نگاهی به دورهمی دانشگاه جرج تاون
پرده آخر بالماسکه اپوزیسیون!
فائزه سادات یوسفی
روزنامه نگار
برخی از مخالفان ایران که خود را داعیه دار سردمداری گروههای اپوزیسیون معرفی میکنند، در آستانه راهپیمایی 22 بهمن و جشن پیروزی انقلاب اسلامی در دانشگاه جرجتاون گردهم آمدند تا به زعم خود از «آینده جنبش دموکراسی ایران» سخن برانند! در این جلسه چهرههایی مثل رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون، مسیح علینژاد و نازنین بنیادی حضور داشته و برخی از افراد مانند عبدالله مهتدی، شیرین عبادی، گلشیفته فراهانی و علی کریمی به صورت ضبط ویدیویی سخنرانی کردند. این تقارن زمانی بدینمنظور بود که آنها راهپیمایی مردم را که نمودی از وحدت ملی و شکست تمام طرحریزیهای آنها در آشوب است، تحتالشعاع قرار داده و در لوای خبرسازی خود پنهان کنند، زیرا به تصویر درآمدن حضور میلیونی مردم که شاهدی بر بهروزرسانی و تثبیت جمهوری اسلامی است، در برابر میدانی که با همه ابزارها، حمایتهای مادی و همه جانبه خارجی، هجمهسازیهای رسانهای و دروغپردازی خالی از حامی شده، خط بطلانی بر تمام تلاشهای آنها خواهد کشید که این موضوع، برای آنها بسیار گران تمام شده و از اینرو، به انکار آن برآمدهاند. اگر ترکیب افراد حاضر در نشست را مورد بررسی قرار دهیم «اپوزیسیون» به معنای واقعی خود در آنها تجلی نخواهد یافت، چرا که هم سابقه معنادار و قابل تأملی به مفهوم اپوزیسیون ندارند و تنها یا بلندگوهای دولتهای متخاصم بودهاند یا با غوغاسازیها در رسانهها مطرح شدهاند. از سویی دیگر، نه ایدئولوژی و اندیشه لازم برای زمامداری را داشته و نه کارکردی در قالب عملکرد نخبگانی داشتهاند. طیف آنها از پهلوی که تنها رزومهاش نسبت خانوادگی است تا بازیگران و سلبریتیها را تشکیل میدهد که در ردهبندی اپوزیسیون، هیچ وزن و جایگاهی ندارند. همچنین، آنها طرفدار و هواخواه قابل توجهی در داخل کشور نداشته و فاقد پایگاه اجتماعی در بدنه جامعه هستند.
اضطراری به نام اتحاد خودخوانده!
تنها دلیلی که آنها را کنار هم قرار داده ویژگی مشترک تلاش برای از بین بردن جمهوری اسلامی است که در همین ایده متوهمانه هم نه ایدهای وجود دارد و نه حتی خودشان افق و چشماندازی نسبت به آن متصورند. آنها در طول نشست سعی میکردند که وجهه همبستگی خود را حفظ کنند و وعدههایی را به یکدیگر پاس دهند؛ وعدههایی که حجم زیادی از آنها دربردارنده تمایلات گروههای تجزیهطلب بود!
وجود اختلاف عدیده و حل نشدنی در آنها امری انکارناپذیر است و در همین نشست هم مشهود بود. برای نمونه میتوان به این جمله اشاره کرد که توسط یکی از حاضران بیان شده بود: «هدف ما این نیست که تبدیل به شورا شویم، هدف این است که کمک کنیم شورا تشکیل شود»! اظهارات مهتدی در حاشیه این نشست هم مصداق دیگری برای این موضوع است. او با بیان اینکه «ناسیونالیسم ایرانی به دنبال یک ایران انحصاری است و حقوق اقلیتها را قبول ندارد» و «هیچ پیش شرطی را قبول نمیکنم؛ اینکه یک نفر شرط بگذارد و همه هم به او ملحق شوند، قابل قبول نیست» از اختلافات رفع نشده و شکافهای وحشتناک جریان اپوزیسیون پرده بر داشت. علاوه بر آن بر همگان ثابت کرد که این ائتلاف، اجماعی پوشالی و فرمایشی بوده است. همچنین، مبنای گردآمدن آنها، تظاهر به یکدستی و اتحاد برای رفع فشار افکار عمومی بوده است.
اما نکته مهم در این سخنان، فاش شدن چهره تجزیهطلبی در حاشیه نشست بود. زیرا طیف اپوزیسیون در خلال سخنرانی، تلاش کردند که با پایبند نشان دادن خود به یکپارچگی ایران و لزوم اهمیت به تکثر و قومیتهای مختلف، هم تجزیهطلبی را انکار کنند و هم توجه اقوام مختلف را به خود جلب کنند. اما دیری نپایید که نیات درونی و اهداف اصلی خود را که جداسازی کردستان از ایران است، برملا کردند. عبدالله مهتدی بیان داشت: «....پس از آزادی خواست خود را (تجزیه) مطرح میکنیم و الان وقتش نیست، بعدها آرایش سیاسی عوض میشود و لزوماً چنین نیست که افراد و نیروهایی که در حال حاضر به هم نزدیکاند در آینده هم چنین باشند.»
در فیلمهای منتشر شده از تجمعات افراد خارجنشین سعی شده که از پرچمهای خاصی برای ایجاد یکدستی و اتحاد استفاده شود و بر خلاف تجمعات قبل، تکثر و اختلافات گروهها را از دید دوربین رسانهها پنهان کنند؛ اما با رصد سایتها و رسانههای مربوط به گروهکهای تجزیهطلب میتوان دید آنها با پرچم خاص خود در زاویهای دیگر در تجمعات حضور داشتند و حاضر نشدند که به پرچم واحد تمکین کنند! این موضوع به تنهایی، نبود اجماع واقعی و عدم پایبندی به دکور اجماعسازی اپوزیسیون را اثبات میکند.
انگیزههای برگزاری نشست
انگیزهای که در وهله اول، میتوان برای چنین نشستی برشمرد، تداوم و بازیابی آشوب از بستر تحرکات خارج از کشور است. به این منظور میکوشند با انگیزه دادن به عناصر دخیل در آشوب، آنها را برای حضور خیابانی ترغیب کنند و آنها را به میدان اولیه و نقطه شروع آشوب بکشانند. بویژه در شرایط کنونی که دیگر تنور آشوب برای چند ماه است که سرد شده و بسیاری از حاضران در خیابان یا از اقدامات خود پشیمان یا ناامید شدهاند. انگیزه دیگر، جبران خلأ رهبری برای از دست نرفتن جریان آشوب است؛ آنها سعی دارند شکست خود را با بهکارگیری عبارت «اختلاف نظر» سرپوش بگذارند و با ایجاد جایگاه رهبری آشوبها را در راستای تضعیف جمهوری اسلامی تداوم بخشند. به نظر میرسد که آنها مثل همیشه بازهم دچار محاسبات غلط شدهاند؛ زیرا تصور میکنند اگر تلاشهایشان در راستای براندازی به نتیجه نرسیده، بهخاطر نبود رهبر بوده است! حال آن که نمیدانند که جامعه ایران بهخاطر دلایل دیگری به آنها اعتنا نمیکند؛ دلایلی از جمله فقدان قوه عاقله، خام خیالی و دیدگاههای غیرواقعبینانه و البته خطرناک.
این مطالب بخوبی نشان میدهد که آنها شناختی از تاروپود جامعه کشور ندارند؛ موضوعی که در برخی سخنان خود بهطور تلویحی به آن اعتراف کردهاند. اما حتی اگر فرض کنیم که تصور آنها مبنی بر نیاز به رهبر درست است، باز هم باید گفت که از ویژگیهای اساسی که رهبری یک جنبش باید دارا باشد، این است که به معنای واقعی باید از دل جنبش انتخاب شده باشد؛ چیزی که در افراد حاضر در نشست مشاهده نمیشود؛ اجماع اپوزیسیون، تنها حرکتی نمایشی و ساختگی است که بتواند بر نبود رهبر سرپوش بگذارد.
از دید آنها، این نشست و تلاش برای اجماعسازی، راهی جهت ارتقای سطح اپوزیسیون برای تقابل با جمهوری اسلامی است؛ اما نکته اینجاست که افراد حاضر در نشست، هیچگاه فعالیت غیررسانهای و به دور از غوغاسازی، در راستای نشان دادن ایراندوستی و میهندوستی در پرونده خود نداشتهاند. آنها در اصل، هوای قدرت در سر دارند و حذف تدریجی از ذهن مردم این خطر را برای آنها در پی دارد که جایگاهشان را به عنوان اپوزیسیون از دست بدهند. مجموعه اقدامات آنها را باید در همین راستا دانست.
دموکراسی با طعم التماس!
باقیمانده رژیم پهلوی در این نشست، بهطور التماسی و با حقارت تمام رو به قدرتهای غربیها اعلام کرد که «پشت ما را خالی نکنید، ما را وجهالمصالحه قرار ندهید.» اینچنین برمیآید که سیرک اپوزیسیون با صراحت هرچه بیشتر تصمیم دارد که خود را عروسکهای خیمهشببازی غرب نشان دهد و از این موضوع نیز ابایی ندارد. نامبرده در حاشیه مراسم در مورد اسرائیل گفته بود که «ما خواهان آن هستیم که کارشناسان اسرائیلی در زمینههای مختلف در ایران به کار گرفته شوند»؛ موضوعی که مانند همیشه مورد استقبال آنها واقع شده و خبر از لابیهای این رژیم در صحنهگردانی نشست و نقش مهم آنها در تدارکات مورد نظر پهلوی و دیگر افراد میدهد. چنین بازیهایی حکایت از آن دارد که اپوزیسیون خودخوانده، از این مسأله وحشت دارند که نتوانند چک غرب را در داخل ایران نقد کنند و نگرانند که جایگاه موهوم خود را از دست بدهند. استفاده از کاتالیزورهای غربی، مانند فشار حداکثری و ابزار تحریم نیز از محوریترین اظهارات آنها بود. موضوعی که بیش از پیش نقاب از چهره میهندوستی آنها برمیافکند و هدف اصلی یعنی تحت فشار قراردادن مردم را در انظار عمومی نمایان میکند.
تنها آورده این نمایش، تقلا برای مخفی کردن اختلافات بود؛ اختلافاتی که البته از نظر مردم نیز دور نمانده است. دیگر رهاورد چنینی نشست هایی، میتواند پولهای بیشتری باشد که از سوی لابیها و محافل غربی به جیب حاضرانش جلب میشود. روشن است که آنها مورد استقبال مردم قرار نگرفتند و اظهاراتشان حتی در رسانههای ضد انقلاب نیز چندان با استقبال مواجه نشد. آنها در این نشست، کوشیدند تا یک پل ارتباطی بین اقدامات خارج از کشور با داخل، در ذهن مردم ایجاد کنند تا با حمایت لفظی، آشوبگران داخلی را به تداوم آشوب دعوت نمایند و وجه تقارنی از اقدامات و تجمعات خارج از کشور را برای تجمعات داخل شکل بدهند. این در حالی است که خارجنشینان مخالف جمهوری اسلامی در تمام این چند دهه از مدار توجه مردمی خارج بودهاند.
نکتهای که در این بین خود را متمایز میکرد، ورود ادبیات منافقین در اظهارات برخی حاضران بود؛ بهطوری که نشان میداد که منافقین، ضلع پنهان این نشست بودهاند. به نظر میرسد که منفور بودن منافقین حتی از سوی مخالفان جمهوری اسلامی باعث شده تا این گروهک در توافقی از پیش تعیین شده، تصمیم بگیرد خود را از رسانه دور بدارد و در پشت پرده، جریان آشوب را علیه جمهوری اسلامی رهبری کند. در نهایت باید گفت که عموماً آنچه در این دست نشستها، مطرح میشود بازخوانی دیکته دولتهای غربی است؛ وگرنه روشن است که چنین افرادی که بعضاً مخارجشان از جیب مادرشان تأمین میشود، در حدی نیستند که بخواهند وجهه اپوزیسیون به خود بگیرند؛ چه برسد که بخواهند آن را رهبری کنند!