از چنددستگی در اروپا تا تفرق در ایالات به اصطلاح «متحده»

جنگ پردامنه‌ای که جهان را تغییر داد

استیفن ‌ام والت
استاد رشته روابط بین‌الملل در دانشگاه‌ هاروارد
مترجم: وصال روحانی

برخلاف آنچه برخی می‌گویند، جنگ جاری در خاورمیانه به جنگ جهانی سوم تبدیل نخواهد شد و حتی بسط رویارویی اخیر اسرائیل و فلسطین به کشورهای اطراف آنها نیز دور از ذهن نشان می‌دهد. ترکیه و سوریه و همچنین جنبش حزب‌الله لبنان از ورود آشکار به این مناقشه خودداری کرده‌اند اما شکی نیست، جغرافیای سیاسی منطقه و بافت ژئوپلتیک جهانی بعد از اتمام طوفان‌الاقصی هرگز به همان حالت قبل از این مناقشه عظیم باز نخواهد گشت و دنیا به دنیای دیگری تبدیل خواهد شد.
کافی است نگاهی به وضعیت کلی منطقه و ژئوپلتیک جهانی پیش از تاریخ 7 اکتبر (15 مهر) بیندازیم که روز شروع حمله تاریخی سازمان حماس و جنبش جهاد اسلامی به سرزمین‌های اشغالی و وارد شدن محکم‌ترین سیلی‌ها به صورت تجاوزگران صهیونیستی بود که سال‌ها می‌گفتند تل‌آویو تسخیرناپذیر است و در آن‌روز زیر موشک‌باران رزمنده‌های فلسطینی تبدیل به شهر اشباح شد. در ماه‌های منتهی به آن روز خاص، هم‌وغم بسیاری از دولت‌های جهان کمک‌رسانی به انواع شکل‌ها و با بیشترین میزان به اوکراین بود تا در ستیز 21 ماهه‌اش با ارتش روسیه مقاومتی بیشتر بکند و تابوی شکست‌ناپذیر بودن این ارتش را به سخره بگیرد. اوضاع البته به سود کی‌یف پیش نمی‌رفت و در جنگ فرسایشی این همسایه‌ها که سال‌ها در قالب اتحاد جماهیر شوروی ایالت‌هایی متحد به شمار می‌‌آمدند، اوکراین نتوانسته بود حتی بخشی کوچک از مناطق از دست‌رفته خویش را از تسخیر روسیه خارج سازد.
پیامدهای تمرکز بایدن
روی جنگی دیگر
جو بایدن، رئیس‌جمهور امریکا در عین کمک‌رسانی حداکثری به ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور نه‌چندان توانای اوکراین تمامی توان اجرایی خود را همانند گذشته مصروف کمرنگ کردن قدرت اقتصادی شگرف چین و از رونق انداختن محصولات انبوه این غول شرق آسیایی در بازارهای جهانی کرده بود. اهمیت این موضوع برای بایدن به حدی بود که حتی در ریل‌گذاری‌های سیاسی‌اش توجه به مسائل حیاتی خاورمیانه و بویژه التهاب پایان‌ناپذیر روابط فلسطین و رژیم صهیونیستی را در حد هیچ انگاشته و به تمامی دپارتمان‌های سیاسی امریکا تکلیف کرده بود که فقط روی پروژه ساقط‌سازی پکن تمرکز کنند.
بایدن البته در برنامه‌های جانبی‌اش رسیدگی ویژه به اوضاع ریاض را هم جای داده بود. او بر این باور بود (و هنوز هم هست) که با دادن امتیازاتی به طرف سعودی، قادر است آنها را وادار به اجرای کامل پروژه عادی‌سازی روابط‌شان با تل‌آویو کند و تا آنجا پیش رفته بود که به ریاض اطمینان بدهد در صورت نرم شدن در این زمینه، امکانات دستیابی اولیه آنها به فناوری‌های هسته‌ای را فراهم خواهد آورد. بایدن فراموش کرده بود که تندروی‌های رژیم نامشروع تل‌آویو در سرزمین‌های اشغالی و آزار دائمی ملت شریف فلسطین و حملات بی‌شرمانه سربازان صهیونیستی به اماکن مقدسی مانند مسجدالاقصی کاسه صبر فلسطینی‌ها را لبریز کرده و آنها را به واکنشی جدی‌تر از همیشه وا خواهد داشت. این چنین بود که امریکا از وقوع طوفان‌الاقصی همان‌قدر شوکه شد که اسرائیلی‌ها حیرت کردند و حدود 40 روز پس از آغاز این تقابل عظیم اگرچه رژیم کودک‌کش تل‌آویو با ددمنشی هرچه بیشتر طی بمباران‌های بی‌وقفه غزه بیش از 11 هزار فلسطینی را به شهادت رسانده و آمار مجروحان آنها را هم از مرز 27 هزار نفر فراتر برده، اما اسرائیلی‌ها هم هزار و 425 کشته و بیش از 5 هزار و 600 مجروح داده‌اند.
 
تیرهای به سنگ خورده در غرب و شرق آسیا
اولین اثر عاجل طوفان‌الاقصی متوقف شدن روند عادی‌سازی روابط ریاض- تل‌آویو بود و حتی وقتی ستیز فعلی اسرائیل و فلسطین با اعلام آتش‌بس احتمالی پایان گیرد، احیای مذاکرات دو طرف پروسه‌ای بسیار زمانبر خواهد بود. دومین اثر فوری جنگ تازه رژیم صهیونیستی با فلسطینی‌ها منتفی شدن طرح جو بایدن درخصوص متمرکز شدن کاخ سفید روی تحولات شرق آسیا از جمله کمک به کره جنوبی در ستیز ابدی‌اش با همنام شمالی خود و لزوم رجعت به مسائل حاد غرب آسیا به قصد از دست ندادن ابتکار عمل در این نقطه بسیار حساس ژئوپلیتیکی بود. در 40 روز اخیر وضعیت ذهنی بایدن و آنتونی بلینکن وزیر خارجه امریکا چنان آشفته شده که نمی‌دانند چطور می‌توانند از راه دور اوضاع غزه را مدیریت کنند و سفر هر روزه به سرزمین‌های اشغالی هم به قصد کنترل کردن بنیامین نتانیاهوی افسارگسیخته و کاستن از حجم تجاوزات هولناک وی به حقوق فلسطینی‌ها و کم کردن بمباران‌های وحشیانه باریکه غزه هم عملاً برای سران کاخ سفید غیرممکن بوده است. به این ترتیب نه فقط روند ستیز اقتصادی امریکا با چین بشدت ناکارآمد شده، بلکه ژاپن، تایوان و فیلیپین هم که امید داشتند با کمک واشنگتن از زیر سایه وسیع چین خارج شوند و نفسی بکشند، تیرشان به سنگ خورده است.
 
تبعات ارسال سلاح‌های مختص کی‌یف به تل‌آویو
سومین اثرگذاری فوری طوفان الاقصی، تنهاتر شدن اوکراین در جنگ بی‌سرانجامی است که با روس‌ها دارد زیرا امریکا که تأمین کننده اصلی نیازهای متنوع کی‌یف در ایام این جنگ بوده، دیگر نمی‌تواند همان محموله‌های عظیم کمک‌رسانی را به اوکراین بفرستد و اهمیت اوضاع سیاسی خاورمیانه به حدی است که امریکا اجباراً باید آن را اولویت نخست خود بشمرد و هر چه دارد به تل‌آویو بفرستد تا این رژیم جعلی در ادامه سرشکستگی‌های عظیم 40 روز اخیرش به کلی از هم نپاشد. حتی پیش از شروع جنگ جاری در خاورمیانه نیز نظرخواهی‌های جدید در امریکا نشان داده بود که 45 درصد مردم این کشور معتقدند دولت کشورشان در کمک‌رسانی به کی‌یف زیاده‌روی می‌کند. حال آن که سال پیش مخالفان با این مسأله از 30 درصد فراتر نمی‌رفتند. با توجه به فرسایشی شدن هر چه بیشتر جنگ اوکراین با روس‌ها نیاز اول کی‌یف نه لزوماً مواد غذایی و نه حتی دارو بلکه وسایل نظامی و تسلیحات جنگی است اما بدیهی است، دولت بایدن مجبور شده از زمان جاری شدن طوفان بنیان برافکن الاقصی و تخریب اساسی تشکیلات صهیونیست‌ها بخش قابل توجهی از ادوات جنگی خود را که پیش‌تر به ولودیمیر زلنسکی می‌داد، اینک به تل‌آویو بفرستد تا دولت نامشروع اسرائیل بیش از این ضربه نخورد. امریکا پس از مشاهده ته کشیدن تجهیزات نظامی‌اش در برخی انبارهای اسلحه در سطح این کشور به ناچار به انبارهای تسلیحاتی‌ای که در خاک کره جنوبی، متحد بزرگ شرق آسیایی‌اش دارد، سر زده و بخشی از ابزار سبک و سنگین جنگی را از آنجا به کی‌یف فرستاده اما حجم این کمک‌ها از زمان شروع شدن جنگ فعلی در غزه یک دهم گذشته شده و این امر ناامیدی را در اردوگاه کی‌یف دوچندان کرده است. اگر این فرایند سبب عقب‌نشینی فزون‌تر ارتش فرسوده اوکراین و بیشتر شدن حجم خاک اشغال شده توسط ارتش روسیه شود، بایدن مجبور خواهد شد، بابت سیاستگذاری‌های الکن خود که سبب‌ساز این سرشکستگی‌های تازه شده، به دو مجلس اصلی امریکا (مجلس نمایندگان و سنا) پاسخ بدهد و این کاری است که خود او بهتر از هر کس می‌داند از عهده‌اش برنخواهد آمد.
 
افزایش چنددستگی‌ها در اروپا
جنگ نابرابر در باریکه غزه و ظلم بیکران صهیونیست‌های کودک‌کش به مردم مظلوم فلسطین بر چنددستگی‌ها در سطح اروپا افزوده است. هنوز تمام دولت‌های بزرگ غرب این قاره با بی‌انصافی هر چه بیشتر از اقدامات ضد بشری اسرائیل دفاع می‌کنند یا روش اتخاذ سکوت را در پیش می‌گیرند و در سخنرانی‌های رهبران نامنصف آنها از ملت فلسطین که در شرارت‌های اخیر صهیونیست‌ها بشدت مغبون شده‌اند، با لقب تروریست یاد می‌شود و اسرائیل بابت مبارزه‌اش با این «تروریسم ادعایی» مورد تحسین قرار می‌گیرد حال آن که حملات وحشیانه صهیونیست‌ها به بیمارستان‌ها و منازل مسکونی در نوار غزه مصداق واقعی تروریسم دولتی است. در نقطه مقابل دولت‌های شماری از کشورهای اروپایی بویژه در شرق این قاره به ابراز همدردی با مردم رنج کشیده فلسطین پرداخته و همسو با خواسته اکثر جهانیان از سازمان ملل خواسته‌اند یک آتش‌بس بدون قید و شرط را در سطح غزه برپا دارد تا به این و سیله از جنایات شبانه‌روزی بنیامین نتانیاهو و دار و دسته بشدت رادیکال او در جنوب لبنان جلوگیری شود و دیپورت اجباری فلسطینی‌ها از باریکه غزه و کرانه باختری پایان گیرد.
اگر آتش‌بس مورد بحث هر چه سریع‌تر دایر نشود، حجم اختلافات میان ملت های اروپا فزون‌تر خواهد شد و این نیز سند دیگری بر صحت این نظریه است که طوفان‌الاقصی اثری دائمی و بزرگ و تاریخی بر سیاست‌های جهانی گذاشته و دنیای پس از اتمام آن دنیایی بسیار متفاوت با چیزی خواهد بود که پیش از روز 7 اکتبر پیش روی مردم در پنج قاره گیتی بود.
 
قطورتر شدن فهرست ناکامی‌های «جریان‌سازان»
با هر حساب و کتابی امریکا بازنده اصلی طوفان‌الاقصی است زیرا پیش از آن از این کشور به عنوان جریان‌ساز اصلی خاورمیانه در 45 سال اخیر یاد می‌شد اما بدنام شدن بر اثر عملکرد ضد انسانی‌اش طی این جنگ و تجهیز کردن ددمنشان اسرائیلی تا بن دندان برای قتل عام فلسطینی فهرست روسیاهی‌های کاخ سفید طی مدت مذکور را قطورتر کرده است. پیش‌تر هم امریکا در باتلاق جنگ ادعایی‌اش با تروریسم در عراق و افغانستان گرفتار شده و مستقیم و غیرمستقیم در ایجاد سازمان تروریستی مخوف داعش سهیم شده و بر 8 سال بمباران وحشیانه خاک یمن توسط جنگنده‌های عربستان سعودی مهر تأیید زده بود. امریکا با آن همه ادعاهای بزرگش در لیبی هم به بن‌بست رسیده و بعد از حذف معمر قذافی به جای برگرداندن آرامش و امنیت به سطح این کشور به روند ایجاد حکومت ملوک‌الطوایفی، خواسته یا ناخواسته کمک رسانده بود. حالا یورش جانانه حماس به مواضع ددمنشان اسرائیلی و رخدادهای پس از آن نشان داده که امریکا حتی توان حفظ نزدیک‌ترین متحدان خود در خاورمیانه را هم ندارد و خودش بیش از هر کشور دیگری دچار سرگشتگی شده و پای در یک بلاتکلیفی مفتضحانه سیاسی نهاده است. این روزها روسیه و چین به عجز عظیم امریکا در ساماندهی به امور جهان می‌خندند. جهانی که این کشور همیشه ادعا می‌کرد از آن اوست ولی جنگ جاری در غزه نشان داد که به واقع ضد اوست و امریکا هر چیزی هست الا نیرو و تشکیلات متحده و غیرقابل تفرقی که دائماً از آن سخن می‌گفت و در بوق‌های تبلیغاتی‌اش می‌دمید.
منبع: Foreign Policy

جستجو
آرشیو تاریخی