یادداشت ۵
ساز ناکوک رسانه و هنرمندان
معصومه غفاری
روزنامهنگار
سال 1403 با تمام فرازونشیبها و اتفاقات بیشمارش، در چشمبرهمزدنی گذشت و رسیدیم به ایستگاه آخرش در روزهای پایانی اسفندماه و چیزی برایمان نماند جز مرور خاطرات پرشتاب این سال پراتفاق و حادثه، از «سقوط هلیکوپتر حامل رئیسجمهوری که همگیمان را در بهت و حیرت فروبرد، تا درگذشت پیشکسوتان بیمانند و تکرارنشدنی عرصه فرهنگ و هنر کشورمان، از جمله ژاله علو، مرحوم منوچهر والیزاده، ایرج رضایی و...»
حالا در سراشیبی پایان این کهنهسال، مزه «گس» هم تلخ و هم شیرینش، حس و حالی غریب به جانم میاندازد. چشمانم را میبندم و روزها و ماههایی که گذشت را مرور و مزمزه میکنم و میرسم به تصاویر مبهمی از آغازین روزهای فعالیتم در روزنامه ایران و دوران نهچندان طولانی فعالیتم در گروه فرهنگی این روزنامه و تجربه زیستیام در حوزه تلویزیون و نمایش خانگی، در کنار دختران خوشذوق، زیبا و خوشدل سرزمینم در گروه فرهنگی ایران.
در ادامه، تلاش بسیارم برای معاشرت و گفتوگو با هنرمندانی را به یاد میآورم که با وجود اصرار و تلاش تمام برای مصاحبهای هر چند کوتاه، به بهانههای مختلف، در پاسخی کوتاه، «نه» قاطعانهای را نثار جانت میکردند و تو میماندی و علامت سؤالی بزرگ برای چرایی این همه «نه» شنیدن...! که چون سازی ناکوک در میان تقلایت برای دوستی و جلب اعتماد آنها رخ مینمود.
ناخودآگاه یاد سخنان «سیدعباس صالحی» وزیر ارشاد میافتم که در یکی از سخنرانیهایش از حال بد هنرمندان میگفت و جامعه ایرانی و هنردوستمان، که احوالش به حال هنرمندانش گره خورده و خوب و بد حالشان گره خورده به یکدیگر؛ اینکه باید حال هنرمندان را خوب کنیم و اعتماد رفتهشان به رسانه و صاحبانش را بازگردانیم.
در ادامه مرور خاطرات رسانهایام در یک سال گذشته، استاد «بهزاد فراهانی» و حضورش در روزنامه ایران، به بهانه تولد هشتاد سالگیاش، که برای من یکی از بزرگترین افتخارات دوره فعالیت رسانهایام محسوب میشود نیز هیچگاه از خاطرم پاک نخواهد شد. به یاد دارم از استاد درباره چرایی قهر هنرمندان از رسانه ملی پرسیدم و عدم اعتمادشان به سایر رسانهها هم... در پاسخ گفت که «رسانه ملی، ملی نیست» برای همین هنرمندان اصیل و مردمی جایگاهی در آنجا ندارند. استاد راست میگفت که تلویزیون متخصص پراندن فیلمسازان و هنرمندان شماره یک و بنام کشور است و این مهم بهانهای شده برای ادامه و امتداد همان عدم اعتماد هنرمندان به سایر رسانهها، بخصوص رسانههای منتسب به دولت.
«نعیمه نظامدوست» بازیگر خوشخنده و کمدی زن کشورمان که «شادکردن و خنداندن مردم را تنها رسالت خود در این جهان میداند و دلیل حضورش در تلویزیون، چراکه به باور او بسیاری از مردم در مناطق محروم فقط به تلویزیون دسترسی دارند و نه نمایش خانگی و اینترنت و...»، در بخشی از گفتوگویمان، خطاب به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از آقای صالحی خواست تا تیمی همدل و همراه با دولت وفاق را در این وزارتخانه بگنجاند که مانند شخص آقای دکتر، درک درست و صحیحی از هنر و هنرمند داشته باشند، که شاید پل ارتباطی شوند میان هنرمند و رسانه و فتح بابی برای تبدیل این قهر نامیمون به آشتیکنان ماندگار و شیرین.
به راستی وقتی آشتی و وفاق هست، قهر چرا؟ آمین که ساز ناکوک رسانه و هنرمند در سال نو، کوک شود و مسیر اعتماد و همدلی و همکاریشان هموار، تا در این آشفتهبازار احوالات، حال خوش هنرمندان، بهانه و «حول حالنایی» هر چند کوتاه باشد برای شادی و آرامش قلب و جان مردممان در سال نو.