عملیات حماس چه تأثیری بر منطقه و فرامنطقه دارد؟

طوفان الاقصی مهمترین اتفاق برای ما و غرب

شاید بتوان برای چنین دورانی از عنوان دوران در هم شکستن حلقه‌های آهنین در سرزمین‌های عربی پس از جنگ جهانی دوم یاد کرد.

هشام الحمامی
نویسنده عرب
مترجم: حمید مهدوی راد


عملیات «طوفان الاقصی» پس از پایان جنگ جهانی دوم نشان‌دهنده یکی از خطرناک‌ترین رویدادهای جهانی برای تمدن غرب است. جای شگفتی نیست اگر بدانیم «اسرائیل» در این رویداد سترگ باوجود «مسائل مهم‌تری» که هست تنها دستاویزش ارائه یک «کاغذ عادی» برای یادآوری تاریخ مغموم زمانی است که محل اسکان یهودیان و تشکیل رژیم اسرائیل برای تثبیت نقشه سایکس پیکو (1916 میلادی) از جانب غرب و پایبندی اعراب به آن تعیین شد.
هنوز تفاوت و تغییر معناداری در مرزهای خاورمیانه با مرزهای کنونی آن شکل نگرفته است. البته ان‌شاءالله بزودی زود شاهد آن خواهیم بود اما مسأله کنونی چگونگی چنین تغییری و حتی زمان حادث شدن آن نیست... و چون چنین است، موضع امریکا (به‌عنوان سردمدار تمدن غرب) در واقع با چنین موقعیتی از کارکرد واقعی «طوفان الاقصی» آگاهانه بوده و درک درستی از چنین رخدادی در منطقه دارد و برای همین هم مبادرت به اعزام ناوهای هواپیمابر کرده است و با تمام امکانات نظامی و مادی و هست و نیستش برای بازگشت اوضاع به قبل از 7 اکتبر، سخت تلاش می‌کند که اکنون نتیجه خاصی عایدش نشده است.
تصویری که از صحنه حاضر ارائه می‌شود، می‌تواند در برگیرنده از بالاترین تا پایین‌ترین سطح تفسیر باشد اما «حقیقتی» که صاحبان حقیقت می‌دانند، توسط هیچ‌کس بیان نشده است. این موضوع تنها ضرورتی مبتنی بر واقعیت و درک آن نیست اما مهم‌ترین عنصر در این موضوع هم زمان وقوع آن نیست بلکه آن است که تأثیرش را بر کل منطقه و حتی بر جهان شاهدیم. از همین رو جیک سالیوان مشاور امنیت ملی امریکا صراحتاً می‌گوید: «آنچه حماس انجام داد نقطه عطفی در جهان است.»
در اینجا می‌بایست اندکی درنگ کرد و موضع یکی از مهم‌ترین طرف‌ها (چین یا روسیه) را در نظر گرفت! طرفی که همه چیز را می‌داند و بر اساس دانش و اطلاعاتی که دارد، موضع‌گیری کرده است.
اما می‌بایست در ابتدا در نظر داشت که آنچه امریکا در خصوص حادثه 11 سپتامبر از خود نشان نداد، در برابر واقعه 7 اکتبر از خود نشان داد. این واقعیتی است که هر محققی با آن روبه‌رو می‌شود. امریکا این بار بر خلاف آن حادثه مبادرت به انجام واکنش‌های فوری و احساسی نکرد بلکه سنجیده‌تر عمل کرد و هزینه فایده ورود به چنین کارزاری را در نظر گرفت.
امریکا که تماماً به موضوع آگاهی داشت، عمیقاً درگیر آن شد و خود را در کوه‌های تورا بورا در افغانستان که روزگاری مبدأ شکل‌گیری و مأمن طالبان بود، با هر آنچه داشت و نداشت و در آن زمان که خودش اراده کرده، درگیر کرد.
باید به این نکته توجه کرد که این سطح از آگاهی در این امور مهم در داخل امریکا فقط در سطح دولت است و در سطوح پایین‌تر حتی تصمیم‌گیران فقط باید آنچه را که در حد مردم عادی و رسانه‌ها در جهان مطرح می‌شود، بگویند تا بتوانند بر اساس آن عمل کرده و دیدگاه خود را توجیه کنند؛ به قول دانشمند معروف کانادایی، مارشال مک لوهان (متوفی 1980)، نظریه‌پردازی که معتقد بود هر دوره‌ای در تاریخ، ویژگی‌های متمایز خود را از رسانه‌ها می‌گیرد و توانایی خود را در بهره‌برداری از آن ارائه می‌کند... طبق نظریه این دانشمند امریکایی، ما تحت یک حکومت رسانه‌ای جهانی هستیم.
مسأله عملیات 7 اکتبر برای تصمیم‌سازان امریکایی در سطوح بالای دولتی و حتی در دانشگاه‌های آن کاملاً شناخته شده است و کاملاً بر موضوع اشراف و آگاهی دارند اما چنین موضوعی را اعلام نمی‌کنند و حماس نیز بر این مسأله واقف است که آنها می‌دانند اما اعلام همگانی نمی‌کنند.
شاید بتوان برای چنین دورانی از عنوان دوران در هم شکستن حلقه‌های آهنین در سرزمین‌های عربی پس از جنگ جهانی دوم یاد کرد. گرچه همچنان زمان اعلام رسمی آن فرا نرسیده است، زیرا یکی از طرفین مهم مسأله یعنی ملت‌های عرب گرچه در حال دست و پا زدن برای آن هستند اما همچنان در خوابند و هنوز آنطور که باید و شاید به خود نیامده‌اند.
مهمترین موضوع در اینجا همان سِر پنهانی است که از صبح روز هفتم اکتبر آغاز شده و تا کنون حتی یک لحظه نیز از زمره وقایع مهم جاری و ساری خارج نشده است. هرچند آنچه در آن روز و روزهای بعد، از مقابل چشمان ما گذشت، نشان‌دهنده یک اتفاق خارق‌العاده است که فقط خدا از ماهیت و وقوع آن آگاه بوده است.
تحلیل فهمی هویدی در این راستا چنین است: «طوفان الاقصی، متشکل از تلاش بشر و توفیق الهی بود. می‌دانیم که توفیق الهی با اندیشه، عقاید و رفتار پیوند تنگاتنگی دارد و انسان مؤمن با توکل بر خدا سر تسلیم در مقابل خواست و مشیت الهی فرو می‌آورد.»
«به سوى آنان برگرد، پس ما حتماً لشکریانى بر آنان وارد مى‌کنیم که براى آنان تاب مقابله نیست و ما حتماً آنان را از منطقه، ذلیلانه آواره مى‌کنیم در حالى که خوارى را احساس خواهند کرد». این بخشی از آیه شریف سوره مبارکه نمل است که در شبکه‌های اجتماعی در دیدار با یحیی سنوار بیان شده است. چرا این آیه منتشر شده؟ ارتباط این آیه با وی چیست؟ هیچ‌کس جز خدا نمی‌داند.
اما ابراهیم حمدونه، یکی از فعالان فلسطینی و مسئول امور زندانیان و اسیران سابق و نویسنده کتاب «جنبه‌های خلاقانه اسیران فلسطینی» به ما می‌گوید: «... من دائماً در شرایط سخت زندان با شخص سنوار در ارتباط بودم. وی اعتقادی راسخ و اراده‌ای محکم داشت و مدام ورد زبانش این آیه شده بود و آن را تکرار می‌کرد و حتی من این آیه را از زبان وی حفظ کردم.»
به این ترتیب هم‌سلولی سنوار یکی از تار و پودهای این راز را برای ما مشخص کرد که سنوار مدام در حال زمزمه این جمله رمزآلود و تکرار آن بوده است.
وی می‌افزاید: «سنوار از بعد واقع‌بینانه، تاریخی و دینی تا آخر عمر به ناگزیری از کشمکش و درگیری با «اسرائیل» اعتقادی راسخ و عزمی پولادین دارد. چنانچه وی حتی در درون زندان از ارتباطات محکمی برخوردار بوده است. تا کنون به‌طور شخصی یا سازمانی شاهد درگیری وی با سایرین در زندان نبوده‌ایم. همچنین گفته شده که سنوار یک قاری خوش‌صدا و نویسنده‌ای عالی است که افق سیاسی و دیدگاه آینده‌نگری گسترده‌ای دارد و مسأله فلسطین را تنها به بعد ملی تقلیل نمی‌دهد، بلکه برای حل این مسأله معتقد به ژرفای وجوب و وجود ریشه‌های اسلامی، عربی و انسانی در مسأله فلسطین است و معتقد است راهبرد فلسطین می‌تواند روابط جدیدی در دنیای اسلام مبتنی بر چنین مسأله‌ای ایجاد کند.»
از آنجا که طوفان الاقصی برای ما نیز یکی از خطرناک‌ترین وقایع عصر حاضر است، به خوبی می‌دانیم که یحیی سنوار برای چنین اتفاقی که در این کره خاکی حادث شد، صرفاً منحصر به یک شخص نیست بلکه کامل‌تر و جامع‌تر از آن، همان چیزی است که به‌طور عینی و ضمنی با تمام درد و مشقتی که دارد و با همه تلخی و شیرینی آن، در این بستر در حال روی دادن است.