ورودم به عرصه بازیگری اتفاقی بود

اسدالله یکتا   
بازیگر

در یک مغازه زرگری، شاگردی می‌کردم.عمویم فوت شده بود و از صاحب مغازه خواستم اجازه دهد در مراسمش شرکت کنم. وی مخالفت کرد چراکه خیال می‌کرد بهانه الکی آورده‌ام تا از زیر کار در‌بروم .به بهانه چای آوردن از مغازه خارج شدم و رفتم؛ دیر به مراسم رسیدم و عمویم را خاک کرده بودند. به خانه رفتم و حالم اصلاً خوب نبود. برای آنکه حالم بهتر شود، به تئاتر پارس رفتم. وضع مالی‌ام خوب نبود و یواشکی وارد تئاتر شدم. آنجا نمایشی بود و عکس‌های هنرپیشه‌ها روی دیوار. یواشکی وارد سالن شدم، تئاتر را دیدم و زمانی که می‌خواستم در بروم یک نفر گفت: «آقا کوچولو بیا ببینم.» گفتم: پول ندارم و گفت: «پول نمی‌خواهم اما کارت قشنگ بود. اینکه یواشکی آمدی و یواشکی می‌خواهی بروی، تو که می‌توانی فیلم بازی کنی چرا برای ما بازی نمی‌کنی؟» و این دریچه ورود اتفاقی‌ام به دنیای بازیگری شد./ بخشی از گپ‌وگفت صمیمانه این بازیگر در ایرنا

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و سی و هفت
 - شماره هشت هزار و صد و سی و هفت - ۰۷ اسفند ۱۴۰۱