دیپلماسی مبتکرانه بیخ گوش امریکا

یادداشت

رضا نظرآهاری

 مشاور وزیر امور خارجه


ایرانیان وقتی سخن از قاره امریکای لاتین می‌شود بیشتر امریکای شمالی یا همان ایالات متحده امریکا و کانادا را در خاطر می‌آورند‌. طبیعی است، چرا که در دهه‌های اخیر و شاید در سده اخیر بیشتر با امریکا (ایالات متحده) سر و کار داشتیم و بخصوص وقوع انقلاب اسلامی ایران، امریکا را در کانون سیاست خارجی ما قرار داد و توجه همگان را به نحوه ارتباط با آن جلب نمود. در مرتبه پایین‌تر کشور کانادا نیز هنگام سخن گفتن مطرح می‌شود. اما قاره امریکا همه در ایالات متحده و کانادا متمرکز نیست. امریکای مرکزی و امریکای جنوبی، بخش عمده قاره امریکا را تشکیل می‌دهند. این کشورها از لحاظ تاریخی، فرهنگی و سیاسی خاستگاهی متفاوت از امریکای شمالی دارند. از قضا در قرون اخیر برخی از آنها در تقابل با امریکای شمالی روزگار گذرانده‌اند و حتی مبارزه کرده‌اند و در نهایت به کشورهایی تبدیل شده‌اند که نماد استعمارستیزی و مبارزه با امپریالیسم گشتند.
دلیل این تفاوت را باید در تاریخ آنها جست. کشورهای امریکای لاتین ۳ الی ۴ قرن قبل‌تر مورد توجه قدرت‌های استعماری آن زمان یعنی اسپانیا و پرتغال قرار گرفتند و تسخیر شدند. به عبارتی دیگر مردم آن زمان با حضور بیگانگانی مواجه بودند که از آن سوی اقیانوس اطلس بحرپیمایی کرده و در سوی دیگر، امریکای لاتین را مکان مناسبی برای سلطه‌گری و تصاحب منابع غنی آن یافتند. از همان ایام بذر استعمارستیزی و سلطه‌گریزی در میان مردم امریکای لاتین پاشیده شد. ظهور ادبیات و فرهنگ جدید در این منطقه تا حدی به این سابقه تاریخی بازمی‌گردد. حتی الهیات رهایی‌بخش نیز در امریکای لاتین بروز و ظهور جدی یافت. این تحول تاریخی بر اساس این خاستگاه مردمی بود. در قرن نوزدهم و بیستم ایالات متحده امریکا به‌تدریج به صورت قدرتی جدید در استعمار و سلطه‌گری بر این منطقه درآمد و این بار با حملات و دخالت‌های نظامی و سپس به راه انداختن کودتاهای خشن سعی در مطیع نمودن این کشورها داشت که نتیجه آن، ریشه دواندن بیشتر احساسات ضد امپریالیستی و ضد استعماری در بین این مناطق شد. اکنون امریکای لاتین با این سابقه تاریخی بیش از برخی کشورها که مخاطب سنتی ما بودند به سخنان ما باور دارند. ما نیز تاریخ پرفراز و نشیبی در قرون اخیر پشت سر گذاشته‌ایم و طعم تلخ دخالت‌های استعمارگونه را چشیده‌ایم.
ما نیز با کودتای امریکا در سال ۱۳۳۲ مواجه بودیم و در پاسخ به همه زیاده‌خواهی‌ها و سلطه‌گری امریکا عکس‌العمل نشان دادیم. جالب است که حتی وقوع انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۳۵۷ همزمان بود با انقلاب ساندینیستی در نیکاراگوئه که هر دو بر مبنای مبارزه با سلطه امریکا شکل گرفت. شاید همگان به خاطر دارند که امریکا چگونه حکومت سالوادور آلنده را در شیلی سرنگون کرد و چگونه به کشورهای امریکای مرکزی حمله نظامی نمود و مردم امریکای لاتین را از دستیابی به خواست‌شان در تعیین حکومت‌هایشان بازداشت. اکنون جنبش‌های چپگرا در امریکای لاتین بیش از هر زمان دیگری مخاطب دارند حتی در بین اقشار جوان. در ونزوئلا میراث هوگو چاوز در حال تبدیل شدن به یک مدل موفق از استعمارستیزی است. در برزیل علیرغم همه تلاش‌ها برای حفظ حاکمیت راست افراطی اما به دلیل گرایش مردمی، حزب چپ به رهبری لولا داسیلوا به قدرت رسید. در پرو بعد از چند دهه حاکمیت راست‌ها بالاخره جناح چپ توانست با تکیه بر چنین گرایش‌های توده‌ای در انتخابات به پیروزی دست یابد، هر چند موانع ایجاد شده بر سر راه آن رأی مردم و کل کشور را با سرنوشتی نامعلوم مواجه ساخت. در بولیوی تلاش برای شکست مورالس و بازپس‌گیری قدرت از جناح چپ توفیقی نیافت و مجدداً حزب مورالس به خواست مردم به قدرت رسید. در شیلی، کلمبیا و... نیز مردم امریکای لاتین نشان دادند که روایت غالب را از جانب امریکا نمی‌پذیرند و دهه‌ها تبلیغات نظام لیبرال دموکراسی در امریکای لاتین و به قدرت رساندن عوامل آن نظام نتوانسته خاطره تلخ استعمار چند قرن اخیر را از اذهان مردم پاک کند.
جمهوری اسلامی ایران در بین کشورهای این منطقه از جهان به مرور زمان مخاطبان بیشتری پیدا می‌کند. از کشورهایی نظیر کوبا، نیکاراگوئه و ونزوئلا گرفته تا کشورهایی که حتی روابط دیپلماتیک چندانی با ایران ندارند اما در مناسبت‌های مختلف وقتی صدایشان را می‌شنوید، پیام حمایت و همبستگی از آن به گوش می‌رسد. سفر وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به امریکای لاتین هر چند اولین سفر یک وزیر ایرانی به این منطقه نیست اما در فضایی نسبتاً جدید و بر اساس همین تفاهم متقابل انجام شده است؛ سفری با رویکرد سیاسی و اقتصادی. در این گام سفر به کشورهایی انجام شد که بیشترین زمینه‌ها را برای تعامل داشتند.
کشورهای نیکاراگوئه، ونزوئلا و کوبا همه دوران طولانی از استعمارستیزی را پشت سر گذاشته‌اند و جملگی تحت تحریم‌های امریکا قرار دارند. این کشورها به جمهوری اسلامی ایران به دید کشوری می‌نگرند که در شرایط مشابه و تحریم‌های یکجانبه امریکا راهی برای ایستادگی و اثبات توانمندی خود یافته و با تکیه بر توانایی‌های داخلی به راه خود ادامه داده و تسلیم نشده است. آنها در رویکردی جدید خواهان برقراری ارتباطی همه‌جانبه اعم از تجاری، علمی، اقتصادی و... هستند. می‌خواهند بدانند جمهوری اسلامی چگونه توانسته علیرغم تحریم‌ها به کشوری دارای پیشرفت قابل قبول بعد از چهار دهه مقاومت تبدیل شود. کشورهای فوق اکنون فرمول‌هایی برای اجرایی شدن این ایده‌ها ارائه می‌کنند.

از آنجا که تحت اثر تحریم، پالایشگاه‌هایشان از تولید انرژی بازمانده‌اند خواهان آموزش و کمک طرف ایرانی به متخصصان آنها برای راه‌اندازی این پالایشگاه‌ها و نیروگاه‌ها هستند، از طرفی ظرفیت تولید اقتصادی هر کدام از این کشورها که تحت تأثیر تحریم کاهش یافته در تعامل با ایران فضایی را برای رشد در شرایط جدید جست‌وجو می‌کند. کشورهای امریکای لاتین عمدتاً بسیار حاصلخیز و مستعد کشاورزی هستند. آنها حاضرند برای کشت فراسرزمینی با جمهوری اسلامی ایران همکاری کنند؛ آب فراوان و خاک حاصلخیز و منابع غنی و آفتاب تابان، تجارت را برای دو طرف پر سود می‌کند. آموزش نیروهای فنی و متخصصان این منطقه توسط کشورمان علاوه بر کمک به نیروهای حرفه‌ای این کشورها باعث ایجاد زمینه‌های مشترکی برای انتفاع و کسب درآمد در بخش‌های تخصصی و فنی کشورمان می‌شود. در این سفر این گونه تعاملات نافع دوجانبه که هدفش در عین حال مبارزه با تحریم است مورد گفت‌وگو و توافق قرار گرفت، بر اساس این توافقات ضمن کمک به کشورهای مذکور ظرفیت‌های اقتصادی در بخش‌های مختلف نیز فعال می‌شود. لازم به یادآوری است که این تنها بخشی از ظرفیت تعامل با کشورهای امریکای لاتین است که شرایط تحریمی، آنان را به سوی ما سوق داده و آورده خوبی برای انجام این تعامل دوجانبه دارند. کشورهای دیگر امریکای لاتین نیز هر کدام با درجاتی به دنبال تعامل تجاری هستند، از آنجایی که اکثر این کشورها تولید کننده با ثبات اقلام کشاورزی و دامپروری هستند و کلاً نیاز آنها نیز اقلام انسان‌دوستانه است، برای تهاتر در محصولاتی که مورد نیاز ما و آنهاست آمادگی خوبی دارند. طبعاً برقراری ارتباط تجاری و انتفاع اقتصادی با امریکای لاتین نیازمند زیرساخت‌هایی نظیر برقراری خط کشتیرانی تجاری، برقراری سیستم ارتباط مالی و تنظیم و امضای اسناد تجاری و نظایر آن است، اما مهم این است که دو طرف اکنون از مرحله تفاهم سیاسی عبور کرده و به دنبال ترجمه این تفاهم به ارتباط اقتصادی و تجاری دوجانبه هستند. همان‌طور که گفته شد برخی از این کشورها تحت تاثیر تحریم‌ها به سمت این ارتباط اقتصادی با ایران آمده‌اند. برخی دیگر هم در فضای تجارت بین‌المللی حاصل از همه‌گیری کرونا و متعاقب آن سخت شدن شرایط تجارت، نظیر گران شدن هزینه انرژی و دیگر منابع، بحران اوکراین و تأثیر آن و همچنین فقدان منابع با ثبات برای تأمین تولید و رشد اقتصادی، نگاهی جدید به جمهوری اسلامی ایران پیدا کرده‌اند.از سوی دیگر آنها بازار بزرگ ایران را مقصد خوبی برای صادراتشان می‌دانند. سفر دکتر امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه به امریکای لاتین را باید در این چهارچوب نگریست و آن را آغازی برای سلسله سفرهایی دانست که هدف اصلی آن برقراری ارتباطی نافع با همه کشورهای امریکای لاتین و نه با بخشی از آن است. هرچند در اولین گام، سفر به کشورهایی انجام شد که از بسیاری جهات آمادگی فوری این تعامل را داشتند و حتی برخی زمینه‌ها را از قبل آماده کرده بودند. باید به این نکته نیز اشاره کرد که رویکرد دولت سیزدهم در بهره‌گیری از همه ظرفیت‌ها در روابط دوجانبه جهت تأمین منافع حداکثری برای کشور ایجاب می‌نماید که به منطقه امریکای لاتین بیش از گذشته پرداخته شود و این فرصت طلایی در پیچ و خم نظام بوروکراتیک و تصمیمات غیرهماهنگ با منافع ملی جمهوری اسلامی ایران از دست نرود. ذکر این نکته ضروری است که در کنار این بسترسازی‌ها و ایجاد زیرساخت‌ها، نهایتاً بخش خصوصی است که عامل اصلی در بهره‌گیری از این فرصت‌ها است. با سابقه و تجربه‌ای که شرکت‌های ایرانی در کشورهای همسایه و برخی نقاط دیگر در دهه‌های اخیر پیدا کرده‌اند قطعاً توانایی آن را دارند که بتوانند در امریکای لاتین به سود قابل قبول دست یابند.