13 شکارچی ماهر در «سوادکوه» تفنگ را زمین گذاشته و حامی حیات وحش شدند

دخترم گوشت شکار نخورد

یک روز یک تور طبیعت‌گردی به من معرفی شد تا راهنمای آنها باشم. باورتان نمی‌شود تازه آن روز فهمیدم چقدر دنیای من با طبیعت‌گردها فرق دارد؛ من تا آن روز حتی یکبار هم زیبایی یک گل یا پروانه را ندیده بودم، همیشه فکر شکار و کشتار حیوانات بودم. ما حتی در این مورد آموزش هم ندیده بودیم

بیتا میرعظیمی
خبرنگار

ورود خودجوش مردم در بحث حفاظت از گونه‌های جانوری سوادکوه یکی از اتفاق‌های خوشایند در چند سال اخیر است. طبق گفته «ابراهیم فلاحی» رئیس اداره محیط زیست سوادکوه به «ایران»، در منطقه «کسلیان» از توابع بخش مرکزی سوادکوه در مازندران، حداقل 13 شکارچی ماهر تفنگ‌های خود را کنار گذاشته و حالا حامی حیات وحش شده‌اند. «ایران» با 2 نفر از شکارچیان ماهر منطقه کسلیان  سوادکوه که حالا حامی حیات وحش شده‌اند، گفت‌و‌گو کرده و چرایی این تصمیم مهم و ارزشمند را جویا شده است.

هر قرقاول 100 هزار تومان
علی صفایی، 41 ساله و پدر 2 فرزند (دختر) است. درباره علل شکار بی‌رویه حیوانات به «ایران» می‌گوید: «ما در روستا زندگی می‌کنیم. از همان دوران کودکی به شکار علاقه‌مند بودم. تفنگ برداشته و کبک، شوکا، قرقاول و... شکار می‌کردم. آن موقع من بیکار بودم و بخشی از این کار را برای امرار معاش انجام می‌دادم. وقتی بیکار باشی از دیوار مردم که نمی‌توانی بالا بروی، راحت‌ترین راه شکار پرندگان و چهارپایان است. سال 1392 هر قرقاول را 100 هزار تومان می‌فروختم و پولش را به زخمی می‌زدم، آن زمان وقتی شکار می‌رفتم، تا چند روز برنمی‌گشتم. بد جوری افتاده بودم توی این کار؛ تا سال‌ها کارم شکار و کشتار حیوانات بود تا اینکه یک روز اتفاقی افتاد و مسیر زندگی‌ام به یکباره تغییر کرد.»

حفاظت خودجوش
او می‌گوید: «سال‌ها بود که گوشت شکار برای اهل خانه می‌آوردم، یک روز دختر اولم که آن موقع‌ها حدود 9 سالش بود گفت من دیگر گوشت شکار نمی‌خورم. او گفت که چرا این حیوانات بی‌گناه را شکار می‌کنی؟ با اینکه کم‌ سن و سال بود اما حرفش تأثیر عجیبی روی من گذاشت، تا چند روز در فکر بودم. از طرفی تعداد قرقاول‌ها هم بخاطر شکار بی‌رویه کم شده بود به همین دلیل به یکباره تصمیم گرفتم شکار را تا 2 سال تعطیل کنم. جالب اینجاست که بعد از آن دیگر شکار نرفتم و 2 سال تبدیل به 7 سال شد. بعدها به همراه چند نفر از دوستانم یگ گروه حامیان محیط زیست تشکیل داده و از حیات وحش حمایت کردیم.»
طبق گفته این شکارچی سابق، سال 96- 1395، خبر دست کشیدن او از شکار به گوش رئیس اداره حفاظت محیط زیست وقت رسید: آقای «مصطفی عرب» به من زنگ زد و خواست تا به اداره بروم. درباره علت شکارها پرسید، شفاف گفتم که بیکارم. گفت اگر درآمد ماهیانه‌ای داشته باشی شکار را برای همیشه کنار می‌گذاری؟ گفتم حتماً. خلاصه یک دست لباس محیطبانی تحویل گرفته و پس از آن 18 روستای اطراف محله خودمان تحت نظارت من قرار گرفت. آن زمان ماهی 960 هزارتومان می‌گرفتم. حسابی موی دماغ شکارچی‌ها شده بودم. حالا 7 سال از آن زمان می‌گذرد، الان پولی برای نگهداری از حیات وحش نمی‌گیرم، اما به جای آن صندوقی در محل تأسیس کرده و ماهیانه پولی در آن قرار داده و به صورت خودجوش اقداماتی برای حفاظت از حیات وحش انجام می‌دهیم. خدا را شاکرم که مسیر زندگی‌ام تغییر کرده؛ الان خوشحالم که دیگر حیوانات بی‌گناه را شکار نمی‌کنم.»
 
از شکار بیزارم
«فخرالدین احمدی» 37 ساله، مجرد و ساکن سوادکوه است. او یکی از 13 شکارچی ماهر سوادکوه است که تفنگ را روی زمین گذاشته و حالا از حیات وحش محافظت می‌کند. احمدی به «ایران» می‌گوید: «ما خانوادگی شکارچی هستیم؛ جد در جد ما تفنگ بدست گرفته و شکار کرده است. خب من هم دقیقاً همین راه را رفتم؛ کارم شکار کل، بز و مرال و... بود؛ گوشتشان را هم به دوستان و آشنایان می‌دادم. خیلی در فضای فروش و ارتزاق از این راه نبودم. فقط به فکر شکار بودم و لاغیر.»
این شکارچی سابق می‌افزاید: «یک روز یک تور طبیعت‌گردی به من معرفی شد تا راهنمای آنها باشم. باورتان نمی‌شود تازه آن روز فهمیدم چقدر دنیای من با طبیعتگردها فرق دارد؛ من تا آن روز حتی یکبار هم زیبایی یک گل یا پروانه را ندیده بودم، همیشه فکر شکار و کشتار حیوانات بودم. ما حتی در این مورد آموزش هم ندیده بودیم. خلاصه که این اتفاق ساده، تأثیر عجیبی روی من گذاشت. رفته رفته از شکار بیزار شدم. فهمیدم که حیات‌وحش بسیار زیباست و تک تک ما مسئول حفاظت از آن هستیم. 4- 3 سال بعد شخصی به نام آقای طالبی کمپینی با نام «نه به شکار» در روستای ما راه‌اندازی کرد. به من گفتند اگر عضو این کمپین شوم، شکارچیان دیگر هم دست از شکار خواهند کشید. من که نگاهم به حیات وحش به شکل عجیبی تغییر کرده بود، پذیرفته و عضو این گروه شدم.»

آموزش جوامع محلی
طبق گفته احمدی، تا قبل از رها کردن شکار، کارش هیچ برکتی نداشته: درآمدم حتی کفاف زندگی‌ام را نمی‌داد اما با تغییر نگرشم نسبت به طبیعت، به یکباره زندگی و آینده‌ام تغییر کرد. گویی طبیعت به من پاداش یا جایزه‌ای خاص داده باشد. بعد از رها کردن شکار، وارد محیط جنگلبانی و محیطبانی شدم؛ 3- 2 سال مشغول کار بودم و بعد از آن شغل آزاد را انتخاب کردم. الان در سازه‌های چوبی قابل حمل و پیش ساخته مشغول به کارم. خدا را شکر کسب و کارم خوب است. حالا نه وقت اضافه‌ای دارم و نه علاقه‌ای به شکار.
او ادامه می‌دهد: «آن زمان اگر یک گردان نیروی حفاظتی تلاش می‌کرد تا جلوی من را گرفته و مانع شکار بی‌رویه‌ام شود، واقعاً موفق نمی‌شد. تا مدتها خیلی در قید و بند طبیعت دوستی و حفاظت از حیات وحش نبودم تا اینکه آگاهی به این موضوع از درونم شکل گرفته و مسیرم را به کلی تغییر داد. بعد از آن همه چیز رنگ دیگری به خود گرفت. حالا حسم واقعاً قابل مقایسه با قبل نیست، خلاصه که با کمک دوستان شرایط را به سمت حفاظت از محیط زیست و حیات وحش تغییر داده و کمپین حامیان محیط زیست کسلیان را تشکیل دادیم. در این کمپین کارهای تبلیغاتی انجام داده و جوامع محلی را برای حفاظت از حیات وحش و طبیعت آموزش دادیم. حتی در بخش‌هایی از منطقه دوربین‌گذاری کرده و با این اقدام علاوه بر حفاظت بیشتر، آمار گونه‌های حیوانی را نیز بدست می‌آوریم. خدا را شکر الان شرایط بهتر شده؛ مردم آگاه‌تر شده و در امر حفاظت به صورت خودجوش همکاری می‌کنند».

 

بــــرش

یک شکارچی سابق: آگاهی درونی پیدا کردم. بعد از آن همه چیز رنگ دیگری به خود گرفت. حالا حسم واقعاً قابل مقایسه با قبل نیست، با کمک دوستان شرایط را به سمت حفاظت از محیط زیست و حیات وحش تغییر داده و کمپین حامیان محیط زیست کسلیان را تشکیل دادیم.

جستجو
آرشیو تاریخی