«ایران» به بهانه انتقادات به سخنان اخیر وزیر امور خارجه در نشست فعالان اقتصادی بررسی میکند
چرا حرف عراقچی سوءتفاهمبرانگیز شد؟
علیرضا حجتی
گروه دیپلماسی
یک جمله کوتاه، جدا شده از متن اصلی و دست به دست شده در شبکههای اجتماعی کافی بود تا موجی از انتقادها متوجه بخشی از سخنان اخیر سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه شود. او پنجشنبه گذشته در جمع فعالان بخش خصوصی و کارآفرینان از تحریم به عنوان عاملی گفت که سالهاست مثل سایهای سنگین بر اقتصاد ایران افتاده و افزون بر هدف گرفتن روابط خارجی به تصمیمهای مدیریتی، سازوکارهای داخلی و حتی رفتار روزمره بخش خصوصی هم شکل داده است.
اما از میان همه این حرفها تنها یک جمله برجسته شد که بیمقدمه و بیتوضیح، راهش را به تیترها باز کرد: «میدانم تحریم برکاتی دارد». همین عبارت، وقتی از بستر اصلی خود جدا شد، طوری بازتاب پیدا کرد که انگار وزیر خارجه در حال نادیده گرفتن فشارها و هزینههای تحریم است. طبیعی بود در جامعهای که تحریم برای بسیاری مترادف با گرانی، تنگنای معیشتی و بنبست اقتصادی است، چنین جملهای اگر بدون توضیح و زمینه منتشر شود، خیلی زود به «تحسین تحریم» یا «بیتوجهی به فشار خارجی» تعبیر شود.
این در حالی است که دیدار عراقچی با فعالان و کارآفرینان بخش خصوصی چیزی فراتر از یک گفتوگوی معمول اقتصادی بود و به تلاشی برای شنیدن حرفهای زمین مانده و گفتن ناگفتههایی شباهت داشت که مستقیماً با واقعیتهای اقتصاد کشور گره خوردهاند. وزیر خارجه تلاش داشت از اقتصاد ایران که همزمان گرفتار فشار تحریمهای خارجی و گرههای داخلی است، تصویری کلی ارائه دهد. مخاطبانش هم مدیران پشت میزهای دولتی نبودند، کسانی بودند که هر روز در خط مقدم تولید، تجارت و سرمایهگذاری با این محدودیتها دست و پنجه نرم میکنند و تحریم را در حساب و کتابهای روزانه خود میبینند.
عراقچی در همان جلسه گفت: «من میدانم تحریم یعنی چه، هزینههای آن را برای کشور میدانم، مشکلات آن را برای کشور میدانم، کسی نگوید عراقچی نمیداند تحریم چیست». جملهای که اگر دیده میشد، میتوانست کلید فهم موضع او به عنوان مدیری باشد که سالها در متن مذاکرات رفع تحریم حضور داشته و تحریم را به عنوان یک واقعیت زیسته در اقتصاد، دیپلماسی و سیاستگذاری میشناسد.
نکته مغفول
نکتهای که در هیاهوی انتقادها کمتر دیده شد، این بود که وزیر خارجه این حرفها را خطاب به چه کسانی میزد. مخاطبان او نمایندگان بخش خصوصی بودند؛ همانهایی که در آن نشست، بیش از هر چیز از تحریمهای داخلی، مقررات دست و پاگیر، بخشنامههای متناقض، مجوزهای طولانی و محدودیتهای اداری که گاه، کار را از خود تحریم خارجی هم سختتر میکند، گلایه داشتند. چنین بود که او کوشید بحث را به یک تجربه ملموس برگرداند و آن اینکه سالها زندگی زیر فشار تحریم خارجی، اقتصاد ایران را ناخواسته وادار کرده راههای تازهای پیدا کند، خلاقتر شود و برای عبور از گلوگاهها راهحل بسازد. در واقع وقتی درها بسته شد، بسیاری مجبور شدند پنجرهها را کشف کنند. حرف عراقچی این بود که اگر این توان سازگاری و ابتکار در داخل هم جدی گرفته شود و با موانع اداری خنثی نشود، میتواند از آسیب پذیری اقتصاد کم کند. در این چهارچوب، گفتن «برکت تحریم» اشاره به همین تجربه ناخواسته بود که تلاش داشت نشان دهد فشار بیرونی هرچند پرهزینه است، گاهی ضعفهای قدیمی را عیان و مدیران و ساختارها را ناچار به تغییر مسیر میکند. وزیر امور خارجه دقیقاً از همین زاویه حرف زد و تصریح کرد که تحریم درد دارد و هزینهاش سنگین است اما همین فشار میتواند اصلاحات را از یک انتخاب اختیاری به یک ضرورت اجتناب ناپذیر تبدیل کند.
دفاع از دیپلماسی اقتصادی
نکته کمتر دیده شده در سخنان عراقچی، دفاع از «دیپلماسی اقتصادی» به عنوان رویکردی بود که سالها در حاشیه مانده بود: چه آنکه به اعتقاد او و بسیاری از صاحبنظران اقتصادی، تحریم با همه هزینهها و زخمهایی که بر اقتصاد کشور گذاشت، این واقعیت را آشکار کرده که سیاست خارجی مستقیماً روی سفره مردم، خط تولید کارخانهها و حساب وکتاب بازرگانان اثر میگذارد. چه وقتی فشار تحریمها به تدریج این نگاه را تغییر داد و مسیرهای اصلی تجارت بسته شد، دیپلماسی ناچار شد از قالبهای رسمی و تشریفاتی بیرون بیاید و به دنبال راههای عملیتر بگردد. توجه به کشورهای همسایه، بازارهای منطقهای و اقتصادهای پیرامونی از همین جا به عنوان یک راهحل جدی گرفته شد. در همین مسیر بود که بخش خصوصی کمکم به بازیگری فعال تبدیل شد و دولت فهمید بدون فعالان اقتصادی، دیپلماسی در عمل به بنبست میرسد. بنابراین پیوند زدن سیاست خارجی با نیازهای صادرکننده، تولیدکننده و سرمایهگذار ضرورتی بود که تحریم آن را تحمیل کرد.
عراقچی با همین منطق از دیپلماسی اقتصادی به عنوان راهکاری که قرار است راه باز کند، گره بگشاید و هزینه تجارت را کم کند، حرف زد.
در این وضعیت، دولت هم ناچار شد بخشی از بار اقتصاد را به بخش خصوصی بسپارد. دیگر همه تصمیمها از یک نقطه گرفته نمیشد. تجارت انعطافپذیرتر شد و خیلی از کارها در دل بازار و توسط فعالان اقتصادی پیش رفت. این تغییر شاید کامل و بینقص نبود اما این واقعیت را نشان داد که اقتصاد میتواند کمتر دولتی باشد و روی پایههای متنوعتری بایستد. وزیرخارجه در سخنان اخیر خود دقیقاً به همین تجربه اشاره و تأکید میکند که بدون حضور جدی بخش خصوصی، اقتصاد جلو نمیرود. از این رو شرکتهای کوچک و متوسط یاد گرفتند چطور راههای تازه باز کنند، بازارهای جدید پیدا کنند و حتی در سختترین شرایط، ارتباطات تجاری را حفظ کنند.
حالا خلاصه کردن همه این حرفها در یک جمله بریده شده هم به سخن گوینده ظلم میکند و هم نشانهای از کم رمقی دیالوگهای جدی در فضای عمومی است. عراقچی در این نشست، بیشتر از آنکه بخواهد تحریم را توجیه کند، کوشید از تجربهای بگوید که کشور ناخواسته از سر گذرانده که اگر درست دیده و شنیده نشود، هم سیاست خارجی را گرفتار سوءتفاهم میکند و هم مطالبهگری بخش خصوصی را از مسیر اصلیاش دور میاندازد. حرف او ساده بود: برای عبور از فشارها قبل از هر چیز باید واقعیت را درست فهمید و درباره آن دقیق حرف زد.

