«ایران» به بهانه پخش سریال «پایتخت» به بررسی تأثیرگذاری موسیقی فولک ایران میپردازد
ضیافت تیتراژ با موسیقی نواحی
ندا سیجانی
روزنامهنگار
علاقهمندان به سریالهای تلویزیونی مجموعه «پس از باران» را خوب به خاطر دارند. شاید این عجین بودن و مأنوس شدن بیشتر مربوط به موسیقی این سریال باشد. صوت دلانگیز فریدون پوررضا در پهنای گسترده جنگلهای گیلان و نغمههایی که گویا از جان و دل برمیخیزد. در سریال «کوچک جنگلی» هم همین خاطرهها تداعی میگردد. گویا این موسیقی است که مخاطب را هدایت میکند نه فیلمنامه. آنقدر مسحور آن میشوی که ماهها و حتی سالهای بعد از آن همچنان در ذهنت مرور میشود و با خود زمزمه میکنی و خاطره فیلم را در یادها زنده نگاه میدارد. این روزها سریال پایتخت هم همین حال و هوا را دارد. موسیقی تیتراژ که پخش میشود بی آنکه با زبان و گویش منطقه آشنا باشید، ناخودآگاه شور و شیدایی ایجاد میشود. نغمههای «ل له وا» و «غرنه» که دربرگیرنده بخشی از موسیقی مازندران است از بطن طبیعت «شیرگاه» سرازیر میشود و روح و جان مخاطب را در دل آن طبیعت زیبا رها و آسوده میکند و این همان معجزه موسیقی است. کما اینکه درسریال «نون. خ» هم که دربرگیرنده موسیقی کردستان است، همین تبادل احساسات دیده میشد.
محمدرضا اسحاقی گرجی که از اساتید پیشکسوت موسیقی مازندران است که در تولید موسیقی تیتراژ پایتخت سهیم بوده معتقد است:« رسانه ملی نقش مهمی در این زمینه دارد و ضرورت دارد حمایتهای لازم را داشته باشد. ما با موسیقی نسل امروز مشکلی نداریم اما باید به تمامی موسیقیها توجه شود و به آن بها بدهند و این به مدیران رسانه برمیگردد. اگر امروز موسیقی ما به انحراف کشیده شده به این دلیل است که مسئولان در صیانت از موسیقی اصیل ایرانی کمکاریهای بسیاری داشتهاند.»
موسیقی نواحی جایگاهی در رسانه ملی ما ندارد
پیمان بزرگنیا، پژوهشگر موسیقی نواحی ایران در گفتوگو با «ایران»، درباره نقش و اثرگذاری موسیقی تیتراژ سریالها در معرفی بیشتر و بهتر موسیقی فولک مناطق مختلف کشورمان اظهار داشت: «ابتدا باید بگویم اغلب موسیقیهای اقوام که در تیتراژ سریالها مورد استفاده قرار میگیرد، آهنگسازی محسوب نمیشود و درواقع همان ملودیهای موسیقی نواحی است که با سینتی سایزر و سمپلها تلفیق شده و موسیقی دیگری را به مخاطب ارائه میدهد، اما با این اوصاف با توجه به شرایط موجود، پرداختن به این گونه از موسیقیها همچنان جای تحسین دارد. به این علت که متأسفانه موسیقی نواحی جایگاهی در رسانه ملی ما ندارد و اگر هم کم و بیش دیده و شنیده میشود، اغلب نمونههای غیراصل و ضعیفی هستند که به گفته اغلب تهیهکنندههای تلویزیون به دلیل عدم تخصیص بودجه این گونه پرداخته شده است. صحبتهایی که بارها با خود بنده هم مطرح شده. به همین سبب امکان بهره بردن و معرفی نمونههای بسیار خوب، اصیل و تأثیرگذار این نوع موسیقیها در رسانه ملی وجود ندارد و اغلب آثاری که شنیده میشود، همان طور که قبلتر اشاره کردم، تلفیق ملودیهای موسیقی مناطق با سمپل است که خروجی آن دیگر موسیقی نواحی محسوب نمیشود. یعنی فقط گویش بومی است و ملودی آن دستخوش تغییرات شده است.»
موسیقیهای غیر اصل اما قابل تحسین
او در ادامه افزود: «در سریال «پایتخت» نقدی به آقای عظیمینژاد عزیز وارد است. فضاسازی و شیوه تنظیم برای مخاطب تکراری شده و کاش در استفاده از پدها و سمپلها و... در تلفیق با موسیقی کتول و مازندران وقت بیشتری میگذاشت و توجه میکرد. صداهای خاص در آن خطه بسیار است. به طور مثال در قسمتهای قبل این سریال از صدای استاد محمدرضا اسحاقی گرجی استفاده شده بود که بسیار تأثیرگذار بود. یا در مثالی دیگر در سریال «نون.خ» هم تنظیم کننده در انتخاب موسیقی باید دقت بیشتری میداشت چرا که موسیقی کردی بسیار بکر و گسترده است. به طور کلی در زمینه موسیقی نواحی متریال بسیار است. درواقع بسیاری از پژوهشگران موسیقی اقوام ایران این انتظار را دارند که در بهره بردن از موسیقی فولک از صداهای بکرتر و اصیلتر استفاده شود؛ مانند نمونههایی که شنیده شده و تحت تأثیر آن قرار گرفتهایم. بنابراین این امر میتواند در معرفی موسیقی نواحی ایران و بهتر دیده و شنیده شدن آن کمک بسیاری داشته باشد. به عنوان مثال وقتی موسیقی تیتراژ سریالی مانند «پایتخت» مورد توجه مخاطب قرار میگیرد، بی شک تأثیر خود را خواهد گذاشت. چه بسا بهکارگیری برخی از همین سمپلها و آکوردها در ملودیهای موسیقی نواحی مانند همین کارهایی که گفته شد، اگرچه شاید سنخیتی با آن آواز نداشته و از جنس آن صدا نباشد، اما استفاده از آن همچنان جای ستایش و سپاس دارد. به طور مثال موسیقیهایی که در برخی از مستندها مورد استفاده قرار گرفته و گرایشی که برخی از آهنگسازها به تولید چنین موسیقیهایی دارند. اما از نگاه ما منتقدان و پژوهشگران موسیقی نواحی، پیمودن این مسیر اشتباه است ولی در نگاه مخاطب تصویر چیز دیگری است. به این دلیل که مخاطب گوش و جان به موسیقی کاملاً با حس و حال بومی میسپارد اما فضاسازی و بهکارگیری سمپلها، او را از فضای حقیقی دور میکند. بنابراین اگر از سازهای خود مناطق بیشتر استفاده شود، به نظر من تأثیرگذارتر خواهد بود .»
فیوژن و دورماندن از موسیقی اصیل اقوام ایران
او در پاسخ به این سؤال که چرا آهنگسازان یا تهیهکنندگان و کارگردانان سریالها کمتر از موسیقیهای فولک بهره میبرند، گفت: «از نگاه من یک بخش آن به عدم شناخت عوامل کار برمیگردد. مبحث دیگر عدم خودباوری است؛ چرا که اغلب دوستانی که درعرصه موسیقی فعال هستند بویژه موسیقی نواحی، به نوعی تحت تأثیر پروپاگاندای فضای مجازی یا فضای تبلیغاتی قرار گرفتهاند. فضاهایی که اغلب به معرفی موسیقیهای غیر ایرانی یا فیوژن میپردازد و از آن تأثیر گرفتهاند و این تبعیضها در رفتارهای شنیداری آنها دیده میشود. درواقع باید بگویم جریانسازی در موسیقیهای دیگر موجب شده به اصرار موسیقی نواحی را هم به شکل فیوژن ارائه کنند. نمیدانم چه اصراری است؟ اما در دهه 70 ارائه این نوع موسیقیها به شکل دیگری بود. مانند موسیقی سریال «روزی روزگاری» یا «تفنگ سرپر» و... موسیقیهایی که از جنس خود همان نواحی بودند و از آن صدای سازهای بالابان، تنبور، دوزله و... به گوش میرسید و غیر ایرانی نبودند و به همین نسبت تأثیر عمیقتری داشتند. این درحالی است که دوستان تنظیم کننده یا آهنگساز ما بر این نظرند بهره بردن از موسیقی فیوژن تأثیرگذارتر است اما به عقیده من بهکارگیری سازهای مناطق، نقش و اثرگذاری بیشتری دارد بهویژه در خود آن منطقه. بهطور مثال در قسمتهای قبلی سریال «پایتخت» شنیده شدن آواز استاد اسحاق گرجی و روایت زیبای منظومه صنم تأثیر بسیاری در مخاطب داشت تا آنجا که موجب شد آن آکوردها و سمپلهای به کار گرفته شده از فضای ذهنی مخاطب دور شود .»
مخاطب به دنبال تأثیرگذاری است نه سلبریتی شدن
به گفته این نوازنده، «آرشیو غنی از موسیقی استرآبادی و کتول و مازنی موجود است که میتوان از آن بهره برد. حتی استفاده از هنرمندانی که از صداهای خوب و نبوغ خاص برخوردار هستند. به عنوان مثال در فصل جدید «پایتخت» از صدای آقای کارگر استفاده شده که به نظر من بهتر بود از دیگر خوانندههای این منطقه که صدای بهتری داشتند، استفاده میشد. اما به هرحال ایشان در منطقه به نوعی برند شده بود و آقای عظیمینژاد هم از صدای ایشان استفاده کرد در صورتی که مخاطب به دنبال تأثیرگذاری است نه سلبریتی شدن! براین اساس تیتراژ سریالهایی که در دهه ۷۰ تولید شد، بسیار اثرگذارتر از کارهای امروزی است. آن کارها هم اصیل بودند و هم بکر و با صحنه هم تطابق بیشتری داشتند.»
تهیهکنندهها در تلویزیون سراغ موسیقی نواحی نمیروند
سرپرست گروه موسیقی نواحی سازینه، درباره نقش رسانه ملی در معرفی موسیقی مناطق مختلف ایران و حتی موسیقیهایی که شاید کمتر به آن پرداخته شده، بیان کرد: «رسانهای که عنوان ملی دارد یعنی باید در اختیار ملت ایران باشد. شاید یک دلیل آن همانطور که اشاره شد هزینه نکردن و بها دادن تهیه کنندهها باشد؟! موضوع دیگر اینکه در برنامههای پربیننده مانند «خندوانه» یا دیگربرنامههای پرمخاطب، هیچگاه از یک هنرمند موسیقی نواحی دعوتی به عمل نیامده تا تبدیل به چهره شود. سؤال من از دوستان این است که آیا می توانید هنرمندی از موسیقی نواحی نام ببرید که تهیهکنندگان تلویزیون تلاش در مطرح کردن او داشته باشند؟ یا حتی حرکتی انجام دهند که این هنرمند دیده شود! جالب است بدانید اغلب هنرمندان موسیقی نواحی ایران که در برنامه «عصر جدید» معرفی شده بودند، این روزها به کارهای پاپ مشغولند. البته مخالف موسیقی پاپ نیستم و براین نظرم این نوع از موسیقی هم باید در یک فضای سالم و برابر دیده شود. یعنی به موسیقی نواحی، موسیقی ملی ایران و حتی موسیقی دستگاهی هم بها داده شود؛چرا که بخشی از فرهنگ و هنر اصیل کشورمان همین موسیقیها است که باید شنیده شوند اما متأسفانه پیشکسوتان این موسیقی فضای چندانی ندارند. این درحالی است که تمامی خوانندههای پاپی که امروزه مطرح شدهاند، مدیون همین رسانه هستند و از همین تریبون به مخاطبان معرفی شدهاند.»
دستهای پشت پرده به دنبال برندسازی و سفارش است
به گفته بزرگ نیا؛ «موسیقیهایی که از رادیو و تلویزیون به عنوان موسیقی بختیاری یا آذری و... پخش و شنیده می شود، بیشترشان موسیقی بکر و اصیل نبوده و به موسیقی پاپ شباهت دارند. شاید به گمان عوامل، این نوع کارها بیشتر مورد توجه مخاطب است. اما آیا درخصوص موسیقی نواحی فضای فراخی وجود دارد؟ آیا این رسانه معرفی در موسیقی نواحی ایران بوده است؟ باردیگر تأکید میکنم عموماً هنرمندان موسیقی نواحی ایران در رسانه ملی مطرح نشدهاند و اگرهم هنرمندی مطرح شده و کنسرتی برگزار کرده به واسطه تلاش خودش در منطقه و فضای مجازی بوده یا آنکه مردمان همان خطه این هنرمند را برجسته کردهاند.»
سازهای غربی، سازهای اصیل را به حاشیه بردهاند
او میگوید: «برخی دوستان میگویند ما دنبال تجدد نیستیم اما بایستی بگویم ایران به لحاظ موسیقایی از فرهنگ و هنری غنی برخوردار است و این فرهنگ در تمامی کشور گسترده بوده و مختص به منطقه خاصی نیست. بنابراین نیازی نیست که از سازهای غربی استفاده کنیم. اگر هم بنا به هر دلیلی استفاده شد، نباید پررنگ باشند چرا که سازهای اصیل خودمان در حال فراموشی هستند و یک دلیل بیتوجهی آن رسانه ملی است. حتی در شبکههای استانی هم آن طور که شایسته این نوع هنر و موسیقی است به آن پرداخته نمیشود. رسانه ملی در معرفی موسیقی ایرانی باید اثرگذار باشد اما متأسفانه هیچ گاه دراین زمینه نگاه حمایتی سفت و محکمی صورت نگرفته است. سالهاست اهالی موسیقی ایرانی در این زمینه سخنها گفتند ولی کو گوش شنوا؟»
الگوبرداری از موسیقیهای غربی در تولیدات ایرانی
صادق چراغی آهنگساز تیتراژ ماندگار «تفنگ سرپر» که معرف موسیقی فولک است، درباره تولید موسیقی اقوام ایران درسریالها واثرگذاری آن در معرفی بیشتر موسیقی مناطق مختلف کشور بیان کرد: «خود من به شخصه طی این سالها تلاشم این بوده موسیقی اقوام ایران و سازهای این مناطق را بیشتر به مردم معرفی کنم. اما در پاسخ به این سؤال باید از سوی دیگری به این تولیدات نگاه داشت و بررسی کرد. چرا که برخی از موسیقیهایی که با عنوان فیلم و سریال در تلویزیون ساخته میشوند بسیار آسیب زننده هستند. به این دلیل که سالهاست که در موسیقی به اصطلاح فیلم و سریالهای ایرانی آنچه که بیان میشود، هویت باختگی است.»
او در ادامه افزود: «در رسانه ملی آهنگسازان خوب هم وجود دارند اما باید بگویم تلویزیون بیشتر به آهنگسازان درجه چندم و نازل عادت کرده است. درواقع از آهنگسازانی بهره میبرند که دیدگاهشان ارکستر و سازهای غربی باشد و به همین نسبت خروجی آن تقلیداتی مضحک از سازها و موسیقی غربی است. بنابراین، این امر سبب شده به موسیقی فیلم و سریال در ایران چندان خوشبین نباشم. جالب اینکه برخی از این موسیقیها که از هویت ایرانی برخوردار نیستند، در جشنوارههای دولتی جایزه هم دریافت کردهاند. تولیداتی الگوبرداری شده از موسیقیهای غربی که برروی فیلم قرار گرفته و مورد پذیرش کارگردانها است. آقای حسین علیزاده در مصاحبهای اشاره کرد به آن میزان که ما فیلمهای خوب میبینیم، کارگردانها هیچ گاه موسیقی خوب گوش نمیدهند. بنابراین نسبت به این موضوع ناآگاه هستند و از نگاه آنها هرچه هویت باختهتر وغربیتر، گویا کاراصولیتراست. درهر حال اگر کوششی درمعرفی سازهای ایرانی بویژه سازهای اقوام که مظلوم واقع شدهاند، صورت بگیرد بسیار استقبال خواهم کرد.» این نوازنده درباره کم لطفی یا کم توجهی برخی آهنگسازان در تولید موسیقیهای فولک در تیتراژها اظهار کرد: «از نگاه من مسأله اول به مطلع نبودن و یا کم دانش بودن این افراد برمی گردد. مسأله دیگر اینکه از دوره پهلوی گرایش به تولیدات غربی باب شد؛ گویا هنرمندان هرچه غربیتر باشند درست ترند و یک تعبیر نادرست در این ماجرا دخیل است. اما پس از آن هم علیرغم شعارهای غرب ستیزانه، غربگرایی بسیار اوج گرفت و همچنان باقی ماند و مسئولان رسانه ملی و دیگران براین نظرند که هرمیزان ارکسترها و سازها غربیتر باشند، خیالشان آسودهتر است. کمااینکه وقتی موسیقی سریالهایی مانند تفنگ سرپر و یا پایتخت تولید شود، برای همه جای تعجب بود آیا چنین کارهایی هم هست؟»
چراغی درادامه صحبتهایش به تولیدات خوب در حوزه نمایشی اشاره کرد و گفت: «با وجود اتفاقاتی که در حوزه موسیقی شاهد بودیم درهمان برهه زمانی در فیلم و نمایش رجعتی شکل گرفت و بزرگانی چون بهرام بیضائی و دیگران حرکتی را آغاز کردند تا یک بازتعریفی دیگر از هویت ایرانی داشته باشند، ولی درموسیقی این هویت باختگی همچنان پابرجاست و کارگردانها هم دانشی دراین موضوع ندارند و براین اندیشهاند که هرچه کار غربیتر باشد، بهتر خواهد بود. با این تفاسیر در بخش تولید موسیقی به هر میزان آهنگسازان کوشش کنند تا هویت خود را بیشتر بشناسانند و این موضوع را پژواک بدهند این اطمینان وجود دارد که شاهد اتفاقات بهتر در رسانه ملی باشیم.»
در اتاق فکر رسانه ملی چه میگذرد؟
او درباره نقش رسانه ملی در تشویق و ترغیب آهنگسازان و عوامل فیلم در تولید موسیقی فولک گفت: «رسانه ملی برای هنر و اندیشه اتاق فکری ندارد و اگرهم اتاق فکری تشکیل شود به اشتباه شکل گرفته است. درحال حاضر آدمهایی به بخشهای مرتبط صدا و سیما رفت و آمد دارند با آشنایی کم با هنر و اندیشه تا افرادی با اندیشههای هنری. خیلی وقت است آدمهای هنری متعددی را میشناسم که با صدا و سیما قهرند و به نظر من رسانه ملی برای پایان دادن به این داستان نیاز به یک خانه تکانی دارد.»
صادق چراغی بیش از20 سال برای تولید «مستند ایران» به کارگردانی حمید مجتهدی زمان صرف کرده است. کاری ارزشمند که به موسیقی هر استان پرداخته شده است . صادقی می گوید: «در تک تک این موسیقیها تمام کوششم این بوده که سازهای ایرانی و بویژه سازهای اقوام در آن نقش داشته باشند و این تواناییها را بیش از پیش نشان بدهم و تأکیدم براین بود رجعتی به گذشته داشته باشیم. البته افزون بر آن موسیقی فیلمها و نمایشها، در تولید آلبومهای موسیقی هم به این موضوع نگاه جدی داشتهام تا این سازها بیشتر و بیشتر دیده شوند.»
موسیقی اقوام ایران در دستان مردم نه رسانه
چراغی درباره اثرگذاری این تولیدات درآشنایی بیشتر مخاطب با موسیقی مناطق ایران گفت: «بیتردید این موضوع بیتأثیر نخواهد بود اما فراموش نکنید در خصوص آشنایی با فرهنگهای کهن شهرها و روستاهای کشورمان، مردم از رسانه جلوترهستند. مردم این موسیقی را خیلی خوب میشناسند و آن را حفظ کردهاند. درشهرها و روستاها جوانان و نوجوانان این سازها را مینوازند وهمین امر سبب شده که این موسیقی طی چندین دهه و سده نسل به نسل منتقل شود. سازها و موسیقیهایی که هزاران سال عمر دارند و همین مردم از آن صیانت کردهاند. نمونه آن کنسرتهای موسیقی اقوام است که در شهرها و شهرستانها برگزار میشود و بسیار مورد استقبال مردم قرار میگیرد اما رسانه از مردم عقب افتاده است و باز هم تأکید میکنم به یک خانه تکانی نیاز دارد.»