واکنش پزشکیان به اقدام اخیر ترامپ:
کشوری با این ظرفیت و ارتباطات قدیمی با همسایگانش را میتوان به این سادگی تحریم کرد؟
مشکلات با مذاکره و پرهیز از خشونت قابل حل است
با دیدگاههایی از: ابراهیم متقی، ناصر هادیان، فؤاد ایزدی، میریوسف علوی ، حیدرعلی مسعودی، دیوید سنگر و تریتا پارسی
دیروز، ساعاتی پس از اعلام دستورالعمل ضدایرانی جدید دونالد ترامپ رئیسجمهوری آمریکا، اعضای هیأت وزیران به این سیاست که برخی آن را «بازگشت سیاست فشارحداکثری» توصیف کردند، واکنش نشان دادند.
رئیسجمهوری در آیین افتتاح پروژههای وزارت نیرو به این مسأله اشاره کرد و با تأکید بر قدرتمندی ایران، گفت با وجود برخورداری از 15 همسایه و ظرفیتها و منابع بسیار کشور، ایران تحریمپذیر نیست. محمدرضا عارف، معاون اول رئیسجمهوری بر این مسأله تأکید کرد که براساس فتوای مقام معظم رهبری، دستیابی به سلاح هستهای در دکترین دفاعی ایران جایی ندارد. سیدعباس عراقچی وزیر امور خارجه هم گفت، اگر موضوع اصلی (ترامپ) این است که ایران دنبال سلاح هستهای نرود، این قابل حصول است.
محمدجواد ظریف معاون راهبردی رئیس جمهور هم اظهارکرد که این امریکاییها هستند که باید اقدامی برای مذاکره انجام دهند و موانع را بردارند. نگاهی به مجموع این اظهارات، از رئیسجمهوری و معاون اول تا وزیر امور خارجه و معاون راهبردی رئیس جمهور، میتواند نمایانگر راهبرد دولت جمهوری اسلامی ایران نسبت به دولت جدید آمریکا و رویکردهای او در قبال پرونده هستهای ایران باشد. بنابر این رویکرد تهران نسبت به اظهارات و عملکرد دولت آمریکا، انفعالی نیست، بلکه دربردارنده نوعی واکنش توأم با ابتکار عمل است. این واکنش توأم با ابتکار عمل، از یکسو بر قدرت و توانمندیهای جمهوری اسلامی ایران تکیه دارد که هرگونه پذیرش بیقید و شرط دیکتههای طرف متخاصم را رد میکند و از سوی دیگر راه مذاکره یا گفتوگوی احتمالی را هم نمیبندد. این بازگذاشتن راه مذاکره به عنوان یکی از راههای مدیریت تنشها خود بر پایه قدرت و توانمندی درونی دولت و نظام جمهوری اسلامی ایران شکل میگیرد. به عبارت دقیقتر، این اظهارات بیانگر آن است که ایران با تکیه بر اعتماد به نفس خود، همه گزینهها را همچنان روی میز نگه داشته است؛ هرچند محمدرضا عارف، معاون اول رئیسجمهوری عنوان کند که مذاکره رؤسایجمهوری ایران و آمریکا در دستورکار نیست. اما همین عارف امکان گفتوگو میان پزشکیان و ترامپ به عنوان «دو انسان» و نه دو رئیسجمهوری را هم رد نکرد.
پزشکیان: قدرتمند هستیم
رئیسجمهوری کشورمان دیروز در «آیین افتتاح و آغاز عملیات اجرایی طرحهای وزارت نیرو در کشور» با اشاره به تلاشهای مدیران برای مدیریت مصرف سوخت گفت: این راه را باید ادامه دهید تا به نقطهای برسیم که عزت و سربلندی مردم و کشور و آنچه برازنده ماست، فراهم شود. ما کشور پرقدرتی هستیم و ذخایر ما در دنیا استثنایی است، با این ذخایر این طور زندگی کردن برازنده ما نیست و مقصر هم خود ما هستیم. مسعود پزشکیان درباره مواضع خصمانه آمریکا با ملت ایران و تحریمهای ظالمانه، تصریح کرد: آمریکا میگوید که ایران را تحریم میکند، در حالی که اگر ما داشتههایمان را بهخوبی مدیریت و با همسایهها رابطه خوبی داشته باشیم، مگر میشود کشوری با این ظرفیت و ارتباطات قدیمی با همسایگانش را به این سادگی تحریم کرد؟
وی اضافه کرد: اینها خیال میکنند همه چیز ما به نفت وابسته است و میخواهند جلوی صادرات نفت ما را بگیرند، در حالی که مسیرهای زیادی برای خنثیسازی اهداف آنان وجود دارد که میتوان با استفاده از آن مشکلات خودمان و تعامل با همسایگان را حل و بستر مناسبی برای زندگی عزتمندانه برای مردم کشورمان فراهم کنیم.
عارف: به دنبال جنگ نیستیم
معاون اول رئیسجمهوری دیروز در حاشیه نشست هیأت دولت و در جمع خبرنگاران به اظهارات رئیسجمهوری آمریکا پاسخ داد. محمدرضا عارف گفت: راهبرد نظام جمهوری اسلامی ایران در همه بخشها بویژه حوزه دفاعی؛ شفاف، باثبات و دائمی است و خودکفایی کشور در حوزه دفاعی را به صورت جدی دنبال میکنیم که البته دنبال جنگ نیستیم، اما از کشور دفاع خواهیم کرد و تجهیزات مورد نیاز را تأمین میکنیم.
وی درباره فعالیتهای صلحآمیز هستهای کشورمان با تأکید بر اینکه معتقدیم نهتنها جمهوری اسلامی ایران بلکه همه کشورها باید از فناوری صلحآمیز هستهای در همه امور حداکثر استفاده را داشته باشند، تصریح کرد: در زمینه ساخت سلاح هستهای فتوایی داریم که در اسلام و بویژه مذهب شیعه حرف نهایی است که استفاده از فعالیتهای غیرصلحآمیز هستهای حرام است و در این مسیر راهبرد کشورمان مشخص است و اگر رئیسجمهوری آمریکا اعتقاد دارد که ایران وارد فضای ساخت سلاح هستهای شده باید بداند که این فتوا راهبرد دائمی جمهوری اسلامی ایران است.
معاون اول رئیسجمهوری تصریح کرد: استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای همانند فعالیتهای دیگر کشور از جمله «فناوری هایتک» از اولویتهای کشور است.
عارف درباره احتمال دیدار رؤسایجمهوری ایران و آمریکا هم گفت: دیدار دو انسان را نمیتوان گفت غیرممکن است انجام شود، اما این دیدار و مذاکره، امروز در دستورکار جمهوری اسلامی ایران نیست.
معاون اول رئیسجمهوری درباره اینکه مسئول تیم مذاکره کدام یا کجاست، تأکید کرد: تصمیمات درباره سیاست خارجی و مسائل حساس کشور با شورای عالی امنیت ملی است که باید به تأیید و تصویب مقام معظم رهبری نیز برسد و وزارت امور خارجه مسئول مذاکرات هستهای است که کارگروهها و کمیتهها در این زمینه در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، وزارت امور خارجه و دولت تشکیل میشود که همه دستاندرکاران سیاست کشور میتوانند کمک کنند.
عراقچی: ایران دنبال سلاح هستهای نیست
وزیر امور خارجه کشورمان هم در حیاط دولت، در واکنش به صحبتهای رئیسجمهوری آمریکا، گفت: معتقدم فشار حداکثری تجربهای شکستخورده است و امتحان مجدد آن دوباره به شکست دیگری تبدیل خواهد شد. سیدعباس عراقچی افزود: اگر موضوع اصلی این است که ایران دنبال سلاح هستهای نرود، این امر قابل حصول است؛ ایران عضو متعهد NPT و مواضع آن در این زمینه کاملاً روشن است. فتوای مقام معظم رهبری نیز هست که تکلیف را برای همه ما روشن میکند.
ظریف: آمریکا موانع را بردارد
محمد جواد ظریف، معاون راهبردی رئیسجمهوری نیز با بیان اینکه بعید میدانم کسی در دولت چشم امیدی به آمریکا داشته باشد، بلکه ما میخواهیم موانع برداشته شود، اظهار کرد: آمریکاییها به ما ضرر نرسانند، اگر ادعای آنان این است که ما به دنبال سلاح هستیم، رهبر معظم انقلاب که در این زمینه فتوا دادهاند و قبلاً هم ایران تعهد کرده است که دنبال سلاح نباشد، بنابراین آنان فقط موانع را بردارند.
وی در پاسخ به احتمال مذاکره با آمریکا، با بیان اینکه مهم این است که ببینیم چگونه میتوان پیش رفت و چه راههایی برای پیشرفت وجود دارد، افزود: آمریکا باید نشان دهد چگونه میخواهد موانعی را که ایجاد کرده، بردارد.
وی همچنین در پاسخ به سؤالی مبنی بر شائبههای ایجاد شده در مورد مسئولیت علی شمخانی در پرونده هستهای، گفت: فکر میکنم هنوز هم مذاکرات هستهای در اختیار برادر عزیزم دکتر عراقچی باشد که هم سابقه خوبی دارند و هم مورد اعتماد مقام معظم رهبری هستند.
بــــرش
پزشکیان: می توان با مذاکره و پرهیز از خشونت مشکلات را حل کرد
دیروز سفرای جدید کشورهای سوئد و چک در آیینهای جداگانهای استوارنامههای خود را تقدیم رئیسجمهوری کردند. مسعود پزشکیان در دیدار سفیر جدید سوئد، بر سیاست اصولی ایران در پرهیز از جنگ و صلحطلبی تأکید و تصریح کرد: جمهوری اسلامی ایران خواهان برقراری صلح و توقف همه جنگهاست و معتقدیم میتوان با مذاکره و گفتوگو و پرهیز از خشونت مشکلات را حل کرد. وی در دیدار با سفیر جدید جمهوری چک نیز، روابط دوجانبه کشورها را برطرفکننده بسیاری از اختلافات و تنشها دانست و گفت: روابط دوجانبه میتواند بسیاری از اختلافنظرها و تنشها را برطرف کند و جهان بهتری برای زندگی انسانها در کنار هم فراهم کند. رئیسجمهوری دیروز در دیدار «هیثم الغیض» دبیرکل سازمان اوپک، با تأکید بر اینکه ما در میان همسایگان و کشورهای اسلامی به دنبال تحکیم برادری هستیم و رسیدن به یک زبان، نگاه و سیاست مشترک در میان اعضای اوپک را بسیار مهم میدانیم، تلاش برای دور نگه داشتن اوپک از سیاستبازی را مهم برشمرد و افزود: اعضا باید به نحوی عمل کنند که اقدامات آنان آسیبی به عضوی دیگر وارد نکند؛ باور دارم که اگر اعضای اوپک با هم متحد و یکپارچه عمل کنند، آمریکا نمیتواند یکی از اعضا را تحریم کرده و تحت فشار قرار دهد.
ابراهیم متقی
استاد دانشگاه تهران
دستورالعمل اجرایی ترامپ در قالب «یادداشت امنیت ملی ریاست جمهوری به شماره NSPM-2» در 5 فوریه 2025 برای وزرای امور خارجه، دفاع، انرژی، خزانهداری و کشور آمریکا ارسال شد. این دستورالعمل برای نماینده دائم آمریکا در سازمان ملل، مدیر سازمان اطلاعاتی مرکزی آمریکا، مدیر سازمان فدرال تحقیقات موسوم به FBI و برخی دیگر از سازمانهای بوروکراتیک، راهبردی و امنیتی ایالات متحده بهعنوان کارگزارانی که میبایست زمینه تحقق این یادداشت را فراهم آورند نیز ارسال شده است. ادبیات به کار رفته در دستورالعمل اجرایی ترامپ، نشانههایی از سیاست کنش پرشدت آمریکا در جهت انعطافپذیری تاکتیکی ایران را منعکس میسازد. رویکردی که در ادبیات راهبردی از آن با عنوان «سیاست چماق و هویج» یاد میشود. چنین رویکردی به مفهوم آن است که آمریکا تلاش دارد ایران را با محدودیتهای بیشتری روبهرو سازد یا اینکه از طریق «دیپلماسی اجبار» زمینه همکاریهای متنوع راهبردی با جمهوری اسلامی را امکانپذیر کند. واقعیت آن است که موفقیت ایران در برابر چنین راهبردی نیازمند «تابآوری اجتماعی، اقتصادی و راهبردی» است.
فشار حداکثری و تلاش برای
محدودسازی قدرت اقتصادی ایران
سیاست فشار حداکثری به عنوان راهبردی برای وادارسازی کشورها به انعطافپذیری تاکتیکی خواهد بود. واقعیت آن است که ایران در دورانهای تاریخی گذشته از سازوکارهای مربوط به کنش انفعالی یا انعطافپذیری خارج از قاعده اجتناب کرده و عموماً تلاش داشته است تا زمینه لازم برای مقاومت در برابر تهدید را در دستورکار قرار دهد. چنین رویکردی از این جهت اهمیت دارد که زمینه ایجاد موازنه در فضای کنش دیپلماتیک و سیاستگذاری راهبردی را امکانپذیر میسازد. موضوع اصلی دستورالعمل اجرایی ترامپ مربوط به اعمال سیاست فشار حداکثری علیه ایران است تا زمینه برای ممانعت از دستیابی جمهوری اسلامی به سلاح هستهای به وجود آید. هدف دیگر این دستورالعمل مقابله با نفوذ منطقهای ایران بیان شده است. ترامپ در روند تنظیم دستورالعمل اجرایی، کنش خصومتآمیز آمریکا با دولت ایران و نهادهایی از جمله سپاه پاسداران به دلیل حمایت و سازماندهی بازیگران جبهه مقاومت را اعلام کرده و تأکید کرده است که جمهوری اسلامی مسئول بسیاری از چالشهای منطقهای و رویارویی نیروهای نیابتی با اهداف نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی آمریکا بوده است.
مقابله با قابلیت تاکتیکی ایران
در اجرای راهبرد کنش نامتقارن
ایالات متحده همواره تلاش داشته از طریق اعمال سیاست قدرت و محدودیتهای بینالمللی، قابلیت تحرک جمهوری اسلامی در محیط منطقهای را کاهش داده و از این طریق بیشترین مازاد دیپلماتیک در اجرای سیاست فشار تصاعدیابنده را به وجود آورد. آمریکا بر این اعتقاد است که ایران به عنوان یک کشور منطقهای از قدرت مازاد برخوردار شده و میبایست بخشی از قدرت ایران از طریق سازوکارهای اقتصادی، دیپلماتیک و امنیتی، مهار و کنترل شود. محور اصلی دستورالعمل اجرایی ترامپ مربوط به مقابله با قابلیتهای تکنیکی ایران برای تولید سلاح هستهای است. ترامپ هیچگونه اشارهای به خروج آمریکا از برجام نداشته و ایران را متهم میکند که به مفاد پروتکل الحاقی برای راستیآزمایی قابلیتهای تکنیکی ایران توجهی ندارد. هدف ترامپ از صدور دستورالعمل اجرایی؛ کاهش قابلیت هستهای، قدرت موشکی و تحرک جبهه مقاومت ایران در محیط منطقهای است که از طریق قدرت نامتقارن میتواند چالشهایی را علیه سیاستهای تهاجمی آمریکا به وجود آورد.
اعمال تحریمهای اقتصادی و فناورانه
جهت کاهش قدرت اثربخشی منطقهای ایران
اصلیترین ابزار تأثیرگذار آمریکا برای اعمال محدودیتهای اقتصادی و راهبردی، بهرهگیری از «سیاست تحریمهای ثانویه» بوده است. دستورالعمل اجرایی ترامپ به گونهای تنظیم شده که برخی از تحریمهای اقتصادی جدید میبایست علیه ایران اعمال شود. چنین رویکردی به مفهوم آن است که انگیزه و اراده ترامپ برای اعمال تحریمهای جدید و فشار حداکثری را باید محدودسازی قدرت اقتصادی ایران در فرآیند گذار راهبردی در محیط منطقهای دانست.
اگرچه ایران برای مدتهای طولانی با سیاست فشار حداکثری آمریکا مقابله کرده و از تابآوری بالایی برخوردار بوده است، اما اعمال سیاستهای جدید چالشهایی را برای حوزه اقتصادی، راهبردی و سیاسی ایران ایجاد خواهد کرد. در این فرآیند وزارت خزانهداری آمریکا نقش مؤثر و تعیینکنندهای برای کاهش قدرت اقتصادی و تاکتیکی ایران خواهد داشت. بنابراین امکان اعمال تحریمهای جدید در ارتباط با کارگزارانی که در حوزه مقاومت یا قدرتیابی قابلیتهای هستهای ایران فعالیت مؤثر و نهادینهشده داشتهاند، وجود دارد.
در این فرآیند امکان ادامه تحریمهای اقتصادی علیه حوزه حملونقل، بیمه و برخی از مؤسسات مالی ایران در جهت اعمال فشارهای تصاعدیابنده وجود خواهد داشت. آمریکا همچنین تلاش خواهد کرد اقداماتی را برای فعالسازی «گروه اقدام مالی» علیه ایران به کار گیرد. هر کنش نهادهای اقتصادی و راهبردی آمریکا در قالب اعمال محدودیتهای بیشتر اقتصادی علیه ایران است. در چنین شرایطی سیاست اعمال فشار و محدودیتهای فزاینده علیه ایران اعمال میشود. ترامپ امیدوار است از طریق دیپلماسی اجبار و سیاست فشار حداکثری، به نتایج مؤثرتری برای وادارسازی ایران به پذیرش راهبردهای انعطافپذیرتر دست یابد. طبیعی است که ایران نیز دارای ابزارها و تاکتیکهایی خواهد بود که سیاست فشار حداکثری و محدودیتهای فراگیر یکجانبه را از طریق کنش تاکتیکی خنثی یا کماثر سازد.
دیپلماسی تهاجمی
برای کاهش درآمدهای اقتصادی ایران
وزارت امور خارجه آمریکا در روند تلاشهایی قرار خواهد گرفت تا محدودیتهای اقتصادی بیشتری را برای صادرات نفت ایران بهوجود آورد. در این ارتباط محدودسازی قدرت دیپلماتیک، امنیتی و اقتصادی ایران در زمره اهداف راهبردی آمریکا قرار خواهد داشت. سیاست فشار حداکثری بدون سازوکارهای دیپلماسی تهاجمی آمریکا حاصل نمیشود. شواهد نشان میدهد «سیاست اعلامی آمریکا علیه ایران» پرمخاطره و متنوع بوده و این امر میتواند چالشهای جدیدی را برای اقتصاد، امنیت و قدرت تاکتیکی کشور ایجاد کند. دیپلماسی تهاجمی آمریکا برای محدودسازی قدرت و قابلیت اقتصادی ایران در دستورکار قرار گرفته است. به همین دلیل است که کشورهایی از جمله عراق و چین در زمره هدفهای سیاسی سازمانیافته برای محدودسازی قدرت اقتصادی و مبادلات تجاری با ایران خواهند بود. محور اصلی فعالیت وزارت خزانهداری آمریکا نظارت بر فرآیند و حوزههایی است که امکان دور زدن تحریمها را به وجود میآورد. سیاست امنیتی و راهبردی آمریکا محور اصلی فعالیتهای خود را در ارتباط با ایران در راستای سیاست مهار و محدودسازی قابلیت اقتصادی ایران قرار داده است.
نتیجه
دستورالعمل اجرایی ترامپ با آنچه که در قالب مصاحبه در کنفرانس مطبوعاتی با نتانیاهو بیان کرد، تا حدی متفاوت به نظر میرسد. ترامپ در کنفرانس مطبوعاتی تلاش داشت بخشی دیگر از قالبهای ادراکی و سیاسی خود در ارتباط با ایران را تبیین کند. در کنفرانس مطبوعاتی از عبارتهای احساسی بهره گرفت و مدعی شد از اعمال سیاستهای پرمخاطره علیه ایران ناراحت هستم، اما ناچارم برای صلح جهانی و امنیت ملی آمریکا اقداماتی را در جهت محدودسازی قدرت ایران به انجام رسانم.
واقعیت آن است که در روی دیگر سکه دستورالعمل اجرایی ترامپ، پیامهایی در ارتباط با کنش همکاریجویانه و دیپلماسی سازنده با ایران وجود دارد. ترامپ تمامی نگرانی خود را در قالب راستیآزمایی هستهای قرار داده است. پرسشی که وجود دارد این است، آیا ترامپ هزینه بازگشت ایران به پروتکل الحاقی و راستیآزمایی را که کاهش تحریمها و آزادسازی منابع اقتصادی ایران است، چگونه پرداخت خواهد کرد؟ آیا امکان توافق جدید وجود دارد؟ و آیا در توافق جدید نشانههایی از موازنه شکل خواهد گرفت؟ دیپلماتهای مذاکرهکننده باید به این موضوع واقف باشند که علت اصلی خروج ترامپ از برجام، عدم موازنه در تعهدات اجرایی ایران و ایالات متحده بوده است. هرگونه موازنه در تعهدات دو طرف زمینه بقای بیشتر توافق و عبور از آستانه تعارض را سادهتر میسازد.
رضا عدالتی پور - روزنامه نگار/ دقایقی بعد از سخنان ترامپ در حاشیه امضای سندی علیه ایران و کنفرانس خبری او با نتانیاهو، رسانهها از اعمال مجدد فشار حداکثری و همزمان دعوت ترامپ از مقامات ایران به مذاکره خبر دادند. با این حال برخی کارشناسان از جمله فؤاد ایزدی استاد دانشگاه معتقدند هیچ سیگنالی از مذاکره مخابره نشده و بالعکس راهبرد فشار حداکثری دولت اول ترامپ در حال اجراست.
رسانههای بینالمللی و داخلی در پوشش اخبار مربوط به سخنان ترامپ درباره ایران در حاشیه امضای «یادداشت رئیسجمهوری آمریکا در کنار تیتر بازگشت فشار حداکثری، تمایل ترامپ به مذاکره با رئیسجمهوری ایران و توافق با ایران» را برجسته کردند. آیا میتوان گفت ترامپ وضعیت خود را در قبال ایران روشن کرده است؟
واقعیت این است که برداشت رسانهها از اظهارات و مواضع ترامپ درباره ایران اشتباه است. رئیسجمهوری آمریکا روز سهشنبه به وقت محلی در مجموع طی 3 جلسه حین امضای یادداشت مذکور و بعد از آن در دیدار با نتانیاهو و کنفرانس خبری بعد از این دیدار درباره ایران صحبت کرده است، ولی در هر سه مورد صحبتی از مذاکره با رئیسجمهوری ایران نشده است. او صرفاً در پاسخ به پرسش یک خبرنگار که میپرسد آیا شما آمادگی گفتوگو با طرف مقابل را دارید؟ که ترامپ به جای اینکه بگوید بله گفته است، من این را انجام خواهم داد. این یعنی باید یک شرایطی فراهم شود. ترامپ در پاسخ به خبرنگار از لفظ (I Would) استفاده کرده در حالی که این لفظ در ادبیات دیپلماتیک و سیاسی مهم است. خب یک تفاوتی بین این کلمه و (I Will) هست و در لفظ دوم یک قطعیت بیشتری است.
اما برخی رسانهها عبارت (I Will) را به عنوان بخشی از پاسخ ترامپ مطرح کردند؟
ببینید، موضوع بهطور کل این است که اصلاً امکانی برای مذاکره از طرف دولت آمریکا مطرح نشده است. هرچه هست، بحث معامله است. یعنی طرف مقابل شما با یک دستورکاری وارد این فضا شده است. این درک درست به ما کمک خواهد کرد که در داخل واکنش مناسب نسبت به این موضوع داشته باشیم. به هر حال ویدیوی صحبتهای ترامپ در اینترنت هست و میتوان به آن مراجعه کرد. نکته بعد اینکه ما وقتی از Negotiation در ادبیات روابط بینالملل صحبت میکنیم، درباره یک موقعیت برابر و بدون پیششرط صحبت میکنیم، اما این وضعیت حتی معادل یک معامله (Deal) هم نیست. من بازهم تأکید میکنم حرف ما درمورد این نیست که مذاکره خوب است یا بد، بحث بر سر این است که برداشت از موضع طرف مقابل درست شکل نگرفته است.
پس به باور شما، ترامپ تمایلی به توافق با ایران ندارد؟ او بعد از امضای سندی که محدودیتهایی را علیه ایران در نظر گرفته بود، گفته بود این سند را با تردید امضا کردم.
منطق فعلی ترامپ نهتنها منطق مذاکره و توافق نیست که حتی نمیتوان آن را یک معامله دانست. اینکه او سند الزامآوری را برای اعمال فشار حداکثری علیه ایران امضا میکند، تکرار همان متن 12 بندی است که در دور اول ریاستجمهوری خود آن را بهعنوان پیششرط مذاکره با ایران طرح کرد و البته که جواب هم نگرفت. منطق مذاکره اینطور نیست که با اجبار و فشار وارد شوید. از اینرو نباید در داخل توهم مذاکره شکل بگیرد. علاوه بر اینکه ترامپ به لحاظ قانونی هم اختیار رفع تحریمها را ندارد و این امر منوط به نظر کنگره آمریکاست. در حال حاضر فضای کلی کنگره نیز همسویی محض با نتانیاهو است که در میانه کشتار و جنایت در غزه به او فرصت یکساعته برای سخنرانی در کنگره میدهند و ایستاده او را تشویق میکنند.
با این حساب نمیتوان انتظار داشت که ترامپ 2 نسبت به رویکرد دولت اولش تغییر کرده است؟
ببینید، ایشان 4 سال رئیسجمهوری آمریکا بود و همان رویه را مجدد دنبال خواهد کرد و درباره ایران وضعیت را تشدید خواهد کرد. نشانه واضح این موضع هم بحثی بود که درباره غزه داشت و کاملاً برعکس گفتههایش در ایام انتخابات که میخواست آمریکا را از جنگ دور کند، اینبار از اعزام سربازان آمریکا به غزه صحبت میکند یا حتی سیاست تاریخی آمریکا درباره فلسطین که دودولتی است را نادیده میگیرد. این یعنی قرار نیست انتظار خاصی از ترامپ دوم داشت.
یادداشت
یادداشت اجرایی ترامپ درباره ایران: تکرار بوش یا تجربه ریگان؟
میریوسف علوی
پژوهشگر ارشد مسائل آمریکا
روز گذشته ترامپ یادداشتی اجرایی را علیه ایران امضا کرد که متفاوت و کمرنگتر از دستورات اجرایی است و همان زمان از امیدواری برای توافق با ایران صحبت کرد. او امروز هم در شبکه اجتماعی تروثسوشال بر امیدواری و ترجیح مذاکره با ایران تأکید کرد. هرچند بسیاری، این اقدامات را تداوم سیاست چماق و هویج ارزیابی کردهاند، ولی میتوان آن را نشانه تردید و کشمکشهای داخلی ترامپ و تیم سیاست خارجیاش نیز تفسیر کرد که شواهد زیادی هم در این رابطه وجود دارد. دوراهیای که یک سویش تکرار تجریه فشار حداکثری و افزایش تنشهاست و سوی دیگرش قدم برداشتن به سوی تنشزدایی. در سال ٢٠١٦ و پس از پیروزی غیرمنتظره ترامپ که فاقد تجربه اجرایی دولتی بود، برخی تحلیلگران وی را با جرج بوش و رونالد ریگان مقایسه میکردند و اینکه تجربه ریاستجمهوری وی به کدامیک نزدیکتر خواهد بود.
اینکه آیا ترامپ2 یک ریگان2 خواهد بود که سیاست خارجی مبتنی بر کاهش تنش را در دستان خود نگهداشت و به افراد تندروی تیمش اجازه دخالت نداد یا مثل تجربه دور اولش، مجدداً و اینبار همانند جرج بوش کنترل سیاست خارجی دولتش را به نومحافظهکاران تندرو و ماجراجو خواهد سپرد. با پیروزی ترامپ در سال ٢٠٢٤، مجدداً این بحثها احیا شدهاند. تشابهات دوره اول ترامپ با دوران ریاست بوش پسر بسیار زیاد بود.
بوش که در ایام رقابتهای انتخاباتی سال 2000 بشدت علیه سیاست مداخله بشردوستانه کلینتون در بالکان و آفریقا و... انتقاد میکرد، اما بعد از ١١ سپتامبر پرونده مدیریت سیاست خارجی را به تیم نومحافظهکاران تندرو و افرادی نظیر جان بولتون و الیوت آبرامز سپرد و آن تیم هم بوش را وارد دو جنگ افغانستان و عراق کردند. سیاست فشار حداکثری ترامپ علیه ایران در دور اول ریاستجمهوریاش بسیار مشابه همین تجربه بود.
در مقابل، اما رونالد ریگان تصمیمگیری در عرصه سیاست خارجی را در دستان خود گرفت و میراثی بزرگ در تنشزدایی با بلوک شرق از خود بهجای گذاشت. در دولت دوم او اما این سؤال مطرح شده که وی تجربه گذشته را تکرار خواهد کرد؟ یا با درس گرفتن از گذشته و توجه به این موضوع که او تنها یک دوره ریاستجمهوری آمریکا را برعهده خواهد داشت، علاقهمند است تا برای آمریکاییها تبدیل به ریگان دوم شود و به وعدههای خود درباره تنشزدایی و پایان دادن به جنگها و توجه به عرصههای سیاست داخلی آمریکا جامهعمل بپوشاند.
آنچه از اظهارات ترامپ در مراسم امضای یادداشت اجرایی برمیآید، این است که وی تا حدودی به حرفهای مشاوران تندرو گوش داده، ولی لزوماً تسلیم آنها برای شروع سریع سیاست فشار حداکثری٢ نشده است و هنوز بین این دو رویکرد مردد است. آنچه طی هفتهها و شاید ماههای آینده باعث میشود ترامپ از این دوراهی خارج شود، علاوه بر فشار تیم تندروی اطراف خودش، حوادث و بازیگران ثالثی خواهد بود که وی را به سوی یکی از این دو مسیر هدایت خواهد کرد.
حوادثی نظیر ١١ سپتامبر یا در مورد روابط ایران و آمریکا انفجار مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت در سال ١٩٨٣ یا ماجرای کشتی کارینای در سال ٢٠٠٢ به همراه فشار بازیگران منطقهای و فرامنطقهای همگی جزو عوامل محتملی هستند که باعث خواهند شد که ترامپ دولت سوم بوش را تشکیل دهد یا ریگان دوم شود و در میان نحوه تعامل حسابشده با وی هم بسیار مهم و تعیینکننده خواهد بود.
یادداشت
فشار حداکثری، اجماع سازی داخلی برای مذاکره با آمریکا را سخت می کند
حیدرعلی مسعودی
استاد دانشگاه شهید بهشتی
اعلام سیاست فشار حداکثری2 توسط ترامپ شامل مجموعهای از اقدامات دیپلماتیک، حقوقی، اقتصادی و تجاری در قالب سیاست مهار و با هدف وادارسازی ایران به مذاکره مجدد بر سر موضوعات برنامه هستهای و مسائل منطقهای است. اعمال این سیاست اگرچه هزینههای زیانباری برای ایران به دنبال خواهد داشت، اما از یک طرف، شروع مذاکرات مستقیم میان ایران و آمریکا را سختتر خواهد کرد و از طرف دیگر در بلندمدت هزینههای سیاسی و بینالمللی به زیان آمریکا به وجود خواهد آورد.
فهم متعارف این است که به دلیل اینکه آمریکا فاقد روابط سیاسی اقتصادی با ایران است، بنابراین تحریم ایران نه تنها ضرر و زیانی برای آمریکا در پی نخواهد داشت بلکه هم ایران را ضعیفتر خواهد کرد، هم مانع از بهرهمندی رقبای آمریکا مانند چین و روسیه از تعامل اقتصادی و سیاسی با ایران خواهد شد. اما مسأله به همین جا ختم نمیشود؛ اعمال سیاست فشار حداکثری 2 منجر به برخی آسیبها و زیانهای بینالمللی برای آمریکا در بلندمدت خواهد بود. اعمال فشار حداکثری2 بر ایران مسیر اعتمادسازی اولیه لازم به عنوان مقدمه مذاکره در مسیر رسیدن به توافق جدید را ناهموارتر خواهد کرد. خروج دولت اول ترامپ از برجام برخلاف موازین مندرج در برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت و علیرغم پایبندی کامل ایران به برجام انجام شد و منجر به تحمیل خسارت به ایران شده است.
ادراک مقامات ایرانی این است که دولت آمریکا بشدت غیر قابل اعتماد است و آمریکا ابتدا باید اقدامات اولیهای برای جلب اعتماد ایران انجام دهد. عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران آزادی داراییهای مسدود شده ایران را گام اعتمادساز اولیه آمریکا میداند. با اینکه خسارت وارد شده به ایران ناشی از خروج آمریکا از برجام باید به نوعی جبران شود. موضع رسمی دولت ایران این است که از آنجا که آمریکا از برجام خارج شده است، فعلاً نمیتواند طرف مذاکره قرار گیرد تا زمانی که تحریمها را لغو و به برجام برگردد؛ اما ادراک مقامات دولت ترامپ این است که برجام به شکل دو فاکتو بیمعنا شده است و چیزی از آن باقی نمانده است. با اینکه به شکل دوژوره نیز قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت به عنوان پشتوانه حقوقی برجام، در اکتبر امسال منقضی خواهد شد و باید توافق دیگری جایگزین برجام شود یا قطعنامههای تحریمی شورای امنیت باز خواهد گشت.
فشارهای حداکثری دولت اول ترامپ با اینکه منجر به کاهش شدید صادرات نفت ایران شد اما نتوانست به هدف خود یعنی وادار کردن ایران به مذاکره مجدد بر سر برنامه هستهایاش دست یابد و این در حالی بود که رقابتهای راهبردی آمریکا با چین و روسیه به سطح تنشآمیز و نگرانکننده کنونی نرسیده بود.
پس اگر فشار حداکثری اول ترامپ نتوانست ایران را به میز مذاکره بیاورد، فشار حداکثری دوم نیز نخواهد توانست به این هدف نائل آید چرا که اولاً بیاعتمادی میان ایران و آمریکا را تشدید خواهد کرد و ثانیاً هزینه سیاسی داخلی مذاکره با آمریکا را برای ایران بالاتر خواهد برد. اعمال بیش از حد تحریمهای اقتصادی آمریکا بر ضد رقبا و دشمنان آمریکا در کنار اعمال تعرفههای تجاری بر ضد متحدان و شرکای تجاری آمریکا میتواند از یک طرف، رقبا و دشمنان آمریکا را به سمت ایجاد نظامهای پولی و مالی جایگزین ترغیب کند و از طرف دیگر، متحدان و شرکای تجاری آمریکا را نسبت به چشمانداز بلند مدت روابط اقتصادی و تجاری با آمریکا بیاعتمادتر کرده و آنها را به اقدامات متقابل وادار کند. در مجموع، «فشار حداکثری 2» نمیتواند گام اولیه مثبت برای ترغیب ایران به مذاکره با آمریکا تلقی شود. بلکه منجر به بالاتر رفتن هزینه مذاکره با آمریکا در داخل ایران خواهد شد و در نتیجه، اجماعسازی برای مذاکره و رسیدن به توافق جایگزین برجام برای دوران پسااکتبر 2025 را مشکلتر خواهد کرد.