توسعه عالمانه و متناسب با اقتضائات زمان کنیم. گاه این تصور وجود دارد که ما با «رویکردی دنبالهرو» میتوانیم به توسعه برسیم در حالی که اگر دنبالهرو شویم و منفعلانه عمل کنیم، توسعه ناممکن میشود. رسالت فکری روشنفکران توسعهخواه باید این باشد که بمانند و جامعه و دنیای خود را عمیق بشناسند و عالمانه و مسئولانه چند قدم جلوتر از جامعه حرکت کنند تا لوازم معرفتی توسعه پایدار را فراهم آورند.
رابطه پیچیده «توسعه» و «اقتصاد سیاسی»
برای برونرفت از دورهای باطل توسعهنیافتگی به همان اندازه که نیازمند شناخت «اقتصاد سیاسی ملی» هستیم به شناخت «اقتصاد سیاسی بینالمللی» هم نیاز داریم. در قرن 21 ضریب اهمیت «اقتصاد سیاسی بینالمللی» چندین برابر گذشته شده است. به عنوان مثال چینیها هدفگذاری کردهاند که تا سال 2050 به هژمون اصلی دنیا بدل شوند و امریکا برای اینکه این تلاش چینیها عقیم بماند با همپیمانانش در اروپا، شرق آسیا و همسایگی چین، بالغ بر 40 هزار میلیارد دلار منابع آزاد کردند تا مناسبات هژمونیک بدون تغییر باقی بماند. بنابراین در دنیای امروز «اقتصاد سیاسی حکمرانی فراملی» اهمیتی قابلتوجه یافته است که ما هم برای اینکه در مسیر توسعه پایدار قرار گیریم نباید از آن غافل شویم. فقدان این معرفت باعث میشود کل ماجرا را در حد سلطه یک کشور بر خودمان بپنداریم و برای رهایی از این سلطه به دامان قدرتهایی پناه ببریم که اتفاقاً عاملی برای توسعهنیافتگی میشوند و ظرفیتهای توسعهای ما را عقیم میکنند.
به عنوان نمونه در صنعت خودرو، الگوی روابطی که ما با چین تعریف کردهایم هیچ نسبتی با سیاستگذاری یک «کشور مستقل توسعهخواه» ندارد ولی آنقدر درگیر مسائل فوری و جدیتری شدهایم که این امر حتی موضوع گفتوگوی روشنفکری کارشناسان توسعه ما هم نمیشود. حال اگر «مناسبات سلطه در دنیای امروز» و «اقتصاد سیاسی بینالمللی» را در کنار «اقتصاد سیاسی ملی» به درستی بشناسیم، بسیاری از مراودههای بینالمللی را به گونهای دیگر رقم میزنیم. از همین رو است که معتقدم ضعف معرفتی، بیش از هر چیزی میتواند عامل توسعهنیافتگی باشد. چرا که در حسن نیت کسانی که این مراودهها را شکل میدهند تردیدی نیست، اما گامهای اشتباه ما در مسیر توسعه، ناشی از ضعف معرفتی ماست.
ایجاد توسعه پایدار با نظم اجتماعی داناییمحور
هنوز در سطوح بالای دانشگاهی ما، هستند کسانی که با «استانداردهای فهم اسمیتی» مناسبات بینالمللی را تفسیر میکنند و میگویند دنیای کنونی دنیای وابستگی متقابل بین کشورهاست در حالی که هر کس الفبای نابرابری و نسبتش را با توسعه بداند، درک خواهد کرد که هرچه شکاف توانمندیها افزایش پیدا کند، مناسبات سلطه شدیدتر میشود؛ منتهی با پیشرفتهای علمی و فنی جدید، سازکارهای اعمال سلطه پیچیدهتر و نامرئیتر شده است. در چهارچوب مناسبات هژمونیک، مفهوم جدیدی به نام «درونی شدن وابستگی» صورتبندی شده است و همچون پدیدههایی که با چشم غیرمسلح قابل رؤیت نیستند، به طور نامحسوس وابستگی را در کشورها درونی میکند که برای برونرفت عالمانه و اعتلابخش از آن باید تدابیر جدی اندیشید.
در موازنه هژمونیک اگر بخواهیم از تهدیدات «موازنه منفی» با «موازنه عدمی» برکنار باشیم، باید تمهیداتی برای «نظم اجتماعی داناییمحور» بیندیشیم. صنعتزدایی که در ایران اتفاق افتاده است از دریچه توسعه و از دریچه اشتغال مولد، گویای این است که با تمام حسن نیتهایی که وجود دارد اما نظام اندیشهای ما از ابتداییترین لوازم توسعهخواهی تهی است. به این منظور، کافی است فراز و نشیبهای شاخص مبادله را که ناظر بر اندازهگیری «توان رقابت و توان مقاومت اقتصاد ملی» است ردگیری کنیم تا ببینیم که حتی یک گزارش عالمانه و روشمند وجود ندارد که ما را به حرکتهای اعتلابخش رهنمون کند. به این منظور ما باید از دو توهم اندیشهای که مانع توسعه پایدار میشود، فاصله بگیریم: «توهم نامحدودانگاری منابع مادی» و «توهم معادل قرار دادن رشد مستمر اقتصادی به مثابه توسعه»؛ کشورهای صنعتی پیشرفته از دل به چالشکشیدن این دو توهم، «ایده توسعه پایدار» را بیرون کشیدند.
ارتباط متقابل «توسعه اجتماعی»
و «توسعه اقتصادی»
در زمینه توسعه پایدار «گزارش کمیسیون بروتلند» میتواند نقطه عطف معرفتی باشد که در آن استراتژی انتقال بحران را افشا میکند و میگوید همه ما سوار بر یک کشتی هستیم بنابراین وقتی استراتژی تهاجمی علیه کشورهای در حال توسعه طراحی میشود، میتواند مخاطرات جهانی ایجاد کند و به یک استراتژی ضد توسعه برای جهان بدل شود. این فقری که گریبان کشورهای در حال توسعه را گرفته، اگر کشورهای صنعتی بیش از حاکمان این کشورها مقصر نباشند ولی همتراز آنان در فقیر شدن کشورهای خود متهم هستند و باید مسئولیتش را بپذیرند. «آلودگی فقر» مفهومی است که در ادبیات توسعه پایدار ایجاد شده و در ایران آموزه منحط و فاجعهساز «شوکدرمانی» مهمترین عنصر گسترش و تعمیق فقر شد. بیسابقهترین فقر در جامعه ما متعلق به دورانی است که پرتعدادترین و شدیدترین شوکهای قیمتی وارد شد.
ما در فهم توسعه پایدار و توسعه عادلانه، نقصهای معرفتی داریم؛ «شوک درمانی» که ضد توسعهترین و ضد عدالتترین گزینه سیاستی اختراع شده تاریخ بشر است، در کشور ما تحت عنوان «اصلاح قیمتی» به عنوان ابزاری برای رسیدن به عدالت مورد استفاده قرار میگیرد. دو کتاب «فساد در نظام سرمایهسالار» اثر گای استندینگ و «چطور چین از شوکدرمانی گریخت» اثر ایزابلا ام. وبر، طول و عرض آثار فاجعهآمیز «شوکدرمانی» بر وجوه انسانی و اجتماعی و محیطزیستی را نمایان میکنند.
مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر مؤمنی با عنوان «توسعه پایدار ایران؛ محدودیتها و امکانات» است که در مؤسسه پژوهشی، آموزشی و مطالعاتی آکادمی شمسه با همکاری مدرسه ایرانشهر ارائه شده است.
بــــرش
گامهای اشتباه ما در خلاف مسیر توسعه، ناشی از ضعف معرفتی ماست
در صنعت خودرو، الگوی روابطی که ما با چین تعریف کردهایم هیچ نسبتی با سیاستگذاری یک «کشور مستقل توسعهخواه» ندارد. ولی آنقدر درگیر مسائل فوری و جدیتری شدهایم که این امر حتی موضوع گفتوگوی روشنفکری کارشناسان توسعه ما هم قرار نمیگیرد. حال اگر «مناسبات سلطه در دنیای امروز» و «اقتصاد سیاسی بینالملل» را در کنار «اقتصاد سیاسی ملی» به درستی بشناسیم بسیاری از مراودههای بینالمللی را به گونهای دیگر رقم خواهیم زد. از همین رو است که معتقدم «ضعف معرفتی» بیش از هر چیزی میتواند عامل توسعهنیافتگی باشد. چرا که در حسن نیت کسانی که این مراودهها را شکل میدهند تردیدی نیست، اما گامهای اشتباه ما در مسیر توسعه، ناشی از ضعف معرفتی ماست.