صفحات
شماره هشت هزار و صد و سی و هفت - ۰۷ اسفند ۱۴۰۱
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و صد و سی و هفت - ۰۷ اسفند ۱۴۰۱ - صفحه ۲۴

قهرمان

رقیه سادات موسوی
کارشناس فرهنگی


در روزهای مبارک شعبان و میلاد باب‌الحوائج هستیم؛ بزرگی که فرهنگ عمومی و خرده‌فرهنگ‌های حول ویژگی‌های شخصیتش می‌توانست مبنای بررسی‌های جامعه‌شناختی جهان تشیع قرار بگیرد و نگرفت.
یکی از مناسبت‌هایی که بنا بر تجربه با برنامه‌ریزی طولانی‌مدت سعی می‌کنم با افراد متفاوت و در اقلیم‌های متفاوت تجربه کنم، سور و سات همین روز است. می‌توانیم هزاران خط استدلال را در بحث کارکرد و جایگاه قهرمان بودن حضرت بر جهان تشیع و سایر فرهنگ‌های نزدیک بنویسیم. ولی حالا در این چند خط نهایتاً بتوانم بگویم چه شد که این ویژگی برایم پررنگ‌تر شد. سال گذشته فرصتش پیش آمد شب میلاد، کربلا باشم. مبنای برنامه‌ریزی رفت‌وآمد را بر پرسش «کجا باشم بهتر ببینم و بیشتر بشنوم» قرار دادم.
غروب شب میلاد در انتهای شمارش ستون‌های منتهی به حرم حضرت ابوالفضل(ع)، باب القبله چندساعتی توقف کردم. این موقعیت مکانی را در روزهای شهادت و سوگواری شهدای کربلا بارها تجربه کرده بودم؛ آنچه آن روزها بیش از همه به چشم می‌آید سوگ قهرمان ازدست‌رفته و تنهایی ماندگان است. مثل من تماشاگر و زائر ایستاده و نشسته رو به حرم زیاد بودند. همه مدل پوشش و زبان و لهجه تردد می‌کردند. مراسم یزله خوانی و هوسه (از سنت‌های عربی شعرخوانی و پایکوبی همزمان) پرتکرار و در سنین مختلف و به‌ نوبت انجام می‌شد. ترتیبی که از سر احترام بود و نه هماهنگی ساختاری. پخش انواع و اقسام شیرینی و گل سرجهازی همه راه‌های منتهی به حرم بود.
قرار بود دقایقی بایستم و به راهم برای پیدا کردن جای  پرکیفیت ادامه دهم. حالا و در مناسبت شاد، این دقایق شد چند ساعت تماشایی. در میان هیاهوی عید، موردی جذاب به چشمم خورد؛ مادری عراقی، بقچه به دست، با دختر و پسر نونهالش روبه‌رو و نزدیک حرم ایستادند، دست راست بچه‌ها بالا رفت و شروع کردن قسم‌نامه خواندن. نزدیک‌تر رفتم و گوش دادم: «با حضرت عباس بیعت می‌کنیم دروغ نگوییم؛ به قول‌ها وفادار باشیم؛ به کسی ظلم نکنیم و تا عمر داریم به پسران علی خدمت کنیم.» آنجا که من ایستاده بودم، دقیق‌تر شدم و دیدم پدر ومادرهای بسیاری دست‌به‌دست فرزندشان ایستادن و باکیفیت‌های مختلف قول و قرار می‌گذاشتن. انگاری قانون نانوشته سنت قسم‌نامه خوانی بود که زائران بی‌خبر از هم اجرایش می‌کردند. گمان می‌کردم این قول دادن‌ها سنت حسنه عراقی باشد؛ کلی در ذهنم حلاجی کردم که جایگاه حضرت عباس برای عراقی‌ها بر کسی پوشیده نیست؛ خدمت شبانه‌روزی و از جان‌ و دل روزهای اربعین را باید در مناسبت‌های اینچنینی ریشه‌یابی کرد و این سنت قدر فرهنگ‌ساز است تا اینکه دیدم برخی خانواده‌های ایرانی و پاکستانی با همان کیفیت ایستادند به قول دادن. پس‌ از این بود که به هر دوستی می‌رسیدم می‌خواستم از اثر و جایگاه ویژگی قهرمانی حضرت ابوالفضل در حیات اجتماعی خودمان حرف بزنم و بگویم چه ظلمی می‌کنیم که قهرمان را در سوگواری‌ها ضعیف نشان می‌دهیم.

 

جستجو
آرشیو تاریخی