صفحات
شماره هشت هزار و یکصد و بیست و شش - ۲۳ بهمن ۱۴۰۱
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و یکصد و بیست و شش - ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ - صفحه ۲۴

همسایه صدساله‌ای که نمی‌شناسیمش

رقیه سادات موسوی
کارشناس فرهنگی


در چهل و چهارمین سالگرد روزهای خوش میلاد انقلاب اسلامی هستیم. امام خمینی عزیز درس‌های فراوانی یادمان داد، از مهم‌ترین آنها این بود که تفکرمان را به مرزها، روایت‌های تک‌بعدی و دستچین‌شده محدود نکنیم. مفهوم صدور انقلاب اسلامی پس از توجه به این نکته و دست یافتن به شناخت حاصل می‌شود. باید بررسی محیطی کنیم که پس از چهل و چهارسال کجای این درس ایستاده‌ایم.
«اثرات لمس و تجربه محیط از بسیاری همایش‌ها و سخنرانی‌ها و کلاس‌ها بیشتر و باکیفیت‌تر است.» این جمله را معمولاً به شاگردانم متذکر می‌شوم و سپس از آنها درخواست می‌کنم که شنیده‌ها و دیده‌هایشان را به فضای مجازی و رسانه‌ها محدود نکنند. راهش این است که سفر کنند، نشد؟ کتاب زبان اصلی بخوانند و فیلم غیرهالیوودی و بومی ببینند. آنچه ما از منطقه و تک تک کشورهای همسایه داریم یه روایت دست‌ساز، گزینشی و تقلیل‌یافته است که هدف آنها خلق ابهامات و سوءتفاهم است. همین مسأله متقابلاً درباره ایران و ایرانی‌ها صدق می‌کند. شناخت ما از همدیگر بر مبنای روایت و تعریف رسانه غربی و دیگری ما است. خلاصه‌اش این می‌شود که نه ما آنها را می‌شناسیم و نه آنها ما را؛ پس چرا باید در حوادث مختلف دلسوز هم باشیم و شایعات بر اذهان ما سایه نینداخته باشد؟
جمعی کتابخوان و مستندساز در سفری به بغداد به قصد کشف و شناخت بیشتر محیط فرهنگی عراقی‌ها به دید و بازدید مشغول شدیم. هر علاقه‌مندی به کشفیات که یک‌بار به بغداد برود و وقتی برای گشت‌وگذار داشته باشد، عموماً گذرش به خیابان متنبی می‌افتد. خیابان متنبی محل تلاقی همه کتابخوان‌ها و فرهنگی‌های بغدادی است. کتابفروشی و کافه‌هایی که عمر بیشترشان بیش از یک قرن است و چپ و راست خیابان را مزین کرده‌اند.
کتابخوان‌ها با یک نگاه کلی به ویترین‌های خیابان می‌توانند به متون جهان عرب و ادبیات جهان دست پیدا کنند. بازار، مدارس و مساجدی صدساله اطراف خیابان قرار دارند. روزهای جمعه اوج نمایش خیابان متنبی است؛ نمایشی با شباهت زیاد به خیابان انقلاب و شلوغی پارکینگ پروانه سابق تهران. روایت روشنفکران و قلم به دستان عراقی بدون نام بردن از خیابان متنبی و کافه‌هایش ناممکن است. این خیابان که روزگاری کافه‌هایش محل تبادل فکر و اندیشه فرهنگی و سیاسی شخصیت‌های بغدادی و جهان عرب بوده، کافه‌هایش با سِرو چای و تبادل نظر اهل قلم و جمعیت زیاد همچنان پررونق است و به نوعی به محل بازاریابی فرهنگی نیز تبدیل شده است. نهادهای فرهنگی کشورهای مختلف از راه کتاب سعی می‌کنند در آن جایی داشته باشند و خود را به اهل اندیشه بغداد معرفی کنند و آنها را بشناسند.
پرسش‌هایی که برای ما در انتهای خیابان پیش آمد این بود که چطور و چرا از این چینش فرهنگی صدساله عموماً بی‌اطلاعیم؟ چرا ایران و ایرانی‌ها در این نمایش فرهنگی غایب هستند؟ا چند کتاب می‌توانست از نویسندگان شاخص ادبیات زبان فارسی در ویترین کتابفروشی‌ها موجود باشد! متولی روایت زیست فرهنگی و اجتماعی همسایگان‌مان کجای این غیبت هستند؟ و مهمتر از همه اینکه با وجود این میزان اشتراکات تمدنی ما با عراقی‌ها، واقعاً چقدر آنها را می‌شناسیم؟ آنها چطور؟

 

جستجو
آرشیو تاریخی