شما شیر بشوید!

مشخص کردن شیر یا روباه درعید!

محمد حسین رمضانی
دانش آموز پایه دهم

 «چند بار بهت گفتم بپا شیرت نکنن ... گفتم؟»
داستان کتاب شیرنشو ازآنجایی شروع می‌شود که جمشید به عنوان شاگرد درتعمیرگاه اوس بهرام در روستای خیالی رَهشا کار می‌کند و با آمدن ماه محرم و فضای عزاداری اتفاقات خوب و بدی برایش می‌افتد. رسم عزاداری در رَهشا با تعزیه خواندن معروف است و مردمش هم سال‌های سال است که با شعرهای«نسخه میرغم» این مراسم را برگزار می‌کنند. مدرسه سالاری‌ها هم محل تعزیه هرسال است، اما اول محرم امسال درآتش می‌سوزد و رَهشایی‌ها عزایش را می‌گیرند. جمشید پسر نوجوانی است که پدرش در جنگ مفقود شده واو حالا مرد خانواده‌اش می‌شود. همزمان با تغییر مکان تعزیه و پیدا کردن داوطلب برای نقش‌های آن ، مش‌رجب ازاو می‌خواهد تا جای پدرش را در تعزیه پرکند. می‌خواهد که او را شیر کند. شیرِ تعزیه! اما جمشید مردد و نگران است که مادرش نفهمد.
شیرنشو یک رمان بسیار نزدیک به واقعیت و باور پذیر است برای نوجوان دهه هشتادی که کمتر رنگ و بویی از چنین مراسم قدیمی و با اصالتی دردهه‌های گذشته برده است. یک روایت خوب با توصیفات جذاب نویسنده که ما را همراه رمان می‌کند. توصیفاتش برای یک کتابخوان، خسته‌کننده و اضافی نیست. بلکه دقت بالایی در انتخاب آنها شده است. شخصیت‌پردازی‌هایی که برای افراد و تصویر سازی‌هایی که برای مکان‌ها استفاده شده، به خوبی قابل تجسم است و ذهن‌مان را خسته نمی‌کند. شیر نشو تکراری 
نیست.  
اینکه تکراری نیست و می‌توان طعم جدیدی از دوران جنگ تحمیلی را چشید، با ارزشش می‌کند. روابط جمشید با باقی افراد روستای رهشا و دیالوگ‌هایی که بین‌شان رد و بدل می‌شود نقطه قوت کتاب است. دیالوگ‌هایی با زبان همان دوره و همراستای هر شخصیت.  خواندن«شیر نشو» را پیشنهاد می‌کنم! مخصوصاً اگر از تعزیه خوشتان می‌آید و دوست دارید جای جمشید قرار بگیرید.