تحلیل سریال «در انتهای شب» از نگاه جامعهشناسی فرهنگ
روایتی واقعی از طبقه متوسط
دکتر مهراب صادقنیا
استاد جامعهشناسی فرهنگ و دانشیار دانشگاه ادیان و مذاهب
چالشهای آشنا
«در انتهای شب» از نظر فرم، ستایشبرانگیز است. کمتر از ریتم میافتد. یک مینیسریال جذاب با روایتی منسجم و داستانی ساده که همانند زندگی، ملغمهای است از خنده و گریه توأمان و در کنار ترکیببندیها و طراحی هنری دقیق، علاوه بر وقت و شعور مخاطب، چشم او را نیز محترم میشمارد.
داستان با فضایی عجیب و مبهم شروع میشود؛ بیننده میداند که در این میان مشکلی هست، ولی دقیقاً نمیداند که این مشکل چیست؛ اما آرام آرام به مشکل پی میبرد. مشکلی مأنوس و آشنا که تا حالا به آن توجه نکرده بود.
مشکل از بس نزدیک بود و آشنا، مبهم بود. به همین دلیل «در انتهای شب» حرف جدید نمیزند، به هیچ مشکل ناروشنی اشاره نمیکند و اساساً جذابیت این مجموعه در این است که گویی خاطرات و زندگی طیف وسیعی از مخاطبان خود را روایت میکند.
در این مجموعه، همه چیز درست پیش میرود. همه پلانها و تضادهای فیلم خیلی دلنشین و درست است و میتواند مخاطب را جذب کند. با این حال به گمانم هنر اصلی این سریال، در چیز دیگری است.
نزدیک به واقع
بر خلاف بسیاری از سریالهای تلویزیونی که روایتی دور از واقعیت زندگی در ایران دارند، «در انتهای شب» به واقعیت جاری زندگی ما نزدیک است.
گویی حکایت زندگی است در کوچه کناری ما و یا واحد مسکونیمان. عروس و داماد ماجرا مثل بیشتر جوانان ایرانی گرفتار قسط و قرضاند.
همدیگر را دوست دارند و زندگی را با خشت و گِل عشق بنا کردهاند ولی فقر، آنان را به جان هم میاندازد.
مشکلات مسکن، آمد و شد، آینده مبهم و غیرقابل پیشبینی، به آنان اجازه نمیدهد تا از در کنار هم بودن لذت ببرند. مشکلات زندگی، آنها را به بیراهههایی میکشاند که انتظارش را نداشتند.
چشمشان را روی عیبها و خطاهای همدیگر باز میکند و مشکلات را به یکدیگر حواله میدهند.
بنابراین «در انتهای شب» قصه زندگی بسیاری از جوانهای این سرزمین است. خانوادههای نوپایی که به دلیل مشکلات اقتصادی تُرد و شکننده شدهاند و حریم امنشان تهدید میشود و پای دیگران به آن باز شده و روابط آنها را تهدید میکند.
این امتیاز بزرگ «در انتهای شب» است که خیلی آرام و روان ما را با واقعیت زندگی جاری اطرافمان آشنا میکند.
طبقه متوسط؛
نماد تحقق عقلانیت مدرن
«در انتهای شب» روایت طبقه متوسط جامعه ایران است که این سالها بیش از دیگر گروههای اجتماعی تهدید شده است.
در بیشتر جوامع، طبقه متوسط حافظ فرهنگ و مدنیت و تابع قواعد عقلانیت مدنی آن جامعه است.
این طبقه نماد تحقق عقلانیت مدرن است؛ انسانی که هم از رفاه نسبی برخوردار بوده است و هم دانش و تخصص دارد.
طبقه متوسط، طبقه آگاه و روشن جامعه است که اصول و قواعد هنجار آن را میشناسد، کتاب میخواند، کنشگری فرهنگی و اجتماعی دارد، درباره مسائل سیاسی اظهارنظر میکند، روزنامه میخواند و از مسائل خبر دار میشود و در حقیقت به مثابه واسطهای میان دولت و ملت عمل کرده و تعادل و همسازی اجتماعی ایجاد میکند. اما وقتی طبقه متوسط درگیر مشکلات ریز و درشت زندگی روزمرهاش شود، کارایی خود را از دست میدهد.
مشکلات اقتصادی و چالشهای زندگی، سبب میشوند که طبقه متوسط دغدغههای اصلی خود را به شیوه مشارکت اجتماعی و مسالمتآمیز فریاد نزند.
بنابراین در جامعه مطالباتی چون کسب حقوق مدنی، عدالت اجتماعی، کرامت شهروندی، آزادی و... بر زمین میماند.
روایت «در انتهای شب» روایت سادهای است از زندگی و طلاق خانوادهای فرهیخته و تحصیلکرده که فقیر شده است و مانند فقرا آنقدر درگیر مسائل روزمره خود شده که انگیزهای برای تغییر وضع موجودش ندارد.
مشکلات اقتصادی چنان بر دوش ماهرخ و بهنام سنگینی میکنند که یادشان میرود با چه عشقی با هم ازدواج کردهاند.