مقایسه‌ای بین جنگ ۶ روزه سال ۱۹۶۷ و جنگ غزه ۲۰۲۳

توان برتر مقاومت

طوفان الاقصی به اعتراف بسیاری از کارشناسان نظامی در بطن نبردهای نامتقارن جهانی توانست جلوه دیگری از مهارت‌های رزمی را به عرصه جهانی نشان دهد. طراحان طوفان الاقصی با شکستن قواعد مرسوم جنگی، با اکتفا به قدرت و مهارت درونی شیوه جدیدی از عملیات‌های نظامی را در تاریخ جنگ‌ها به ثبت رساندند.

فائزه سادات یوسفی
خبرنگار


طوفان الاقصی به اعتراف بسیاری از کارشناسان نظامی و امنیتی در بطن نبردهای نامتقارن جهانی توانست جلوه دیگری از زبدگی و مهارت‌های رزمی را به عرصه جهانی نشان دهد. طراحان طوفان الاقصی با شکستن قواعد مرسوم جنگی، با اکتفا به قدرت و مهارت درونی شیوه جدیدی از عملیات‌های نظامی را در تاریخ جنگ‌ها به ثبت رساندند.
 این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که نوار غزه سال‌ها در محاصره و تحت شدیدترین و مجهزترین سیستم‌های اطلاعاتی-امنیتی جهان یعنی رژیم صهیونیستی قرار داشت و این به‌طور معمول مانع بزرگی برای هر برنامه‌ریزی، آموزش و ساخت تجهیزات مدرن به شمار می‌آید.
طوفان الاقصی معادلات موجود را نه‌تنها در سرزمین‌های اشغالی بلکه در تمام منطقه علیه منافع امریکا به نحوی تغییر داد که به اعتراف تحلیلگران غربی نقطه بازگشتی برای آن وجود ندارد. همه تکاپوی کنونی ایالات متحده و دیگر همپیمانان صهیونیستها برای ممانعت از این تغییر است که البته هزینه‌های غیرقابل جبران را نصیب آنها کرده است. درصدر آن، هزینه حیثیتی و اقتدارشکنی شاکله محور عبری-غربی دربرابر یک گروه چریکی کم‌جثه و بومی است که در قیاس با برخی وقایع تاریخی چون جنگ 6 روزه زوایای بسیاری را برای همگان آشکار می‌کند.
جنگ سوم ارتش اعراب و اسرائیل موسوم به جنگ 6 روزه در خرداد ۱۳۴۶ شمسی به وقوع پیوست. ارتش‌های عربی و رژیم صهیونیستی در بازه زمانی ۵ الی ۱۰ ژوئن سال ۱۹۶۷ میلادی با هم درگیر شدند که نتیجه آن، اشغال جولان سوریه، نوار غزه و صحرای سینا در مصر، کرانه باختری اردن و مزارع شبعا لبنان توسط صهیونیست‌ها بود. از این رو است که به مجموع اراضی کرانه باختری، غزه و جولان به اصطلاح اراضی اشغالی ۱۹۶۷ میلادی می‌گویند.
نامگذاری این جنگ نیز به تحقیر اعراب برمی گردد. زیرا عنوان 6 روزه به عمق ناتوانی اعراب برای مقابله رژیم صهیونیستی اشاره دائم و مستمر دارد و تا امروز نقطه اتکای توصیف تاریخی رژیم در برابر دنیای پیرامون بوده است. حتی این جنگ توانست، ‌یک عقب‌نشینی مدت‌دار و مسجل را در دنیای عرب به کمک ضعف‌انگاری‌های ایالات متحده، تحت گزاره «عدم توانایی در نزاع با رژیم صهیونیستی» به وجود آورد که این امر تا به امروز جریان داشته و از اصولی‌ترین پایه‌های عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی بوده است.
 
سردرگمی صهیونیست‌ها در 40 روز جنگ
این درحالی است که طوفان الاقصی نه تنها موجی از سردرگمی و هراس  در سرزمین‌های اشغالی مستولی کرد، بلکه توانست با چیرگی بر ساختار پرمدعای نظامی و امنیتی، لکه ننگی را بر تاریخچه رویارویی رژیم صهیونیستی با دنیای درون به ثبت رساند. به معنایی صهیونیست‌ها مغلوب ارتش کلاسیک و آزاد متعلق به یک دولت در خارج از مرزهای خود نشدند، بلکه از درون دایره سلطه و فرمانروایی خود مورد بزرگترین گزند تاریخی واقع شدند. عنصر داخلی بودن برای شکسته شدن هیمنه صهیونیست‌ها یک طرف و عدم شکست‌ناپذیری 40 روزه حماس دربرابر تداوم کوبنده‌ترین و وحشیانه‌ترین حملات رژیم صهیونیستی برگی دیگر از قدرت درونی گروه‌های مقاومت را نشان می‌دهد.
اکنون جنگ باوجود استفاده ارتش رژیم صهیونیستی از سلاح‌های غربی و امریکایی چون بمب‌های غول‌آسا و ممنوعه، هواپیماهای مستقر در ناوگان دریایی، پهپادهای شناسایی و 5000 نیروی زبده امریکایی و از همه مهم‌تر فرماندهی رزمی پنتاگون برای هدف قرار دادن غزه اما 40 روز است نتوانسته بر یک جغرافیای کوچک غلبه کند و از سوی دیگر حماس و دیگر گروه‌های مقاومت در چند روز گذشته تهاجمی‌تر ظاهر شده و کارنامه سنگین‌تری ارائه کرده‌اند. اکنون جنگ در وضعیت موجود برای رژیم فرسایشی شده و رسانه‌های عبری به دلیل هزینه‌ها و گسترش نارضایتی جامعه آن را بزرگترین وحشت رژیم صهیونیستی اعلام کرده‌اند.
 
توانمندی نظامی برتر حماس نسبت به جنگ 6 روزه
به معنایی، میزان توانمندی‌های سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی در برهه کنونی بسیار بیشتر از زمان جنگ 6 روزه بوده و ارتش صهیونیستی را حتی با وجود تجهیزات و توانایی‌های ویژه در یک جنگ فرسایشی در وضعیت نگران‌کننده ای قرار داده است. به‌طوری که حتی تحلیلگران غربی تداوم حملات صهیونیست‌ها را درطول زمان به نفع آنان نمی‌دانند و تلاش می‌کنند که آتش‌بس را با حداکثر منافع برای آنان اجرایی کنند. این درحالی است که ارتش رژیم به تناسب جنگ‌هایی که در طول دوران خود داشته بویژه جنگ سی و سه روزه با حزب‌الله، توانمندی‌های خود را به خصوص در حوزه پدافندی توسعه داده است. نمونه بارز آن گنبد آهنین و پناهگاه‌های مجهز برای زندگی طولانی‌مدت است. اما فرود موشک‌های طوفان الاقصی به همراه موشک‌های نقطه‌زن حزب‌الله لبنان به سرزمین‌های اشغالی، رسوخ‌پذیری سپر تدافعی اسرائیل را بر همگان ترسیم کرد.
 در جنگ 6 روزه، چهار دولت عربی با قرار گرفتن در کنار یکدیگر تلاش کردند که جبهه واحدی در برابر اسرائیل تشکیل دهند و با بازنمایی قدرت ارتش‌های خود، رژیم را در هراس فرو برده و ابتکار عمل را از آن بربایند. اما در عمل عدم هماهنگی ساختار نظامی و وجود منافذ در همبستگی دربرابر تهدیدات رژیم صهیونیستی موجب شد که ارتش صهیونیستی به راحتی فرودگاه‌ها و مناطق استراتژیک کشورهای همجوار عربی را مورد هدف قرار داده و آنهارا مورد ضربات اساسی قرار دهد. دراین بین عامل مستمر دیگری چون وادادگی دیگر کشورهای عربی تا به امروز از اساسی‌ترین متغیرهای موجود در قبال تثبیت وضعیت رژیم صهیونیستی بوده است. در زمان جنگ 6 روزه کشورهای عربی تا حدودی موافق جریان‌های ضدصهیونیستی بوده و در زمره پشتیبانان جبهه عربی قرار داشتند. اما در طوفان الاقصی کوچکترین اثری از آنها دیده نمی‌شود و موضع جمعی آنها به طور منفعلانه و کم اثر تنها در بیانیه‌ها خلاصه می‌گردد.
 
ورود عجولانه امریکا
از سوی دیگر اما نمی‌توان از نقش ایالات متحده چشم‌پوشی کرد. امریکا علی‌رغم عدم شکست رژیم صهیونیستی در برابر ارتش‌های عربی در جنگ 6 روزه، ‌اما خطر بنیادین کشورهای عرب را در کمین رژیم صهیونیستی می‌دید. از این‌رو استراتژی مهار نرم آنها را از طریق پیمان‌های امنیتی با کشورهای عرب به بهانه دشمن‌سازی و تهدید مشترک در منطقه موسوم به عادی‌سازی روابط در پیش گرفت تا به اهداف کلان خود دست یابد.
در این بین، در قیاس با نقش‌آفرینی اعراب در برهه کنونی، گروه‌های مقاومت در بافتی جدا از دولت‌ها با ربودن اختیار عمل از ایالات متحده و اشغالگران آنها را در بن‌بست قرار داده و همچنین با اهرم فشار بر اتاق فکر، ‌چگونگی پایان دادن به جنگ را برای آنها مشکل کرده است. شبکه مقاومت به‌طور منسجم و هماهنگ سپر تهاجمی در برابر رژیم صهیونیستی تشکیل داده و علاوه بر آن، با هم‌افزایی سود سیاسی حاصل را در دیپلماسی منطقه‌ای خود به مصرف می‌رساند.
یکی از مشاهداتی که پیروزی موازنه قدرت حماس با ارتش صهیونیستی را اثبات کرد، ‌ورود عجولانه ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی به میدان و همچنین حمایت‌های تمام‌قد سیاسی، نظامی و مالی از رژیم صهیونیستی بود. فارغ از عامل غافلگیری که توانست اداره شرایط را از آنها برباید، شکسته شدن توان لجستیکی و پدافندی علی‌رغم برخورداری از بهترین امکانات خلأ بزرگی را در ارتش و مدیریت کلان رژیم صهیونیستی به وجود آورد. لذا «نیاز مبرم» به ورود کاخ سفید برای کنترل شرایط تنها دلالت بر ناتوانی ذاتی رژیم صهیونیستی ندارد بلکه به‌طور معکوسی نمادی از قدرت توازن یکی از گروه‌های مقاومت یعنی حماس با ارتش آن است. اما در جنک 6 روزه، ایالات متحده چنین حضور میدانی نداشت و شکست اعراب با همکاری نزدیک سرویس‌‏های جاسوسی امریکا و انگلیس با سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) ممکن شد.
تمام این عوامل درحالی است که مردم غزه حدود 40 روز با دستان خالی در تکاپو هستند تا رژیم را در برابر خواسته‌های خود به زانو درآورند. رژیم صهیونیستی اکنون در باتلاق تصمیم‌گیری و تحت فشار گروه‌های مقاومت و هزینه‌های تحمیلی متنوع به دام افتاده است. غزه‌ای که زیرساخت‌های آن مورد هدف قرار گرفته و در محاصره کامل حتی با قطعی آب و برق مواجه است و حتی بیمارستان‌ها که مأمن مجروحان و مردم است تحت وحشیانه‌ترین حملات قرار دارند.