راز بقا

محمد عظامی
شاعر

 نوری که رساند بهمنی از راه
تابیده به ظلمت جهان چون ماه
ما مژده‌‌دهِ طلوع خورشیدیم
از کشور ماه، دست خر کوتاه
 
مخصوصا اگر بُوَد خرِ روباه
 
یک گونه از این خران خوش خط‌ و خال
شاه است، اگرچه بعد از استعمال!
میراث تو فوقش بشود اصطبل
البته شود هلندی‌اش: stal
 
آن‌هم همه‌اش نه! از درش تا چاه!
 
یک گونه‌ی رو به انقراضی بود
از نسل خران زاده‌ی مسعود
ترسیده به خود فقط، پس از مرصاد
از کنده‌ی خیس برنخیزد دود!
 بوده‌ست جوان‌ترین‌شان پنجاه
 
یک نوع جدید خرپلاس آمد
صرفاً جهت کسب کلاس آمد
این گونه خودش سوار خرها شد
خر نیست! فقط به لاس‌وگاس آمد!
 
در شیوۀ پوشش‌اش شده خرخواه!
 
خر داغ که کرد در صف نشخوار
با اصل حمار می‌شد استعمار
عرعربده کرد و جفتک‌اندازی
بسته‌ست به طرز فکر خود افسار
 
این گونۀ خاص نوبره ولله!
 
روباه! به تو نمی‌رسد چیزی
از جنگ و فریب و فتنه‌انگیزی
تو آخر شاهنامه‌‌ات تلخ است
پاییزی و مثل کرم میریزی
 
طوری که نریخت برگ شاهنشاه!