صهیونیست‌ها در نسل‌کشی غزه علاوه بر یانکی‌ها شرکای دیگری هم دارند

سهم اروپایی‌ها در تداوم جنگ

وصال روحانی
روزنامه‌نگار


شکی نیست که امریکا شریک اول و حامی نخست اسرائیل در نسل‌کشی شرم‌آوری بوده که این رژیم غاصب طی 11 ماه اخیر در فلسطین به اجرا درآورده اما واقعیت امر این است که سهم «قدرت»های بزرگ اروپایی هم در این زمینه اصلاً کم نبوده است.
این «قدرت»‌ها (شامل فرانسه، انگلیس و آلمان) با چشم بستن عامدانه خویش بر جنایات جنگی عظیم صهیونیست‌ها در غزه و پرهیز از سر به راه کردن بنیامین نتانیاهو و عدم تأدیب این قاتل بالفطره نه تنها اوضاع را به سوی آرامش سوق نداده‌اند، بلکه شرایط را به یک نقطه بزرگ انفجار رسانده‌اند و روزی نیست که آتش این جنگ را مشتعل‌تر نکنند. نگاهی به عملکرد دولت‌های غربی طی جنگ غزه نشان می‌دهد آنچه آنها انجام داده‌اند، مجموعه‌ای از تضادها، انتشار بیانیه‌های کم‌اثر، تظاهر به آرامش‌طلبی و انواع بی‌انصافی‌ها در حق فلسطینی‌ها بوده است. شاید تصور شود آنها هنوز به دیدگاهی واحد و مشخص در این زمینه نرسیده‌اند اما حقیقت چیز دیگری است و آنها می‌گویند اگر اسرائیل 11 ماه است فلسطین را از زمین و هوا می‌کوبد، به این سبب است که قصد محافظت از خود را دارد.
به ادعای آنها چون حماس با اجرای عملیات موسوم به «طوفان‌الاقصی» شروع‌کننده جنگ غزه بود، رژیم تل‌آویو حق داشته از خود دفاع کند و به حمله‌کنندگان بتازد و از نیروی آنها بکاهد. این در حالی است که حملات به اصطلاح جبرانی اسرائیلی‌ها تابه‌حال بیش از 43 هزار فلسطینی را شهید و فزون‌تر از 94 هزار تن از آنها را مجروح ساخته و وزارت بهداری فلسطین هم تصریح کرده چیزی حدود 10 هزار پیکر بی‌جان هنوز زیر آوار ساختمان‌های ویران‌شده قرار دارند و مدت‌ها طول خواهد کشید تا بیرون کشیده شده و به خانواده‌های داغدار آنها تحویل داده شوند.
 
تفاوتی غیر‌قابل توجیه
حتی وقتی عنوان شده که چرا سه چهارم فلسطینی‌های جان‌باخته زنان و کودکان بوده‌اند که طبعاً مسلح نیستند و سهمی در جنگ ندارند، سران کشورهای غرب اروپا به همان دفاعیه غیر‌معقول و نامنصفانه روی آورده و به حق اسرائیل برای دفاع از خویش اشاره کرده‌اند. باور‌کردنی است که از روز 7 اکتبر 2023 (15 مهر 1402) به بعد که زمان شروع جنگ غزه بود، هیچ‌کس به سران این کشورها توضیح نداده که چرا اسرائیل پاییز سال پیش بعد از چند روز کوبیدن غزه، از پایان جنگ خودداری کرده و بر استمرار آن پای فشرده و به همین سبب از غزه ویرانه‌ای بیش، باقی نمانده است. رؤسای این کشورها حتی از مشاوران خود نپرسیده‌اند که آمار کشته‌ها و مجروحان در برخوردهای دو طرف قبل از جنگ غزه و در برخوردهای همیشگی و رایج بین آنان به چه میزان می‌رسیده و چه توجیهی برای چندصد برابر شدن ارقام قبلی طی جنگ جاری دارند. آنچه کمتر توجه به آن مبذول می‌شود، این است که اسرائیل به‌عنوان غصب‌کننده مکان‌هایی بزرگ در جنوب لبنان شامل غزه و کرانه غربی، کدامین حق را برای دفاع جانی از خود و حفظ مایملک خویش دارد. مگر این مناطق مال اسرائیل بوده که حالا بخواهد از آنها حراست کند و در این راه به یک پاکسازی قومی کم‌سابقه دست بزند. وقتی یک نظام اشغالگر است و جایی را به‌طور قهری غصب کرده، کدامین حق را برای حفظ داشته‌هایش می‌توان برای آن قائل بود؟

فقط اسرائیل حق کشتن دارد!
از همه بدتر بیانیه مشترکی بود که آلمان، فرانسه و بریتانیا اخیراً‌ در ارتباط با نا‌آرامی‌های خاورمیانه صادر کردند و سرشار از نگاه نژادپرستانه آنها به این رویداد و مهر تأیید زدن بر سلاخی مردم بی‌گناه فلسطین به دست قصابان تل‌آویو بود. در این بیانیه بعد از تأکید مجدد این کشورها بر آنچه حق دفاع اسرائیل از مواضع و منافعش توصیف شده، از ایران خواسته شده در پاسخگویی به ترور چندی پیش اسماعیل هنیه در تهران جانب اعتدال را در پیش گیرد تا شرایط غرب آسیا ملتهب‌تر از آنچه هست، نشود. این سه کشور متذکر شده‌اند که هرچه حجم برخوردها در خاورمیانه وسیع‌تر شود، امکان برقراری یک آتش‌بس دیرپا در غزه و معاوضه اسرا با یکدیگر کم و کمتر می‌شود و مصلحت ایجاب می‌کند که مخالفان اسرائیل در این راه خویشتنداری را پیشه کنند. از همه شرم‌آورتر اینکه نویسندگان این بیانیه هرگز همین خواسته (خویشتنداری) را از طرف اسرائیلی‌طلب نکرده‌اند و فقط از گروه‌های «مقاومت» و کشورهای تجهیز‌کننده آنها خواسته‌اند در حملات‌شان به تل‌آویو و حیفا تا آنجا پیش نروند که اوضاع از کنترل خارج شود. این بدان معنا است که از دید اولاف شولتز صدر اعظم آلمان، کایر استارمر نخست‌وزیر انگلیس و امانوئل مکرون رئیس‌جمهور فرانسه فقط مخالفان اسرائیل‌اند که باید حملات نظامی‌شان را به رژیم سفاک صهیونیستی متوقف کنند، ولی ارتش این رژیم حق دارد هر میزان قتل‌عام و نسل‌کشی را که لازم می‌انگارد، در منطقه اعمال دارد و اگر در این راه هر روز هزاران نفر هم قربانی شوند (که البته می‌شوند) ایرادی به طرف اسرائیلی وارد نیست.
 آنها فقط نگران قاتلان اسرائیلی‌اند
اروپایی‌ها به روی خودشان نمی‌آورند که بنیامین نتانیاهو و دار و دسته او بارها و بارها طرح‌های پیشنهادی صلح و صور مختلف برقراری آتش‌بس در منطقه را با قائل شدن شرط و شروطی غیرقابل تأمین و‌طلب کردن مواردی اجرا نشدنی دچار توقف و تحقق آن را ناممکن کرده‌اند و نه‌تنها اسرائیل را از این‌گونه شرط‌ گذاری‌ها باز نداشته‌اند، بلکه یک صلح واقعی را منوط به تأمین همان موارد غیر‌قابل اجرایی دانسته‌اند که رژیم منحوس تل‌آویو‌طلب کرده و به متن پیشنهادی آتش‌بس افزوده است. جدیدترین نمونه این طرح‌ها که رژیم صهیونیستی از تحقق آن هم جلوگیری کرده با همیاری مصر، قطر و امریکا تنظیم شده و با اینکه آنتونی بلینکن وزیر خارجه امریکا دلیل سفر اخیرش به سرزمین‌های اشغالی را کوشش برای تحقق بخشیدن به این آتش‌بس و گرفتن ضمانت‌های لازم از دو طرف ماجرا توصیف کرد، اما به‌نظر می‌رسد بلینکن که بعد از خارج شدن جو بایدن از حیطه اصلی تصمیم‌گیری‌ها در واشنگتن (به سبب بیماری‌های روحی و جسمانی‌اش) به سیاستگذار اصلی در این جنگ لا‌اقل برای طرف صهیونیستی تبدیل شده، یک‌بار دیگر به «دو دوزه» بازی کردن مبادرت ورزیده و نیت واقعی‌اش نه برقراری صلحی دیرپا بلکه پایه‌گذاری شرایطی در منطقه است که خواسته‌های بیش از حد صهیونیست‌ها را تأمین کند. خواسته‌هایی که شامل حفظ باریکه غزه، شهر رفح و بخشی از کرانه باختری برای صهیونیست‌ها و تملک همیشگی این نقاط توسط آنها می‌شود. «قدرت»‌های اروپایی با برخوردهایی از این دست با مبحث بسیار مهم آتش‌بس و دادن اولویت نخست به شروط زیاده‌خواهانه اسرائیلی‌ها باز هم نشان دادند اگر بر قضایای خاورمیانه دل می‌سوزانند (که البته نمی‌سوزانند) فقط برای اسرائیلی‌های غاصب است و نه برای فلسطینی‌هایی که چیز زیادی از شهرهای ویران شده غزه و رفح برای‌شان باقی نمانده است.
منبع: Middle East Eye

 

برش

تعارض‌های عجیب
استانداردهای دوگانه و برخوردهایی متفاوت با مقوله‌هایی یکسان در رفتار و گفتار اروپایی‌ها جلوه‌ای آشکار دارد و بی‌انصافی در عملکرد آنها در‌خصوص تنازعات جاری در جهان بیداد می‌کند. اروپایی‌ها در حالی بر حق اسرائیل در دفاع از خویش تأکید می‌ورزند که وقتی بحث جنگ روسیه و اوکراین پیش می‌آید، حمله جبرانی اخیر اوکراینی‌ها به منطق کورسک روسیه را قابل قبول می‌شمرند، اما وقتی حماس و جنبش جهاد اسلامی به اسرائیل هجوم بردند تا بابت حدود 80 سال سرکوب شدن توسط صهیونیست‌ها دست به اقدامی جبرانی و در راه حفظ ملت مظلوم فلسطین بزنند، این ایده را نپذیرفتند و آن را یک تهاجم تروریستی از سوی فلسطینی‌ها نامیدند. از نظر آنها اقدام اولیه رزمنده‌های فلسطینی در پاییز سال پیش، قابل دفاع نیست زیرا تل‌آویو را هدف گرفته‌اند ولی تهاجم اخیر اوکراینی‌ها به برخی نقاط مرزی و روستاهای روسیه تهاجم غیر‌قانونی به حساب نمی‌آید و قدمی در راه حفظ تمامیت ارضی و سلامت جانی اوکراینی‌ها بوده است. تعارضی که سبب تعجب شدید ناظران می‌شود.