دور دنیا در هر وقت که عشقمون بکشه

محمدرضا رضایی
طنزپرداز

سلام خدمت شما مخاطبین عزیز؛ به مناسبت پایان موفقیت‌آمیز عملیات ۳۶۰ درجه ناوگروه ۸۶ ارتش ایران، سراغ کسانی رفتیم که از نزدیک شاهد این سفر شگفت‌انگیز بودن تا نظرشون رو جویا بشیم؛ با ما همراه باشید.

 
پوسایدن (فرمانروای دریاها): آقا حالا درسته ما خیلی پیر شدیم و دیگه کُرک و پَری نمونده، ولی لااقل احترام این موهای سفید و خیس ما رو که نگه دارید. ناسلامتی من فرمانروای دریام ها! کل آب‌های آزاد رو دور می‌زنید، برای امریکای جنوبی محموله سوخت می‌برید، برای یمن آذوقه می‌برید، کشتی‌های متجاوز هم که فرتی دستگیر می‌کنید؛ خب یه دفعه بگید فرمانروای دریا شمایید و من رو خلاص کنید دیگه (سعی می‌کند از روی خشم یک طوفان بزرگ در دریا ایجاد کند، ولی به علت کهولت سن فقط یک حباب از آب‌ها بیرون می‌آید).
 

طوفان سهمگین دریای ماژلان: آقا ما بعد از یه عمر ویرانگری و سهمگین‌گری عاشق یه پری دریایی شدیم، ولی باباش شرط گذاشت که برای اینکه عرضه‌مو نشون بدم، باید این ناوگروه ایرانی رو غرق کنم. آقا ما هر چی زور زدیم این ناوگروه غرق نشد که نشد. حالا پریه رو بهمون ندادن که هیچ، آبرو و اعتبارمون هم پیش بقیه طوفان‌ها رفته. کجا می‌تونم شکایت کنم؟ (رعد و برق‌های جانگداز می‌زند و‌های های می‌بارد).

 
رئیس اتحادیه بین‌المللی سوخت‌کشان بدون مرز: ما به طور رسمی اعلام می‌کنیم که حاضریم خودمون رو به هر دادگاه و محکمه‌ای در جهان تسلیم کنیم و رسماً پایان قاچاق سوخت در جهان رو اعلام ‌کنیم، فقط به این شرط که بهمون بگید این ناوگروه در طول این هشت ماه سوختش رو چطوری تأمین می‌کرده؟ روی پژو ۴۰۵ هم میشه تجهیزاتش رو پیاده کرد؟ (برای نشان دادن حسن نیت، ده‌ تا از بهترین سوخت‌کش‌های اتحادیه را کت‌بسته تحویل اینترپل می‌دهد).
 

جانگ بو گو (همان یارو در سریال امپراطور دریا): من واقعاً ترسیدم. دولت ایران باید قول بده که پخش سریال من رو تو کشورش متوقف نکنه و خدایی نکرده به جای سریال من نخواد از این ناوگروه ایرانی فیلم و سریال بسازه. در عوض من با جومونگ صحبت می‌کنم که به کشورگشایی‌هاش ادامه بده تا ازش سریال‌های جدید بسازن و پخش بشه. جهان هنوزم باید من رو امپراطور دریا بدونه، حتی به غلط. (دوربین از زاویه‌های مختلف جانگ بو گو را نشان می‌دهد و یک آهنگ حماسی کره‌ای در پس‌زمینه پخش می‌شود).
 

ملکه انگلیس از ته قعر جهنم: دستور می‌دم ناوگروه ایرانی بره به نیروی دریایی بریتانیای کبیر پیام مهم من رو برسونه؛ از اینجا به انگلستان دسترسی ندارم. از طرف من به نیروی دریایی بریتانیا بگید کل ناوهای انگلستان و حومه رو پر از آب کنن بیارن اینجا بریزن رو من بلکه این گدازه‌های آتیشی که می‌ریزن تو حلقم خاموش بشه. آااااااخ سوختم... (فرشته مسئول گدازه‌های داغ به ملکه می‌گوید که زر نزند و وی را به سمت قعرتر جهنم خِرکش می‌کند).
 

یک مسئول امریکایی: ما آب‌های آزاد رو تحریم می‌کنیم چون ناوگروه ایرانی رو نبلعیدن و اجازه دادن ناوهای ایرانی اون‌ها رو بشکافه. آب‌های آزاد از این به بعد دیگه اسیرن، آزاد نیستن (به سمت بایدن می‌دود و دستش را می‌گیرد که پیرمرد، خود را گم و گور نکند).